« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۸ »به نام خدا
« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۸ »
تمهیدات اسلام برای مقابله با فراماسونری
تمهیدات اسلام برای مقابله با فراماسونری
دین مبین اسلام که کاملترین برنامه برای زندگی انسان ها است، همواره راهکار ها و رهنمود هایی برای مقابله با دشمنان دین و حفاظت از اعتقادات ارایه کرده است. حتی در بسیاری از موارد، پیشگویی ها و رهنمود هایی در قالب آیات قرآن و روایات معصومین (ع) ارایه شده است تا با تأسی و تکیه بر آن ها بتوان بر شرایط دشوار زمان (به خصوص زمان غیبت صاحب الامر (عج)) غلبه کرد.
به ادامه مطلب مراجعه نمائید...
ادامه مطلب ...به نام خدا
« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۷ »
ادامه ی تمهیدات فراماسونری برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی
26 – ساخت فیلم ضد ایرانی 300.
در ماه مارس سال 2007 میلادی (اسفند سال 1385 شمسی) و دقیقاً همزمان با اعمال فشار شدید غرب بر پرونده ی هسته ای ایران، فیلم ضد ایرانی 300 به کارگردانی زک اسنایدر (Zack Snyder) بر روی پرده سینما رفت. این فیلم جنجالی و سراسر دروغ، از کتاب کمدی و بی پایه و اساس (300) نوشته ی فرانک میلر (Frank Miller) اقتباس شده است.(398)
ادامه مطلب ...
به نام خدا
« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۶ »
ادامه ی تمهیدات فراماسونری برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی
20 – معرفی مسجد قبة الصخرة به جای مسجد الاقصی در رسانه ها به منظور تخریب آسان تر مسجد الاقصی:
مجموعه ی حرم قدسی شهر بیت المقدس، یکی از مبارک ترین و مقدس ترین مکان های دنیا می باشد و از نظر تقدس، در بین ادیان الهی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) مقام والایی دارد. این مجموعه ی مبارک، از بخش های مختلفی تشکیل شده است که شناخت آن ها ما را در ادامه ی بحث، یاری می کند:
به نام خدا
« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۵ »
ادامه ی تمهیدات فراماسونری برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی
19 – استفاده ی مکرر از پیشگویی های نوستراداموس علیه ایران و کشورهای اسلامی:
میشل نوستراداموس، پزشکی یهودی الاصل و اهل فرانسه بوده که در قرن 16 میلادی می زیسته است.(266) نوستراداموس در علوم سحر و جادوگری نیز تبحر داشته و بدون هیچ گونه شک و شبهه ای یک کابالیست بوده است.(267) در کتاب هایی که توسط وی نگاشته شده و اصطلاحاً پیشگویی های نوستراداموس نامیده می شود، مطالب بسیاری در رابطه با آینده ی جهان و به خصوص وقایع آخرالزمان، بیان شده است. این پیشگویی ها در قالب 10 سانتوری یا 10 (بخش) صدتایی نوشته شده اند که مجموعاً شامل 1000 عدد دوبیتی می شوند. سانتوری های نوستراداموس، مهمترین و معروف ترین بخش از سروده های وی می باشند.
ادامه مطلب ...به نام خدا
« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۴ »
تمهیدات فراماسونری برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی
در قسمت های قبلی مقاله، تا حدود زیادی با ماهیت پلید فراماسونری و خصوصیات شیطانی این دجال احتمالی آخرالزمان، آشنا شدیم. در این قسمت مقاله به تمهیداتی که این تشکیلات پلید، برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی از آن ها بهره جسته است، اشاره می نماییم.
لطفاً برای خواندن مقاله، بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.
ادامه مطلب ...به نام خدا
« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۳ »
فراماسونری طیف Shriner
فراماسونری برای نفوذ در اسلام به طرق مختلفی اقدام کرد، ولی به خواست خدا نتوانست خللی در اسلام وارد کند. یکی از گروه های فراماسونری که جهت نفوذ در اسلام شکل گرفته است، فراماسونری طیف Shriner در آمریکا می باشد. این طیف که نام دیگر آن «Ancient Arabic Order of the Nobles of the Mystic Shrine » یا « آیین عربی باستانی نجیب زادگان معبد سری » می باشد و به اختصار (A.A.O.N.M.S) نامیده می شود،(129) در جهت احیای آیین های الحادی و بت پرستی اعراب جاهلی تأسیس شده است. اعضای گروه ماسونی Shriner قبل از عضویت در این گروه، می بایست در گروه های دیگر ماسونی شرکت کرده و مدارج بالای ماسونی را کسب نمایند؛ به طوری که تنها ماسون های درجه ی 32 به بالا می توانند وارد طیف Shriner شوند. (از این مطلب می توان نتیجه گرفت که ماسون های طیف Shriner، علاوه بر اعتقاد به قوانین این طیف، به قوانین سایر گروه های ماسونی نیز پایبندند.).
لطفاً برای خواندن مقاله، بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.
به نام خدا
« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۲ »
ادامه ی شواهد ارتباط آمریکا با فراماسونری9 – عضویت هر دو رقیب انتخاباتی انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 آمریکا در گروه مخفی و ماسونی (Skull & Bones).(65)
(جرج بوش و جان کری دو رقیب از یک گروه)؛ این مسأله باعث سر و صدای زیادی در روزنامه ها شد و از نظر آنها معنی نداشت که دو رقیب انتخاباتی، عضو یک گروه باشند؛ زیرا در این حالت، رقابت بین این دو بی معنی بود. (از همین جا می توان فهمید که احزاب مخالف و جناح بندی در آمریکا معنا ندارد و همه ی احزاب آمریکا، جزء شبکه های ماسونی هستند.) گروه استخوان و جمجمه (Skull & Bones)، محلی برای پرورش نخبگان سیاسی آمریکا است تا گروه های ماسونی بتوانند توسط این نخبگان، اهداف شیطانی خود را پیش ببرند.
لطفاً برای خواندن مقاله، بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.
ادامه مطلب ...به نام خدا
« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۱ »
پرسش های آغازین بحث:
1 – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
2 – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
3 – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
4 – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین و روسیه)، چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
5 – چرا کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل که داعیه های مذهبی دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می گردند، اما کشور کمونیستی مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
6 – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
7 – هدف غرب و بخصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
8 – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
9 – چرا عراق اشغال شده است؟
10 – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
11 – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
12 – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
13 – چرا جرج بوش مأموریت خود را در جنگ علیه تروریسم ؟! مأموریتی الهی می داند؟
14 – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
15 – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
16 – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
17 – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان 2 دقیقه به جلو کشیده شده و فقط 5 دقیقه به پایان مانده است؟
ان شاء الله تلاش داریم تا بتوانیم در این بحث به پرسش های مطرح شده پاسخ دهیم. البته پاسخ ما به این سوالات، مستقیم نخواهد بود؛ بلکه تلاش می نماییم تا شما خوانندگان عزیز، خود بتوانید با استفاده از اطلاعات این مقاله به پاسخ صحیح برسید.
فراماسونری چیست؟
می توان گفت این سؤالی است که افراد بسیاری قادر به پاسخ دادن نیستند و یا اطلاعات دقیقی در این رابطه ندارند. این در حالی است که این تشکیلات و اعضای آن، نقش مهمی در تاریخ داشته اند و شناخت این تشکیلات، برای ما مسلمانان امری لازم و ضروری است.
کلمه ی ماسون (mason) یعنی بنّا، فراماسون (Freemason) یعنی بنّای آزاد. ماسونری یک تشکیلات منظم جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می کند. کسی که عضو فراماسونری است، ماسون یا فراماسون نامیده می شود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست لژ نام دارد. یکی از بزرگترین اهداف گروه های ماسونی این است که زمینه را برای حکومت فردی از بین ماسون ها با عنوان نمادین ضد مسیح (Antichrist = دجال)، یا به تعبیر بعضی از گروه های ماسونی، فرعون جدید (New Pharaoh) آماده کنند. فراماسونری جمعیتی سرّی است که کسی به راحتی نمی تواند در حریم آن نفوذ کند و اگر هم راه یافت، مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد؛ اما با این وجود، کسانی توانستند به حریم آن نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف و افشای اسرار آنها شوند. همه ی این افراد متفق الرأی هستند که: «مسئله یک توطئه است که این توطئه از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد و هدف نهائی آن ایجاد یک حکومت جهانی «شیطانی» است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم، به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند.» (1)
در ادامه مطلب موضوع را دنبال کنید.....
