مقدمه
دین و دینداری یکی از قدیمیترین پدیدههای اجتماعی و از نیرومندترین و پایدارترین نهادهای زندگی اجتماعی انسان در طول تاریخ بوده است. توجه و باور به جهانی فراتر از این جهان مادّی و تلاش برای برقراری ارتباط با آن جهان، یکی از ارکان اساسی دینداری انسانها به شمار میرود. این اعتقاد و روشهای دستیابی به آن ارتباط در فرهنگهای مختلف و در ادیان گوناگونی که در طول تاریخ ظهور کردهاند به اشکال بسیار متنوعی بیان و ابراز شده است. هر یک از آن ادیان، اعتقادات خود را برحق شمرده و داعیه به سعادت رساندن بشر را داشته است و به تبع آن، ادیان دیگر را لااقل ناقص تلقّی و در بدترین حالت، انحرافی و الحادی قلمداد کرده و با آن به جنگ و ستیز پرداخته است.
مقدمه
دین و دینداری یکی از قدیمیترین پدیدههای اجتماعی و از نیرومندترین و پایدارترین نهادهای زندگی اجتماعی انسان در طول تاریخ بوده است. توجه و باور به جهانی فراتر از این جهان مادّی و تلاش برای برقراری ارتباط با آن جهان، یکی از ارکان اساسی دینداری انسانها به شمار میرود. این اعتقاد و روشهای دستیابی به آن ارتباط در فرهنگهای مختلف و در ادیان گوناگونی که در طول تاریخ ظهور کردهاند به اشکال بسیار متنوعی بیان و ابراز شده است. هر یک از آن ادیان، اعتقادات خود را برحق شمرده و داعیه به سعادت رساندن بشر را داشته است و به تبع آن، ادیان دیگر را لااقل ناقص تلقّی و در بدترین حالت، انحرافی و الحادی قلمداد کرده و با آن به جنگ و ستیز پرداخته است.
اینک در آغازین سالهای قرن بیست و یکم میلادی که جهانیشدن و جهانیسازی در عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به فرایند و روندی سریع و گسترده بدل شده است؛ اغلب سنّتهای بزرگ دینی (اسلام، مسیحیت و...) که به تبلیغ خود در سراسر جهان میپرداختند، با چالشی بزرگ روبهرو شده و به مقابله با آن برخاستهاند. این چالش بزرگ، اثرگذار و نیرومند، همان «جنبشهای دینی جدید» هستند که در بازار رقابتی کالاهای دینی در عصر جدید، گوی سبقت را از رقبای قدیمی خود ربوده و به طور روزافزونی پیروان ادیان سنّتی را به خود جذب میکنند. در این میان، وضعیت رو به رشد این ادیان جدید در ایران که دارای حکومت سیاسی برگرفته از دین مبین اسلام است، دارای اهمیتی انکار ناپذیر و در خور بررسی میباشد.
طرح مسئله
دانشمندان شناخت انسان ـ اعم از انسانشناسان، روانشناسان، جامعهشناسان و... ـ برای انسان، نیازهای متعدد و گاه بیانتهایی ذکر کردهاند. نیاز به تغذیه، مسکن، پوشاک، آموزش، پرورش، کسب تجارب جدید، کشف عرصههای نوین زندگی، خلق آثار هنری و... از جمله مهمترین این نیازهای بیشمارند. در طول تاریخ، برآورده ساختن این نیازهاـ از نیازهای فیزیولوژیک گرفته تا نیازهای خودشکوفایی ـ در سطوح مختلف، فعالیتهای انسانی را به خود معطوف نموده است. در یک تقسیمبندی کلّی، این نیازها در سه بخش امنیت (تغذیه، مسکن، پوشاک و...)، تازگی و معنا)تامس هریس، 1369) طبقهبندی شدهاند که طبق نظریۀ سلسلهمراتب نیازهای مازلو (که با نظریۀ هریس، همپوشانی دارد)، افرادی که نیاز به امنیت و تازگی (کنجکاوی، کشف و تجربه عرصههای جدید زندگی) خود را در یک سطح مطلوب پاسخ دادهاند، شکاف عمیقی در زندگی خود احساس میکنند که تنها با یافتن معنایی برای کلّیت زندگی میتوانند از آن رهایی یابند. (هجل وزیگلر، 1379) در واقع بازیابی این معنا، یکی از دلایل اساسی گرایش این افراد به نظامهای اعتقادی معنوی است که تفسیری خاص از جهان، انسان و فلسفه زندگی ارائه میدهند؛ تفسیری که با دیدگاه و اندیشۀ مادّیانگارانه رایج در عصر مدرنیته، تفاوت ماهوی دارد.