ادامه مطلب ...
یهود و فراماسونری
داستان حقیقی کابالا
هارون یحیی
مترجم:باران خردمند
سفر خروج عنوان دومین کتاب تورات میباشد. در این کتاب به تشریح نحوه خروج بنیاسرائیل از مصر تحت حمایت حضرت موسی(ع) و رهایی آنان از ظلم و ستم فرعون پرداخته شده است. فرعون بنیاسرائیل را وادار به بردگی نموده بود و به آزادی آنها رضایت نمیداد اما با مشاهده معجزات الهی به دست موسی(ع) و بلایایی که بر سر قومش نازل میشد، اندک اندک تغییر رفتار داد. به این ترتیب بنیاسرائیل شبی گرد هم جمع شدند و از مصر مهاجرت کردند. سپس فرعون به آنها حمله کرد اما خداوند به وسیله معجزات دیگری از طریق موسی(ع) آنها را حفظ کرد.
ما شرح قرآن را درباره مهاجرت یهودیان از مصر میپذیریم، چون متن تورات بعد از وحی به موسی(ع) دچار تحریف شد. مهمترین استناد بر این مدعا تناقضات بسیاری است که در پنج کتاب تورات: سفر پیدایش، سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد و سفر تثنیه وجود دارد. کتاب سفر تثنیه با شرح مرگ و تدفین موسی(ع) پایان مییابد و این گواه مسلمی است بر اینکه بخش مذکور پس از مرگ آن حضرت به کتاب اضافه شده است.
در قرآن، دربارة شرح مهاجرت بنی اسرائیل از مصر و در دیگر داستانهای مربوط به این قوم، اندک تناقضی وجود ندارد. داستان به طور دقیق بیان گردیده و علاوه بر این خداوند حکمتها و اسرار بسیاری در خلال آن آشکار مینماید. به همین دلیل با بررسی دقیق آنها به درسهای بیشماری برمیخوریم.
گوساله طلایی
چنانچه در قرآن آمده است از مهمترین حقایق مربوط به مهاجرت بنیاسرائیل از مصر، طغیانشان علیه مذهبی است که خدا به آنها وحی مینمود؛ در حالی که قبلاً به کمک خدا از زیر بار ستم فرعون رهایی یافته بودند. بنیاسرائیل قادر به درک توحیدی که موسی(ع) از آن سخن میگفت نبودند و دمادم به سمت بتپرستی گرایش مییافتند. قرآن این گرایش را در اینجا توضیح میدهد:
و ما بنیاسرائیل را از دریا عبور دادیم. آنها در سر راهشان به قومی برخوردند که مشغول پرستش بتهای خود بودند؛ گفتند: «ای موسی! همچنان که اینها خدایانی برای خود دارند، تو هم برای ما خدایانی معین کن.» موسی گفت: «الحق که شما مردمی نادان هستید [که الطاف و معجزات خداوند یکتا را نادیده میگیرید.]» این مردم [بتپرست] محکوم به نابودی هستند و اعمالشان نیز باطل است.1
بنی اسرائیل با وجود هشدارهای موسی(ع) به انحرافات خود ادامه دادند و زمانی که موسی(ع) آنها را ترک کرد تا به تنهایی از کوه سینا بالا رود، این گرایش آشکار گردید. مردی به نام «سامری» با سوء استفاده از غیبت موسی(ع) از خفا بیرون آمد. وی آتش زیر خاکستر تمایل بنیاسرائیل به بتپرستی را شعلهور ساخت و آنها را متقاعد کرد تا مجسمه گوسفندی بسازند و آن را پرستش کنند:
موسی خشمگین و غمگین به سوی قوم خود بازگشت و سرزنشکنان به قومش گفت: «آیا آفریدگارتان به شما وعده نیکو نداده بود؟ و آیا تحقق این وعده آنچنان طولانی شد [که شما طغیان کردید] یا میخواستید غضب آفریدگارتان بر شما نازل شود و لذا وعدة خودتان را با من زیر پا گذاشتید؟
آنها گفتند: «ما به میل و اختیار خودمان عهدشکنی نکردیم. بلکه زینتآلاتی را که از فرعونیان به عاریت گرفته بودیم از خود دور ساختیم و این گونه به پیشنهاد و رأی سامری آنها را در کوره آتش افکندیم.» و سامری از آن طلاهای ذوب شده مجسمة یک گوساله را ساخت که صدای گوساله هم از آن شنیده میشد و به مردم گفت: «این خدای شما و خدای موسی است و موسی عهد خود را فراموش کرد [و در کوه طور دنبال خدای دیگری است»].2
چرا بنیاسرائیل چنین گرایش پایداری به برافراشتن بتها و پرستش آنها داشتند؟ منبع این میل چه بود؟ واضح است جامعهای که قبلاً هرگز به بتپرستی اعتقاد نداشته، به ناگهان دست بر رفتار پوچ و بیمعنایی چون ساختن بت و پرستش آن نمیزند. تنها کسانی که بتپرستی میل طبیعی در درونشان است ممکن است به آن ایمان آورند.
با این حال بنیاسرائیل مردمی بودند که از زمان جدشان ـ ابراهیم(ع) ـ به خدای واحد ایمان داشتند. نام «اسرائیل» یا «پسران اسرائیل» اولین بار به فرزندان یعقوب(ع) ـ نوه ابراهیم(ع) ـ اطلاق گردید و بعدها به همه یهودیان تعمیم داده شد. بنیاسرائیل (یهودیان) از ایمان توحیدی که از اجداد خویش: ابراهیم، اسحاق و یعقوب(ع) به ارث برده بودند، حفاظت میکردند. آنها با یوسف(ع) به مصر رفتند و با اینکه در میان مصریان بتپرست میزیستند، مدتهای مدید از ایمان خویش محافظت نمودند. از داستانهای قرآن چنین برمیآید که آنان در زمانی که موسی(ع) بر آنها ظهور کرد مؤمن به خدای واحد بودند. تنها تفسیری که میتوان کرد این است که بنیاسرائیل با وجود آنکه به ایمان توحیدی خود بسیار وابسته بودند، تحت تأثیر مردم کافری که در میان آنها زندگی میکردند قرار گرفتند و شروع به تقلید از آنها و جایگزین ساختن مذهب وحیانی خود با بتپرستی اقوام بیگانه نمودند.
با نگاه به اسناد تاریخی پی میبریم که قوم کافر تأثیرگذار بر بنیاسرائیل، متعلق به مصر باستان بود. گواه مهم ما بر این نتیجهگیری این است که گوسالة طلایی که بنیاسرائیل در زمان غیبت موسی(ع) عبادت کردند، در حقیقت نسخه عینی از «هاثر» (Hathor) و «افیس» (Aphis)، بتهای مصریان بود. «ریچارد رایفد»، نویسنده مسیحی کتاب زمان طولانی زیر آفتاب در کتاب خود مینویسد:
هاثر و افیس، خدایان گاو نر و ماده، نماد خورشیدپرستی بودند. پرستش این خدایان تنها یک مرحله از تاریخ طولانی خورشیدپرستی مصر میباشد. گوساله طلایی کوه سینا مدرک کاملاً اثبات شده این موضوع است که ضیافت ذکر شده به خورشیدپرستی مربوط بوده است.3
نفوذ بتپرستی مصر به بنیاسرائیل در مراحل متفاوتی روی داد. در نتیجة رویارویی با مردم کامر، طولی نکشید که میل به عقاید رافضی ظاهر گشت و همان طور که در آیة بالا بیان شد، آنچه آنها به پیامبر خود گفتند:
ای موسی! همچنانکه خدایانی برای خود دارند، تو هم برای ما خدایانی معین کن. تا ما خدا را آشکارا به چشم خود نبینیم حرفهای تو را باور نمیکنیم.4
آشکار میکند که به پرستش موجودی مادی که قابل دیدن باشد گرایش داشتند؛ درست همانند آنچه مصریان میپرستیدند.