دنیای غرب پس از فتح عرصههای مادّی و علمی و تسلّط نسبی بر طبیعت، طبق آنچه که مازلو و هریس تأکید کردهاند، سطح مطلوبی از نیازهای اولیه افراد جوامع خود را برآورده ساخت. گذر از سطوح اولیه نیازهای بشری، جوامع غربی را به تکاپویی برای پاسخ دادن به نیازهای معناطلبی مردم خود وا داشت. این امر سبب گرایش هر چه بیشتر مردم جامعههای غربی به «جنبشهای دینی جدید» شد که عمدتاً منبعث از سنّتهای کهن عرفانی هند بودند.
با اینکه فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، آکنده از مکاتب و فرقههای معنوی و عرفانی نظیر فرقههای متعدد اهل حق (عالی قلندری، نورعلی الهی و...)، فرقههای درویشی مختلف (خاکساری، قادری، نقشبندیه و...) و مکاتب عرفانی حول محور علمای اسلامی است و جوانانی با خصوصیات مختلف و گاه متضاد، جذب این گروههای عرفانی سنّتی میشوند؛ با این وجود، گرایش تحصیلکردهگان دانشگاهی به مکاتب و آیینهای عرفانی شرقی نظیر بودیسم، هندوئیسم، جینیسم، یوگا، مدیتیشن و... پدیدۀ نوینی است که در خور بررسی و مداقه است. شیوع این پدیده را با افزایش روزافزون تیراژ کتابها و مجلاتی از این «گونه معرفتی» و برپایی جلسات رسمی و غیررسمی میتوان مشاهده کرد.[1]
تعریف مفهوم «جنبشهای دینی جدید»
آنچه که به عنوان جنبشهای دینی جدید در جهان شهرت یافتهاند، اغلب فرقههایی دینی هستند که یا با دین سنّتی خود دچار تعارض شدهاند یا تفسیری نو از آموزههای دینی کهن ارائه نموده و در چهارچوبی جدید آن را عرضه کردهاند. بنابر این بهتر است قبل از پرداختن به این جنبشها، تعریفی از فرقه نیز آورده شود.
فرقه از دیدگاه جامعهشناختی، گروه کوچکی است که خواهان کمال درونی است و هدفش تماس شخصی مستقیم میان اعضایش است. فرقه، هرگونه تصور تسلّط بر جهان را رها میکند و نسبت به جهان، دولت و جامعه، بیتفاوت یا مخالف است؛ فرقه یا از جامعه کناره میگیرد یا خواهان جامعۀ دیگری به جای جامعۀ کنونی میشود. فرقه از طبقات پایین یا از قشرهایی بر میخیزد که احساس میکنند، جامعه یا دولت در حق آنها ستم کرده است. (همیلتون،1381: 339)
«ادیان بدیل»[2]، «مذاهب» یا «فرقهها» همگى اصطلاحات و تعاریفى فنّى در حوزۀ علوم اجتماعى هستند. اینها گروههایى هستند که از زمان جنگ جهانى دوم در شکل کنونىشان ظاهر شدند و از آن جهت نیز دینى محسوب مىشوند که به برخى پرسشهاى غایى پاسخ مىدهند که ادیان اصیل در پى پاسخگویى به آنها هستند. پرسشهایى چون: آیا خدایى هست؟، هدف زندگى چیست؟، بعد از مرگ چه بر ما مىرود؟ این تعریف شامل ادیان «الحادى» و فلسفههایى نظیر اشکال گوناگون بودیسم[3] و بخشى از نهضتبالقوۀ بشرى است که به هوادارانش تعلیم مىدهد تا خدا را «در درون خویش» بجویند. اندیشمندان و محققان در پى آنند تا از اصطلاحات و اسامى خنثى و بىطرف دربارۀ این گروهها نظیر نهضتهاى نوپدید دینى، اقلیتها یا ادیان بدیل استفاده کنند، ولى رسانهها و افکار عمومى واژه «فرقه» را به کار مىبرند که داراى اشارههاى تلویحى مىباشد و اغلب از عقاید عجیب و غریب، اعمال شیطانى و اغوا کننده، کنترل ذهن و اجبار روانى و احتمالاً سوء استفادههاى جنسى و گرایشات مجرمانه حکایت دارد.