گرایش بنیاسرائیل به بتپرستی مصر باستان بسیار بااهمیت است و بینش خاصی را در ارتباط با تحریف متن تورات و مبادی کابالا برای ما فراهم میآورد. زمانی که به دقت به این دو موضوع توجه میکنیم، خواهیم دید که در سر منشأ بتپرستی مصر باستان، فلسفة مادیگرا وجود دارد.
از مصر باستان تا کابالا
بنیاسرائیل زمانی که موسی(ع) هنوز در قید حیات بود شروع به ساختن شبه بتهایی از آنچه در مصر دیده بودند کردند و به عبادت آنها پرداختند و پس از مرگ موسی(ع) دیگر ترسی از برگشتن از دین و انحرافات نداشتند. مسلماً این موضوع را نمیتوان به همه یهودیان تعمیم داد، لذا بعضی از آنان بتپرستی مصر باستان را پذیرا شدند. در واقع آنان عقاید «کاهنان مصر» (جادوگران فرعون) را که بنیاد عقاید اجتماعی آن زمان را تشکیل میداد ادامه دادند و ایمان خود را کنار گذاردند. عقایدی که یهود از مصر باستان با آن آشنا گردید «کابالا» نام داشت. ساختار کابالا درست مانند نظام کاهنان مصر، سری و درونی بود و اساس آن را جادوگری تشکیل میداد. جالبتوجه است که توضیح کابالا دربارة آفرینش با آنچه در تورات موجود است، کاملاً متفاوت میباشد و تفسیری مادیگرا و مبتنی بر عقاید مصر باستان بوده و به وجود ابدی ماده عقیده دارد. «مورات از جن» فراماسون ترک در این باره میگوید:
پیداست که کابالا سالها قبل از تورات به وجود آمد. مهمترین بخش تورات نظریهای دربارة پیدایش جهان است. این تئوری با داستان آفرینش مذاهب توحیدی بسیار متفاوت میباشد. بر اساس کابالا در آغاز آفرینش چیزهایی به نام «سفیراث» و به معنای «دایره» یا «مدار» با ویژگیهای مادی و غیرمادی به وجود آمدند. تعداد آنها 32 تا بود. ده تای اول نمایانگر منظومة شمسی بودند و بقیه نمایانگر انبوه ستارگان فضا این مشخصه کابالا نشان میدهد که به اصول اعتقادی نجومی مربوط است... . بنابراین کابالا از مذهب یهود بسیار فاصله دارد و بیشتر با مذاهب مرموز و کهن شرق مرتبط است.5
یهودیان با پذیرش عقایدی سری و مادیگرای مربوط به مصر باستان که بر جادوگری استوار بودند، از احکام تورات چشمپوشی نمودند. ایشان شعائر و آداب سحرآمیز دیگر بتپرستان را پذیرا شدند و در نتیجه کابالا به تعالیمی پنهانی در یهودیت مبدل شد، اما با تورات مغایر بود. «نستا، اچ، وبستر» نویسنده انگلیسی کتاب جوامع مخفی و جنبشهای ویرانگر مینویسد:
جادوگری را که ما میشناسیم کنعانیان قبل از اشغال فلسطین توسط بنی اسرائیل اجرا میکردند. مصر، هندوستان و یونان نیز طالعبینان و غیبگویان خود را داشتند. یهودیان با وجود لعن و نفرینهایی که در قانون موسی(ع) علیه جادوگری وجود دارد با نادیده گرفتن هشدارها، گرفتار این بیماری مسری شدند و با تدبیر خود سنت مقدسی را که به ارث برده بودند با عقاید جادوگری که از دیگر اقوام وام گرفتند، مجروح ساختند همزمان جنبة فکری کابالای یهودی از فلسفة مجوسیان ایران، نئوافلاطونیان و نئوفیثاغورثیان گرفته شد. پس مباحث ضد کابالاها که میگویند آنچه ما امروز از کابالا میدانیم صددرصد یهودی نیست توجیه پذیر است.6
در قرآن آیهای وجود دارد که به این موضوع اشاره میکند. خداوند میگوید بنیاسرائیل تشریفات و آیینهای جادوگری و شیطانی را از منابعی خارج از مذهب خویش گرفتند؛
یهود از کار و امداد جادوگری که شیاطین در عصر سلیمان برای مردم میخواندند و یاد میدادند پیروی میکردند [و آنها را برای پیشبرد مقاصد خود به کار میگرفتند] سلیمان هرگز به سحر و کفر آلوده نشد، لیکن شیاطین کفر میورزیدند و مردم را سحر و جادوگری تعلیم میدادند و [نیز یهود] از آنچه بر دو فرشته بابل به نامهای «هاروت» و «ماروت» نازل شد، پیروی میکردند. [آن دو فرشته از طریق باطل کردن سحر، ناچار شیوة کار ساحران را به مردم یاد میدادند.] و به هیچ کس چیزی یاد نمیدادند مگر اینکه قبلاً به او میگفتند: «ما وسیلة آزمایش شما هستیم، کافر نشوید و از این تعلیمات استفادة ناصواب نکنید.» ولی مردم از آن دو فرشته چیزهایی از جادوگری می آموختند که میتوانستند میان زن و شوهر جدایی بیفکنند. آنها [علی رغم نصایح فرشتگان] همان درسهایی را میآموختند که به جای سود برای آنها ضرر داشت ولی جز به اذن و خواست خداوند نمیتوانستند به آدمها ضرری بزنند و آنها خود میدانستند که هر کس خریدار متاع جادو باشد در آخرت بهرهای از بهشت نصیب او نخواهد شد و بسیار بد بود بهایی که [آیندة] خود را بدان میفروختند، اگر عقل خود را به کار میبستند.7
این آیه اعلام میکند که برخی یهودیان، با آنکه میدانستند با کار خود در آخرت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت، آداب جادوگری را آموختند و پذیرا شدند. بنابراین از قانون خداوند گمراه گشتند و با فروش روح خود به بتپرستی گرفتار شدند (عقاید جادویی) و به عبارت دیگر ایمان خود را رها کردند.
حقایق این آیه مهمترین خصوصیات یک جدال را در تاریخ یهود شرح میدهد. در این جدال از یک سو پیامبرانی که از سوی خدا برای یهودیان فرستاده شده بودند و پیروان آنان قرار داشتند و از سوی دیگر یهودیان مغرض که برخلاف فرمان خداوند عمل کردند، به تقلید از فرهنگ شرکآمیز پرداختند و به جای پیروی از قانون خداوند از آداب فرهنگی آنان پیروی نمودند.
اصول الحادی که به تورات افزوده شد/strong>
قابل توجه است که در کتاب عهد قدیم (کتاب مقدس یهودیان) به گناهان یهودیان منحرف اشاره شده است. در کتاب غمیا، که نوعی کتاب تاریخی در میان عهد عتیق میباشد، یهودیان به گناهان خویش اعتراف و چنین به توبه مینماید:
و بنیاسرائیل خویشتن را در جمیع غرباء جدا نموده، ایستادند و به گناهان خود و تقصیرهای پدران خویش اعتراف کردند و در جای خود ایستاده، یک ربع روز کتاب تورات «یهوه» ـ خدای خود ـ را خواندند و ربع دیگر را اعتراف نموده و یهوه ـ خدای خود را عبادت نمودند و شیوع و بانی و قدیئیل و شنیا و بنی و شربیا و بانی و کنانی بر زمینه لاریان ایستادند و به آواز بلند نزد یهوه خدای خویش استغاثه نمودند.8
و آنان [پدران ما] بر تو فتنه انگیخته و تمرد نموده، شریعت تو را پشت سر خود انداختند و انبیای تو را که برای ایشان شهادت میآورند، تا به سوی تا بازگشت نمایند، کشتند و اهانت عظیمی به عمل آوردند. آنگاه تو ایشان را به دست دشمنانشان تسلیم نمودی تا ایشان را به تنگ آورند و در حین تنگی خویش نزد تو استغاثه نمودندو ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمتهای عظیم خود نجات دهندگان به ایشان دادی که ایشان را از دست دشمنانشان رهانیدند. اما چون استراحت یافتند، بار دیگر به حضرت تو شرارت ورزیدند و ایشان را به دست دشمنانشان واگذاشتی که بر ایشان تسلط یافتند و چون باز نزد تو استغاثه نمودند ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمتهای عظیمت بارهای بسیار ایشان را رهایی دادی و برای ایشان شهادت فرستادی تا ایشان را به شریعت خود برگردانی اما ایشان متکبرانه رفتار نموده اوامر تو را اطاعت نکردند و به احکام تو که هر که آنها را به جا آورد از آنها زنده میماند، خطا ورزیدند که و دوشهای خود را معاند و گردنهای خویش را سخت نموده اطاعت نکردند.
... اما بر حسب رحمتهای عظیم خود تمام ایشان را فانی نساختی و ترک نمودی زیرا خدای کریم و رحیم هستی.9 و الان ای خدای ما، ای خدای عظیم، جبار و مهیب که عهد و زحمت را نگاه میداری، زنهار تمامی این مصیبتی که بر ما و بر پادشاهان و سروران و کاهنان و انبیا و پدران ما و بر تمامی قوم تو از ایام پادشاهان آشور تا امروز مستولی شده است در نظر تو قلیل ننماید. و تو در تمامی این چیزهایی که بر ما وارد شده است عادل هستی زیرا تو به راستی عمل نمودی اما ما شرارت ورزیدهایم. و پادشاهان و سروران و کاهنان و پدران ما به شریعت تو عمل ننمودند و به اوامر و شهادت تو که به ایشان امر فرمودی گوش ندادند. و در مملکت خودشان و در احسان عظیمی که به ایشان نمودی و در زمین وسیع و برومند که پیش روی ایشان نهاده تو را عبادت ننمودند و از اعمال شنیع خویش بازگشت نکردند.10
این عبارات میل بعضی از یهودیان را به بازگشت به ایمان به خدا شرح میدهد اما در طول تاریخ یهود به تدریج بخش دیگری قدرت یافت و توانست بر یهودیان چیره شود و بعدها خود مذهب را کاملاً دگرگون ساخت. به همین دلیل در تورات و در دیگر کتب عهد قدیم، علاوه بر آنچه در بالا ذکر شد، عناصری وجود دارد که از تعالیم بدعتآمیز بتپرستان نشأت گرفتهاند. به عنوان نمونه؛
ـ در کتاب اول تورات گفته شده «خدا جهان را در شش روز از هیچ آفرید.» این درست و از وحی اولیه به دست آمده است. اما سپس میگوید: «خدا در روز هفتم به استراحت پرداخت.» این بخش ادعایی کاملاً ساختگی است و با عقیده الحادی که صفات انسانی را به خداوند نسبت میدهد منطبق میباشد. خداوند در آیهای از قرآن میگوید:
و ما آسمانها و زمین و آنچه را که بین آنهاست، در مدت شش روز آفریدیم و این کار بر ما سخت و خستگیآور نبود.11
ـ در دیگر بخشهای تورات نیز نوشتههایی وجود دارد که با احترام شایسته مقام خداوند سازگاری ندارد، به ویژه بخشهایی که ضعفهای انسان به دروغ به خداوند نسبت داده شدهاند و خداوند مسلماً فراتر از اینهاست. این نوع قائل شدن جنبة انسانی برای خداوند شبیه عمل کافران است که ضعفهای بشری را به خداوند موهوم خود نسبت میدادند.
یکی از این ادعاهای کفرآمیز آن است که ادعا میکند یعقوب(ع) ـ جد بنیاسرائیل ـ با خداوند کشتی گرفت و پیروز گشت. روشن است که این داستان برای بخشیدن برتری قومی به بنیاسرائیل و به تقلید از احساسات نژادپرستانه شایع در میان کافران ساخته شده است.
ـ در کتاب عهد قدیم گرایش به معرفی خدا به عنوان خدای یک قوم خاص وجود دارد که تنها خدای بنیاسرائیل است، با اینکه خداوند، رب و پروردگار جهان و همة انسانها میباشد. اندیشه مذهب قومی در کتاب عهد قدیم با گرایشات الحادی که در آن هر قبیله خدای خود را عبادت میکند، مطابقت مینماید.
ـ در بعضی کتب عهد قدیم، به عنوان نمونه کتاب یوشع بن نون(ع)، یهودیان به انجام اعمال خشونتآمیز و موحش علیه غیریهودیان امر شدهاند. فرمان به قتلعام مردم بدون توجه به زنان و کودکان یا سالخوردگان داده شده است. این نوع وحشیگری بیرحمانه کاملاً برخلاف عدالت خداوند است و یادآور بربریت فرهنگهای ملحدی که خدای اسطورهای جنگ را میپرستیدند، میباشد. چرا این عقاید به تورات رسوخ کردهاند؟ حتماً باید منبعی برای آنها وجود داشته باشد. حتماً یهودیانی بودهاند که نسبتی بیگانه از تورات را پذیرفتهاند، محترم شمردهاند و احکام ناب را با اضافه کردن آنچه در گذشته به آن برخوردند، تغییر دادهاند.
در حقیقت مبدأ این تغییر، کابالاست که به کمک بعضی یهودیان ادامه یافت. کابالا شکلی به خود گرفت که باعث شد عقاید مصریان باستان و دیگر بتپرستان به یهودیت نفوذ نماید و در آن گسترش یابد. کابالیستها ادعا میکنند کابالا تنها به توضیح بیشتر رازهای نهفته در تورات میپردازد. اما در واقع چنانکه «تئودور ریناچ» مورخ یهودی کابالا میگوید، «کابالا سمی است که به رگهای یهودیت وارد میشود و آن را کاملاً در بر میگیرد.»12
بنابراین کشف آثار ایدئولوژیهای مادیگرای مصریان باستان در کابالا غیرممکن نیست.
کابالا، تعالیمی مخالف اصول آفرینش
خداوند در قرآن بیان میکند که تورات کتابی الهی است و برای روشنگری انسانها نازل شده است:
ما تورات را که در آن هدایت و نور بود، [بر موسی] نازل فرمودیم.13
بنابراین تورات نیز چون قرآن دربردارنده علوم و فرامین مرتبط با موضوعاتی چون وجود خداوند، یگانگی او، خصوصیات او، آفرینش بشر و سایر موجودات، هدف از آفرینش انسان و قوانین اخلاقی خداوند برای بشر میباشد. اما تورات اصلی، امروز موجود نیست. آنچه امروز در اختیار داریم نسخة تغییر یافته تورات میباشد که به دست بشر تحریف شده است.
قابل توجه است که تورات واقعی و قرآن اصول مشترکی دارند؛ در هر دو خداوند به عنوان خالق جهان شناخته شده، مطلق است و از آغاز وجود داشته است. هر چه غیر از خدا مخلوق اوست که توسط او از هیچ به وجود آمده است. او کل جهان، اجرام آسمانی، ماده بیجان، بشر و همه موجودات زنده را خلق کرده و شکل داده است.
با توجه به این حقایق در کابالا به تفاسیر کاملاً متفاوتی برمیخوریم. تعالیم آن دربارة خدا کاملاً مخالف «حقیقت آفرینش» است. محقق آمریکایی «لنس اس. اوینز» در یکی از کتب خود دربارة کابالا دیدگاه خویش را دربارة ریشة احتمالی این تعالیم چنین بیان میکند:
تعالیم کابالا مفاهیم مختلفی دربارة خدا ارائه میدهد که بسیاری از آنها از دیدگاه «ارتودوکس» منحرف شناخته شدهاند.
اصلیترین انگارة دین یهود این است که «خدای ما یکی است.» اما کابالا ادعا میکند در حالیکه خدا در درجة اعلی و به صورت یگانهای توصیفناپذیر ـ که در کابالا Einsof به معنای «لایتناهی» نامیده میشود ـ وجود دارد، یکتاییش لزوماً در تعداد زیادی صورت الهی تجلی یافته: تعدد خدایان کابالیستها این را «سیفراث» (sefrroth) به معنای چهرههای خدا مینامند، چگونگی نزول خداوند از مقام یکتای لایتناهی به تعدد خدایان، معمایی است که کابالیستها بسیار در آن تعمق کردهاند. بدیهی است که این تصویر چند چهره از خدا راه را برای مشرک خواندن کابالیستها باز میکند؛ اتهامی که آنها را به تندی و نه کاملاً با موفقیت رد کردهاند.