در این میان، معروفترین جنبشهایى که اصطلاح «فرقه» را براى آنها بسیار به کار مىبرند و از رواج عمومى برخوردارند، جنبشهاى کلیساى اتحاد[4]یا مونها[5]، جامعۀ بینالمللى براى وجدان کریشنا[6] یا هیرکریشنا، علمشناسى[7]، جنبش راجنیش و خانواده (که زمانى تحت عنوان فرزندان خدا[8] شناخته مىشد) مىباشند. (بارکر، 1989)
البته از میان این فرقههای ذکر شده، بودیسم، جنبش راجنیش و هیرکریشنا به همراه طرفداران سایبابا، دون خوآن و گسترشدهندگان یوگا از جمله، جنبشهای دینی جدید به حساب میآیند که در ایران فعالیت کرده و طرفدارانی نیز به خود جذب کردهاند.
نظریات جامعهشناسان
جورج زیمل[9]، تنها جامعهشناس کلاسیک است که اظهار نظر آشکاری در مورد چگونگی دین در دنیای مدرن و نیز پدیدۀ شخصی و فردی شدن دین ارائه کرده است.
زیمل از این پدیده [شخصی و درونی شدن دین] تحت عنوان «عرفانگرایی بیشکل و سیال» نام برده است و میگوید: «شکاف میان مسیحیت و چنین تعلق خاطری که هر پیشینه تاریخی را انکار میکند، روز به روز افزایش خواهد یافت... آنها با آموزههای نامأنوس و کماهمیتی درگیر و دلخوشاند که حاوی هیچ باور اساسی ماندنی برای حیات امروز و فردا نیست. یک «عرفانگرایی شدیداً متکثر» که به طرد و تحریم هر صورتی از زندگی دینی گسترده و جاافتاده همّت گمارده است. این روح دینی سیال و متکثر، تمایل دارد که خودمختار و بیشکل و حتّی ناپایدار باشد. (شجاعیزند، 1381: 6 ـ 165)
تالکوت پارسونز[10] و رابرت بلا[11]، عرفی شدن[12] را چنان دیدهاند که دین بر اثر آن، هم در بعد نهادی و هم در نظام اعتقادات فرد به میزان زیادی از مابقی جامعه جدا میگردد و به یک «امر خصوصی» بدل میشود... پارسونز پدیدۀ «خصوصی شدن» را چنین تعبیر کرده است که در موقعیت اجتماعی ـ فرهنگی مدرن، نقش دینی فرد از نقشهای دینیاش متمایز میگردد و این البته نافی تأثیر غیرمستقیم دینداری در ایفای نقشهای غیردینی نمیباشد. (شجاعیزند،1381: 163)
ژان پل ویلم یکی از اشکال معنویتگرایی در عصر حاضر را اینگونه توصیف میکند: «...نمونهای که میخواهیم بیان کنیم گروه خاصّی را تشکیل نمیدهد و بلکه همچون تودهای سحابیشکل، متشکل از گروههای بسیار سیال و روان میباشد که مردم آزادانه بین آنها رفت و آمد میکنند، بدون آنکه به صورت پایدار عضو یکی از آنها باشند. اینها در واقع بافتهایی اجتماعی هستند که پیرامون بعضی از مجلات، کتابخانهها، مراکز هنری و آموزشی یا انواع همایشهایی که تحقیقات یا تجربیات معنوی گوناگونی را عرضه میکنند، به وجود میآیند. در میان این بافتها و اجتماعات، سنّتهای قدیمی باطنیگری، علوم غیبی، جنبشهای دینی مبتنی بر درمان و جریانهای متصوفه به چشم میخورند. پس، این نمونه عبارت است از جنبش با مرزهای نامشخص و سیال که با مجموعهای از اعمال و آداب متنوع مطابقت دارد. ویلم بر این باور است که جنبشهای دینی جدید در غرب که به منظور پر کردن خلأ معنویت ناشی از زوال سنّتهای دینی بزرگ در غرب پدید آمده است [یکی از جریانهایی است که به نحو آگاهانه و ارادی به مقابله با عرفیشدن برخاستهاند]. این فرقههای آیینی که عمدتاً تحت تأثیر ادیان باطنی شرقی پدید آمدهاند و نوعاً کارکردهای رواندرمانی دارند، در واقع نوعی مقاومت کمرنگ در برابر عرفیشدن تمام زندگی محسوب میشود. (ویلم،1377: 4ـ93)