در خداشناسی کابالیستها نه تنها دیدگاه تکثر خدایان وجود دارد بلکه خداوند صورت دوگانه مذکر و مؤنث به خود گرفته: "Hokhmah"، "Binah": پدر و مادر آسمانی که اولین شکلهای خدایی بودند. کابالیستها برای توضیح چگونگی آمیزش این دو و ایجاد آفرینش بعدی، صراحتاً از استعارههای جنسی استفاده میکنند.
از خصایص جالب این خداشناسی سری این است که بر مبنای آن بشر خلق شده بلکه خود به گونهای موجودی خدایی است. اوینز این اسطوره را چنین تشریح مینماید:
کابالا تصویر پیچیده خدا را به گونة دیگری نیز نشان میدهد: موجود یگانهای شبیه انسان، به گفتة یک کابالیست خداوند اولین انسان ازلی و نمونة اولیة آن بود. انسان خصوصیات درونی، ابدی و الهی و ساختاری مشترکی با خدا دارد.
یک رمز شکاف کابالیست این برابری آدم با خدا را تأیید میکند و میگوید:
در زبان عربی ارزش عددی اسامی آدم و یهوه به صورت یکسان 45 است. بنابراین بر اساس تغییر کابالا یهوه مساوی است با آدم؛ یعنی آدم خدا بود. به این ترتیب اعلام میشود که همة انسانها در بالاترین درجة درک مانند خدا بودهاند.
چنین خداشناسی، گونهای از اسطورههای الحادی را در بر دارد و اساس انحطاط یهود است. کابالیستهای یهودی مرزهای عقل سلیم را چنان نقض کردهاند که حتی میکوشند بشر را خدا بخوانند. به علاوه بر اساس این، الهیات بشریت نه تنها خدایی است بلکه فقط و فقط یهودیان را شامل میشود و دیگر اقوام انسان به شمار نمیروند. در نتیجة این اندیشة فاسد در یهودیت که اساساً بر مبنای اطاعت و فرمانبرداری از خدا بنا شده بود، گسترش یافت و هدفش اقناع خودبینی و غرور یهودی بود. کابالا علی رغم این طبیعت خود که با تورات متناقض بود، در یهودیت راه یافت و شروع به فاسد کردن آن نمود.
یک نکته جالب توجه دیگر دربارة تعالیم منحرف کابالا، شباهت آن به انگارههای کفرآمیز مصر باستان است. چنانکه در صفحات قبل بحث نمودیم، مصریان باستان معتقد بودند ماده همیشه وجود داشته. به عبارت دیگر این اندیشه را که ماده از هیچ به وجود آمده مردود میدانستند. کابالا نیز از همین عقیده دربارة انسان دفاع میکند و مدعی است انسانها خلق نشدهاند و عهدهدار تنظیم و ادارة وجود خود میباشند.
به عبارت امروزی، مصریان باستان مادیگرا بودند، کابالا را میتوان «اومانیسم سکولار» نامید جالب توجه است که این دو مفهوم: مادهگرایی و اومانیسم سکولار، از ایدئولوژیهایی میباشند که دو قرن است بر جهان حکمرانی میکنند.
باید پرسید چه نیروهایی وجود دارند که مفاهیم مصر باستان و کابالا را از میان تاریخ کهن به زمان حاضر منتقل کردهاند؟
از شوالیههای مصر تا ماسونها
با اشاره به شوالیههای معبد دانستیم که این نظام عجیب صلیبیان تحت تأثیر یک نهاد سرّی در اورشلیم قرار داشت که در نتیجة آن مسیحیت را رها نمود و به اجرای آداب جادوگری پرداخت. گفتیم که بسیاری از محققان به این نتیجه رسیدهاند که این سر به کابالا مربوط میشود. به عنوان مثال «الیمنس لیوای» نویسندة فرانسوی کتاب تاریخ جادوگری، شواهد تفضیلی در این کتاب ارائه میدهد و اثبات میکند، شوالیههای معبد اولین گام را در پذیرش تعالیم کابالا برداشتند؛ به عبارت دیگر آنها این تعالیم را به صورت مخفیانه آموختند.14 بنابراین اصولی ریشهدار مصر باستان به کمک کابالا به شوالیههای معبد منتقل شد.
«آمبرتوایکو» رماننویس معروف ایتالیایی این حقایق را در چهارچوب یکی از رمانهای خود نمودار میسازد. او در داستان خود از زبان شخصیت اصلی چنین بیان میکند که شوالیههای معبد تحت تأثیر کابالا قرار داشتند و کابالیستها صاحب رمزی بودند که در فراعنه مصر باستان قابل ردیابی است. به نوشتة ایکو، بعضی یهودیان سربسته رموز خاص را آموختند و سپس آنها را در پنج کتاب عهد عتیق (اسناد پنجگانه) جا دادند. اما تنها کابالیستها این رمز را که پنهانی انتقال یافته درک میکنند. کتاب زهر که کتاب اصلی کابالا میباشد با اسرار این پنج کتاب ارتباط دارد. ایکو بعد از بیان اینکه کابالیستها قادرند راز مصر باستان را در اندازهگیریهای هندسی معبد سلیمان نیز بخوانند، مینویسند شوالیههای معبد آنرا از خاخامهای کابالیست اورشلیم آموختند:
فقط گروه اندکی از خاخامها که در فلسطین باقی ماندند از سرّ آگاه بودند... و بعدها شوالیههای معبد آن را از آنان آموختند.15
شوالیههای معبد با پذیرش مفاهیم کابالا طبیعتاً با بنیاد مسیحی حاکم بر اروپا سر ناسازگاری یافتند. این ناسازگاری با نیروی مهم دیگری مشترک بود؛ یهودیان. بعد از بازداشت شوالیههای معبد به دستور مشترک پادشاه فرانسه و پاپ در سال 1307، نظام ساختاری زیرزمینی به خود گرفت اما تأثیرش به صورت افراطیتر همچنان ادامه یافت.
چنانچه قبلاً گفتیم شمار قابل توجهی از این افراد گریختند و به پادشاه اسکاتلند ـ تنها پادشاهی که مرجعیت پاپ را قبول نداشت ـ پناه بردند. آنها در اسکاتلند به «لژ وال بیلدرز» نفوذ کردند و در اندک زمانی بر آن تسلط یافتند، لژ سنن نظام معبد را به خود گرفت و به این ترتیب بذر فراماسونری در اسکاتلند کاشته شد. هنوز هم تا به امروز «لژ کهن اسکاتلند» شاخه اصلی فراماسونری به شمار میرود.
رد پای شوالیههای معبد و بعضی یهودیان مرتبط با آنها در مراحل گوناگون تاریخ اروپا قابل ردیابی است. در اینجا بدون پرداختن به جزئیات تنها سرفصلها را بررسی میکنیم. موارد در کتاب نظم نوین ماسونی بررسی شدهاند.
یکی از مهمترین پناهگاههای شوالیههای معبد در منطقه پراونیس فرانسه قرار داشت. طی بازداشتها، بسیاری در آنجا مخفی شدند. از خصوصیات مهم دیگر این منطقه این است که مرموزترین مرکز کابالیسم اروپا میباشد. پراوینس جایی بود که سنت شفاهی کابالا به کتاب تبدیل شد و ثبت گردید.
به عقیدة بعضی مورخان شورش روستایی انگلستان در سال 1381 به کمک یک سازمان مخفی شعلهور شد. محققانی که تاریخ فراماسونری را مطالعه میکنند. همگی بر این باورند که این سازمان مخفی نظام معبد بوده است. جنبش ذکر شده بزرگتر از یک قیام داخلی و حماسهای سازمان یافته علیه کلیسای کاتولیک بود.
نیم قرن پس از این شورش، یک کشیش در بوهیما (جنوب اطریش) به نام «جان هاس» (John Huss) شورشی را در مخالفت با کلیسای کاتولیک آغاز کرد. در پشت پرده این شورش نیز شوالیههای معبد قرار داشتند. «اویگدور بن آیزاک کارا» (Avigdor Ben Isaac Kara)، از مهمترین نامهایی بود که هاس در توسعه دکترین خویش تحت تأثیر آن قرار داشت. کارا، خاخام انجمن یهودی شهر پراگ و یک کابالیست بود.
نمونههایی از این قبیل، حکایت از اتحاد میان شوالیههای معبد و کابالیستها جهت تغییر نظام اجتماعی اروپا میکند. این تغییر موجب دگرگونی فرهنگ مسیحی پایهای اروپا و جایگزینی آن با فرهنگی مبتنی بر مفاهیم الحادی مانند کابالا گردید. و بعد از دگرگونی فرهنگی دگرگونی سیاسی به میان آمد؛ مثلاً انقلاب فرانسه و ایتالیا و... .
در فصول آینده نگاهی به نقاط تحول مهم تاریخ اروپا خواهیم انداخت. در همه مراحل با حقیقتی روبهرو میشویم که از وجود نیرویی حکایت میکند که هدفش منحرف ساختن اروپا از میراث مسیحی خود و جایگزینی آن با ایدئولوژی سکولار است و با این برنامه نیتی جز نابودی نهادهای مذهبی آن را ندارد. این نیرو تلاش کرد اروپا را به قبول تعالیمی که به کمک کابالا از مصر باستان دست به دست گشتهاند وادار کند. همانطور که قبلاً اشاره کردیم اساس این تعالیم را در دو گرایش مهم تشکیل میدهند: اومانیسم و مادیگرایی.
در آینده به موضوع «اومانیسم» نگاهی خواهیم انداخت.
پینوشتها:
1. سورة اعراف (7)، آیة 138 و 139.
2. سورة طه (20)، آیات 86 تا 88.
3.Richard Rives, Too Long in the Sun, Partakers Pub., 1996, pp. 130-31.
4. سورة بقره (2)، آیة 55.
5. Murat Ozgen Ayfer, Masonluk Nedir ve Nasildir? (What is Freemasonry?), Istanbul, 1992, pp. 298-299.
6. Nesta H. Webster, Secret Societes And Subversive Mouements.
7. سورة بقره (2)، آیة 102.
8. نحمیا، باب نهم، آیات 2ـ4.
9. نحمیا، باب نهم، آیات 26ـ29.
10. نحمیا، باب نهم، آیات 31ـ35.
11. سورة ق (50)، آیة 38.
12.Mesta H. Webster, Secret Societies And Subversive Movements p. 299.
13. سورة مائده (5)، آیة 44.
14. Eliphas Levi, Histoere de la Magie, p. 273; Nesta H. Webster, Secret Societies And Subversive Movments.
15. Umberto Eco, Foucault,s Penbulum, Translated from the Italian by William Weaver, p. 450.
ماهنامه موعود شماره 62
منطق و آخرالزمان(1)
از هنگامی که پیامبر عظیم الشان ما مساله ی ظهور منجی آخرالزمان را مطرح کردند , ذهن مسلمانان همواره با مساله ی ظهور منجی عجین بوده است. این امر به حدی در ذهن مسلمین تثبیت گشته بود که بارها قیام هایی از جانب مدعیان دروغین واقع شد. این مدعیان حتی در احادیث نیز دخل و تصرف کرده و تضادهایی را که بین سخنان آنان و احادیث پیامبر وجود داشت نیز به نحوی توجیه می کردند.تعدادی از این قیام ها حتی قبل از تولد حضرت مهدی (ع) به وقوع پیوستند که از آن جمله می توانیم به قیام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن مجتبی(ع) اشاره کرد که حتی در بین پیروان خود ملقب به نفس زکیه بوده و بعد از مدتی ادعای مهدویت نمود.از دیگر افراد مهدی عباسی از خلفای بنی عباس است که داعیه ی مهدویت نمود و حتی در تایید او احادیث جعلی از پیامبر اکرم (ص) ارایه شدند که در آن ها پیامبر نسب مهدی موعود را از عموی خود عباس می دانند!!!فضاحت این کار تا بدان حد بالا بود که سیوطی عالم مشهور اهل سنت نیز به صراحت آن ها را جعلی دانسته است.به جز مساله ی ظهور , نشانه های ظهور نیز در طول تاریخ بارها آلت دست اهداف سیاسی گروه های قدرت طلب واقع شده اند که از آن جمله می توان به قیام ابومسلم خراسانی از خراسان با پرچم های سیاه اشاره کرد که نهایتاً این حیله در جهت خدمت به بنی عباس به کار گرفته شد و سرانجام آن سقوط بنی امیه و حکومت بنی عباس بود. گهگاه سو استفاده از نشانه ها تا بدان جا پیش می رفت که حتی نشانه های منفی مانند خروج سفیانی نیز مورد توجه واقع می شد . چنانکه یکی از حکام اموی به نام عثمان با ادعای این که سفیانی است از عراق قیام نموده و از دیدگاه جبرگرای مسلمانان آن زمان سواستفاده کرده و با این عنوان که وی مقدمه ساز ظهور است و دیگران چاره ای جز تحمل وی به عنوان مقدمه ساز ظهور ندارند در عراق به تاخت وتاز پرداخته است. در قرون اخیر نیز وقایع مشابه مانند ادعای صفویان مبنی بر اینکه سید خراسانی ممکن است از بین آن ها برخیزد و یا مهمتر از آن ادعای بابیت و بهاییت در قرن گذشته , نشان از تاثیر گذاری فرهنگ مهدوی بر تحرکات سیاسی دارد. موارد مذکور و موارد مشابه در طول تاریخ بارها به وقوع پیوسته اند و مسلمانان (به خصوص شیعیان) با کوچکترین شباهتی که بین مدعیان و احادیث می یافتند , در بسیاری از مواقع فریب می خوردند و از آن جا که در اکثر مواقع تحت ظلم می زیستند , به امید آینده ی درخشانی که در قرآن وعده داده شده بود این مدعیان را همراهی کرده که یا کشته می شدند یا بعد از پیروزی باکشف این که مدعی , مهدی موعود نبوده است دچار سرخوردگی و یاس می شده اند. این مسایل باعث شد که در قرن اخیر برخورد مذهبیون با مساله ی ظهور به ۳ شکل باشد:1- عده ای کماکان همانند گذشتگان هر واقعه ی مشابه با روایات را به عنوان نشانه ی ظهور می پذیرفتند و آن بخش از روایات را که با وقایع زمان آن ها تناسب نداشت , به نحوی توجیه می کردند , که نهایتاْ با عدم ظهور امام , یاس و سرخوردگی و سست شدن اعتقاد آنان به مهدویت گریبان آن ها را می گرفته است.2- عده ای نیز با نگاه به گذشتگان و مشاهده ی اشتباه آنان در همراهی با مدعیان , از مطالعه ی نشانه های ظهور سرباز زدند و پرداختن به نشانه ها را گمراه کننده دانستند و این طور پنداشتند که همیشه تشخیص نشانه های ظهور با اشتباه همراه است. آنان در تایید دیدگاه خود این حدیث معصومین (ع) را که (( تعیین کنندگان زمان ظهور دروغگویند )) را ارایه کردند و اظهار داشتند که اصولاً نباید به نشانه های ظهور پرداخت , زیرا امامان ما را از تعیین وقت ظهور نهی کرده اند. 3- گروه سوم نیز به شکلی منطقی با نشانه های ظهور برخورد کردند و به دقت نشانه ها را زیر نظر قراردادند و هر جا تناقضی یافتند آن را توجیه نکردند.برای مثال اینان ابومسلم سیاهپوش و سیاه پرچم را سید خراسانی ندانستند و گمراه نشدند, زیرا خصوصیات ابومسلم با اکثر نشانه های سید خراسانی مطابقت نداشته است. همچنین افراد همین گروه در زمان ساخته شدن پل کرخ بر روی رود دجله در بغداد , این پل را یک نشانه ی محقق شده ی ظهور دانستند , اما اصرار نداشتند که حتماْ ظهور نزدیک است , زیرا بقیه ی نشانه های آخرالزمان را محقق شده ندانستند. بدین ترتیب این افراد از گمراهی پرهیز کردند و با مشاهده ی نشانه ها گوش به زنگ شدند و خود را بیشتر آماده کردند, اما از هر گونه حرکت اضافی پرهیختند و انتظار امام زمان(عج) را به نحوی منطقی به جای آوردند.
در زمان ما نیز افراد معتقد به مهدویت در ۳ گرو ه مذکور جای می گیرند.
بجز گروه سوم که به شکلی دقیق و منطقی با نشانه ها برخورد کرده اند و از افراط و تفریط دوری گزیده اند , به نظر می رسد که دیدگاه هر دو گروه اول و دوم با چالشهایی رو به روست.
1- گروه اول همان طور که ذکر شد با مشاهده ی هر پدیده ای که شباهتی با نشانه های ظهور داشت جنجال به پا کرده و منتظران را در ابتدا امیدوار می کردند , اما در ادامه و با عدم ظهور امام , منتظران از ظهور امام ناامید شده و دیگر به نشانه ها نیزاعتماد چندانی نشان نمی دادند. چنین افرادی در زمان ما نیز وجود دارند و کماکان به توجیه اکثر حوادث می پردازند و نهایتاً دچار مشکل می گردند.
2- در مورد گروه دوم نیز ایراداتی وارد می شود.این افراد گرچه نا امید نمی شوند , اما دیدگاه آنان نیز صحیح به نظر نمی رسد, زیرا عدم توجه به نشانه های ظهور در زمانی که ظهور بسیار نزدیک است ممکن است باعث شود که شیعیان نتوانند به سرعت خود را آماده کنند.گرچه این مطلب صحیح است که شیعیان باید همیشه برای ظهور آماده باشند , اما در زمان های بسیار نزدیک به ظهور آمادگی های ویژه ای مورد نیاز است که این آمادگی با دقت و توجه در نشانه ها ی متعدد حاصل می گردد. از سوی دیگر امامان ما در ضمن احادیث خود توصیه هایی را برای ایام نزدیک به ظهور انجام داده اند و شیعیان را به انجام آن ها فرا خوانده اند. برای مثال در مورد نبرد قرقیسیا که چند ماه قبل از ظهور انجام می شود , شیعیان از هر گونه دخالت در این نبرد عظیم نهی شده اند , زیرا این نبرد جنگ میان ظالمین با یکدیگر است و در واقع این جنگی است که در طی کفار و مشرکین همدیگر را از بین می برند.یا در احادیث دیگری از شیعیان خواسته شده که از پرچم یمانی حمایت کنند و این در حالی است که یمانی قبل از ظهور امام خروج می کند و در زمان خروج او هنوز امام ظهور نکرده اند , در این حالت اگر شیعیان نشانه ها را نشناسند نمی دانند که باید از چه کسی حمایت کنند.بنابراین همان گونه که ملا حظه فرمودید شناخت نشانه های ظهور حیاتی به نظر می رسد.سو ء برداشتی که افراد گروه دوم دارند , ناشی از مشکلاتی است که برای افراد گروه اول پدید آمده است , و افراد گروه دوم برای احتراز از اشتباه گروه اول, خود دچار اشتباه شده اند. در ضمن , حدیث امامان در مورد عدم تعیین وقت ظهور به معنای عدم تعیین وقت دقیق آن بوده است , و گرنه معصومین (ع) که از هر گونه گناه و اشتباه و عبث کاری مبرا هستند , خودشان بیش از 2000 نشانه برای ظهور فرمودند. یقیناً این نشانه ها برای آگاهی شیعیان و باقی مسلمانان گفته شده است. اگر امامان پرداختن به نشانه ها را نادرست می دانستند , از همان ابتدا آن ها را بیان نمی کردند. البته در این باب ممکن است بحث هایی مطرح شود که انشاالله در رابطه با آن ها در مطالب بعدی صحبت خواهیم کرد.
3- در این میان گروه سوم که نه مانند گروه اول به هر واقعه ای به دید نشانه ی ظهور نگاه کردند و نه مانند گروه سوم به کلی از دقت در نشانه ها سرباز زدند , موفق تر به نظر می رسند. این افراد از وعده های نابجا به خود و دیگران پرهیز کرده و ناامید نمی شوند.از سوی دیگر اینان نشانه ها را با مو شکافی مطالعه کرده تا در روزهای سخت آخرالزمان به مشکل برخورد نکنند و با آمادگی کامل در رکاب مولای خود قرار گیرند.
انشاالله مطالب دیگری پیرامون منطق و آخر الزمان در آینده ذکر خواهیم کرد.
آخرالزمان یعنى چه؟
کلمه آخرالزمان به بخشى از زمان گفته مىشود که نسبتبه کل زمان این دنیا بخش پایانى و نهایى آن محسوب مىشود. به عبارت دیگر ادوار زمانى به دو بخش تقسیم مىشود. به عبارت دیگر ادوار زمانى به دو بخش تقسیم مىشوند که به بخش دوم آن آخرالزمان گفته مىشود و آغاز این بخش دوم ظهور حضرت رسول اعظم اسلام (ص) است که مطلع آن بعثت آن حضرت است و در حدیث است: کان رسولالله (ص)... یقول بعثت انااساعة کهاتین و یجمع بین سبابتیه و ایشان پیغمبر کل این بخشاند و سر تقسیم این دو بخش تفاوتها و امتیازات بزرگى است که بخش دوم بر بخش اول دارد. این امتیازات و ویژگیها بسیار و متعدد است که مهمترین آنها ظهور اسلام و بعثتحضرت خاتمالانبیاء (ص) است و آخرالزمان گفته مىشود و از آن زمان نزدیک به ظهور حضرت مهدى (ع) و یا زمان نزدیکى قیام ساعت و قیام و یا هر دو قصد مىشود مثل: «یظهر فى آخرالزمان واقتربالساعة، و هو شرالازمنة نسوة کاشفات عاریات متبرجات منالدین (خارجات نخ) داخلات فىالفتن مائلات الىالشهوات مسرعات الىاللذات مستحلات للمحرمات فى جهنم (داخلات نخ) خالدات.» که این وقتحوادث بسیار شگفتانگیز اتفاق مىافتد.ماسون یعنی بنا.فراماسون به معنی بنای آزاد است.ماسونری یک تشکیلات منتظم یافته جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی،اقتصادی و فرهنگی جوامع سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می کند.کسی که عضو فراماسونری است فراماسون یا ماسون نامیده میشود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست لژ نامیده میشود.پالادیسم در 20 سپتامبر 1870 تاسیس گردید، پالادیسم احضار ارواح لوسیفری ( یکی از نام های شیطان ) ماسونی است که تاسیس شد و اعمال شده بود تا حکومت ضد مسیح را آماده کند. فراماسونری جمعیتی سری است که کسی را بر حریم راس آن راه نیست،و اگر هم راه یافت مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد.اما با این وجود کسانی توانستند بر راس آن نفوذ کنند و یا به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف اسرار آنها بشوند و همه ی آنها متفق الرای هستند که : مسأله یک توطئه است که این توطئه از اواخر قرن نوزدهم آغاز شده تا که به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد.هدف نهایی آن ایجاد یک حکومت جهانی است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند. کتاب "کمیته 300 کانون توطئه های جهانی"،نوشته دکتر جان کولمن: ((دلیل موجودیت نظام های پنهانی مانند سلحشوران اورشلیم سنت جان و مردان میزگرد و گروه میلنر و سایر اجتماعات مخفی چه می تواند باشد؟اینان،بخشی از زنجیره گسترده فرماندهی سلطه گری جهانی را تشکیل میدهند که از باشگاه رم،سارمان ناتو،موسسه سلطنتی امور بین المللی تا سر سلسله توطئه گران،یعنی کمیته 300 امتداد دارد.این افراد،بدان جهت به این اجتماعات پنهان و اسرار آمیز نیاز دارند که اعمالشان شیطانی است و بایستی از چشم جهان به دور بماند)).* برای آشنایی بیشتر با مبانی عقاید این تشکیلات شیطانی می توانید به مقاله ی زیرکه از سایت موعود اقتباس شده است , مراجعه فرمایید: ماسونها و مصر باستان |
هارون یحیی باران خردمند در بخش اول مقاله به نظام فرعونی مصر کهن نگاهی انداختیم و به نتایج قابل تأملی دربارة زیرساختهای فلسفی آن دست یافتیم. چنانچه اشاره گردید جالب توجهترین خصیصه طرز تفکر مصر باستان ماهیت متریالیستی آن بود؛ متریالیسم یا مادهانگاری یعنی باور به ازلی و ابدی بودن ماده. کریستوفر نایت و رابرت لوماس در کتاب خود به نام کلید حیرام حرفهای مهمی برای گفتن دارند که تکرار آنها خالی از لطف نیست:
ماهنامه موعود شماره 64 |
*برگرفته از سایت www.freemasson.persianblog.com
در باب نشانه های ظهور , بعضی از نشانه ها از اهمیت ویژه ای برخوردارند, به خصوص آن هایی که در سال ظهور رخ می دهند. یکی از نشانه های مهم ظهور , قتل نفس زکیه قبل از ظهور امام زمان (عج) و نزدیک ظهور ایشان می باشدکه در تعدادی از احادیث به عنوان یکی از نشانه های حتمی نام برده شده است.نکته ی مهمی که درباره ی نفس زکیه وجود دارد , اهمیت فراوان شناخت اوست. زیرا فاصله ی شهادت وی تا ظهور امام زمان بر طبق بعضی از روایات بیش از 15 شب نیست.اما نکته ای که در این میان وجود دارد و در وبلاگ ها و وب سایت های مهدویت بارها به بحث گذاشته شده است , وجود احادیث ظاهراً متناقض در مورد نفس زکیه است.این سوال که آیا تناقضی در روایات وجود دارد یا نفس زکیه نام دو نفر با ویزگی های متفاوت است مطلبی است که قرار است در این مقاله مورد بررسی قرار گیرد.حال که به اهمیت شناخت نفس زکیه پی بردیم , به بررسی روایات درباره ی ایشان می پردازیم.
روایات متعددی در مورد نفس زکیه در متون دینی ما وجود دارند که بعضی از آن ها عبارتند از:
1- در احادیث معدود , اما معتبری محل شهادت نفس زکیه در نجف کوفه بیان شده است:
((قتل نفس زکیة بظهر الکوفة فی سبعین من الصالحین)).(الإرشاد للمفید ص 336 والبحار:52/219-221)
ترجمه:((کشته شدن انسانی پاک در پشت کوفه (منظور نجف است)به همراه هفتاد نفر از نیکوکاران)) که این حدیث در باب نشانه های ظهور بیان شده است.ظاهراً در بعضی از احادیث به جای ظهرالکوفة از نجف الکوفة استفاده شده است.
در دسته ی دیگری از احادیث محل شهادت نفس زکیه در حجاز (مکه) و بین رکن و مقام ذکر شده است:
((روایة طویلة عن أبی بصیر عن الإمام الباقر علیه السلام قال: (یقول القائم لأصحابه: یا قوم إن أهل مکة لایریدوننی ولکنی مرسل إلیهم لأحتج علیهم بما ینبغی لمثلی أن یحتج علیهم. فیدعو رجلاً من أصحابه فیقول له: إمض إلى أهل مکة فقل: یاأهل مکة أنا رسول فلان إلیکم ، وهو یقول لکم: إنا أهل بیت الرحمة ، ومعدن الرسالة والخلافة ، ونحن ذریة محمد صلى الله علیه وآله وسلالة النبیین ، وإنا قد ظلمنا واضطهدنا وقهرنا ، وابتز منا حقنا منذ قبض نبینا إلى یومنا هذا ، فنحن نستنصرکم فانصرونا . فإذا تکلم الفتى بهذا الکلام ، أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن و المقام ، وهی النفس الزکیة . فإذا بلغ ذلک الإمام قال لأصحابه: أما أخبرتکم أن أهل مکة لایریدوننا ! فلا یدعونه حتى یخرج ، فیهبط من عقبة طوى فی ثلاث مئة وثلاثة عشر رجلاً ، عدة أهل بدر ، حتى یأتی المسجد الحرام فیصلی عند مقام إبراهیم أربع رکعات، ویسند ظهره إلى الحجر الأسود، ثم یحمد الله ویثنی علیه ، ویذکر النبی صلى الله علیه وآله ویصلی علیه ، ویتکلم بکلام لم یتکلم به أحد من الناس)). (البحار:52/307 ).
گزیده ای از روایت فوق: در فاصله ی بسیار اندکی قبل از ظهور امام زمان (عج) , یکی از سادات (نفس زکیه) که بعضی از روایات او را سید حسنی نامیده اند , آخرین آمادگی ها و اتمام حجت ها را با مسلمانان و به خصوص مردم مکه می نماید , اما مکیان او را در بین رکن و مقام (که محل حرامی است) به شهادت می رسانند . بعد از وقوع این حادثه و در مدت بسیار کوتاهی بعد از آن , امام زمان ظهور می کنند و دنیا را پر از عدل و داد می نمایند. (انشاالله)
قال رسول الله (ص):((إن المهدی لایخرج حتى تقتل النفس الزکیة ، فإذا قتلت النفس الزکیة غضب علیهم من فی السماء ومن فی الأرض ، فأتى الناس المهدی فزفوه کما تزف العروس إلى زوجها لیلة عرسها ، وهو یملأ الأرض قسطاً وعدلاً ، وتخرج الأرض نباتها وتمطر السماء مطرها ، وتنعم أمتی فی ولایته نعمة لم تنعمها قط )). (ابن حماد ص93 و ابن أبی شیبة :15/199)
ترجمه:همانا مهدی (عج) ظهور نمی کند تا این که نفس زکیه (انسان پاک) شهید شود , هنگامی که نفس زکیه شهید شود , هر که در آسمان و هر که در زمین است بر آن ها (مردم مکه) خشمگین می شود , پس مردم به سوی مهدی می آیند و بر او وارد می شوند , همانگونه که عروس در شب عروسی بر شوهرش وارد می شود . و او زمین را از عدل و داد پر می کند , و زمین گیاهانش را خارج می کند و آسمان بارانش را می بارد , و امتم از ولایت او بهره مند می گردد , به نحوی که هرگز مانند آن را ندیده بود.
قال الباقر(ع):((لیس بین قیام القائم(ع) و قتل النفس الزکیه اکثر من خمس عشر لیلة.))
ترجمه:بین ظهور مهدى(ع) و کشته شدن نفس زکیه، بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست.
همان طور که ملاحظه فرمودید , در مورد محل شهادت نفس زکیه دو نوع روایت وجود دارد.حال کدامیک از آن ها صحیح است؟ پاسخ ما این است که به احتمال قریب به یقین هر دو گروه روایات درست هستند و نفس زکیه در واقع لقبی برای دو نفر است. برای این ادعا دلایلی وجود دارند که مهمترین آن ها عبارتند از:
1- هر دو دسته ی روایات از نظر منابع , مستندات ودلالت بسیار قوی هستند و تقریباً نادیده گرفتن هر کدام ار آن ها غیر ممکن است.
2- اگر از دید دستور زبان عربی به روایات دقت کنیم , می بینیم که کلمه ی (نفس زکیة) به تنهایی و به شکل تنوین دار و بدون حضور (ال) یک اسم نکره است و معنای آن یک انسان پاک می باشد , که این انسان هر شخص پاکی می تواند باشد و شخص خاصی مد نظر نیست. بنابر این در روایات گروه اول که شهادت نفس زکیه را در کوفه می دانند شخص خاصی مد نظر نیست , بلکه یک انسان پاک مد نظر است.(بعضی از محققین مانند شیخ علی کورانی , این نفس زکیه را شهید آیت الله سید محمد باقر صدر می دانند , اما بعد از شهادت آیت الله سید محمد باقر حکیم در سال های اخیر در نجف کوفه , محققین زیادی ایشان را نفس زکیه ی مذکور می دانند , زیرا هم از حیث محل شهادت و هم از نظر تعداد شهدای همراه (شامل کشته شدگان آنی و کشته شدگان در بیمارستان) با روایت مذکور تطابق بسیلر زیادی دارد.)
3- در دسته ی دیگری از روایات که محل قتل نفس زکیه را در مکه و بین رکن و مقام می دانند , عمدتاً از عبارت (النفس الزکیة) یا انسان پاک استفاده شده که به دلیل وجود (ال) معرفه بوده و به نظر می رسد که منظور از آن شخصی ویژه و با شرایط ویژه ای است . نفس زکیه ی مزبور احتمالاً شخص بسیار مهمی است و به احتمال زیاد او نفس زکیه ی اصلی است که جزء نشانه های حتمی ظهور می باشد. کما ابنکه در یکی از روایات از فاصله ی پانزده شبی شهادت وی تا ظهور امام سخن به میان آمده است و این مطلب احتمالاً اهمیت شهادت وی را می رساند.
بنابراین به نظر می رسد که دو نفس زکیه ی متفاوت در نشانه های ظهور وجود دارند که شناختن صحیح آن ها انشالله می تواند ما را در درک بهتر شرایط عصر ظهور یاری نماید.