برنهارد شفرز[13]، توضیح چرایی پیدایش فرقههای مذهبی را بسیار دشوار میداند. وی بر این باور است که بیشتر تعبیرها به این سمت گرایش دارند که بیروحی فرهنگی جامعۀ سرمایهداری و جهتگیری خدماتی جامعۀ مدرن صنعتی را مسئول پیدایش این جنبشها قلمداد کنند... شاید علت گرایش جوانان به این فرقهها، آزادی بیش از اندازهای است که آنها برای متصل شدن به این فرقهها در اختیار دارند. شاید علت، وجود گستردۀ وسایل ارتباط جمعی است که ما را در جریان وقایع و اندیشهها در کوتاهترین مدّت از سراسر جهان قرار میدهند. احساس بیگانگی از خود، همراه با ضعفهای شخصیتی «من» و کوشش برای غلبه بر این ضعف، سبب میشود که بسیاری از جوانان، چاره را در واگذاری «من» به یک فرقه جستوجو کنند. فرقه نوید میدهد، نوید فرقه، جرقههای احساس امنیت درونی و بیرونی را شعلهور میکند. (شفرز، 1384: 134)
مفیدترین طبقهبندی [جنبشهای نوین مذهبی] از آن والیس[14] (1984) است که طرح سهشاخهای با عناوین جنبشهای «طردکنندۀ جهان»، «تأییدکنندۀ جهان» و «تطبیقکننده با جهان» را به کار میبندد. جنبشهای از نوع طردکنندۀ جهان، جهان مادّی و اجتماعی را ارضاء ناکننده، فاسد و غیرروحانی میانگارند. این جنبشها از ایمان به خداوند یا مرشد و انکار نفس هواداری میکنند. گروههایی چون آگاهی کریشنا و فرزندان خداوند، نمونه این نوع جنبشها به شمار میآیند... جنبشهای تأییدکنندۀ جهان بیشتر رو به سوی فرد دارند و چنین آموزش میدهند که توفیق شخصی، قدرت یا برخورداری را میتوان از طریق عملکردها و شگردهای آموزشی جنبش به دست آورد... به عقیدۀ آنها، ناملایمات این جهان را بدون تغییر ساختارهای اجتماعی و تنها با تغییر افراد میتوان از میان برداشت... مراقبه متعالی، [راجنیشیسم] و مذهب علمی را نیز میتوان در زمرۀ این جنبشها به شمار آورد.
سرانجام جنبشهای تطبیقکننده با جهان، جنبشهای مذهبی سنّتیترند اما به فرد و زندگی درونی شخصی بیشتر توجه دارند تا ساختار اجتماعی. در این جنبشها، مناسک دستهجمعی معمولاً نقش مهمی دارد و غالباً بر نوعی تجربه مذهبی شخصی تأکید میشود. این نوع جنبشها تصور میکنند که هیأتهای مذهبی سنّتی و جا افتاده، سرزندگیشان را از دست داده و غالباً به این قضیه اعتراض دارند (همیلتون،1381: 367 ـ366). [جنبش نور که مربوط به یکی از فرق اهل حق میباشد، در این زمره قرار میگیرد].
وضعیت جنبشهای دینی در ایران
آنچه که امروزه در ایران شاهد آن هستیم، فاصله گرفتن هر چه بیشتر جوانان تحصیلکرده از تفاسیر سنّتی از اسلام است که به انحاء مختلف و با عناوین مختلف قابل پیگیری و شناسایی است. گاه این گریز از اسلامی که به صورت رسمی و حکومتی ارائه شده است، به صورت پناه بردن به ادیان سنّتی دیگر نظیر مسیحیت، زرتشت و... مجال بروز مییابد و گاه نیز در هیأت گرایش به عرفانها و معنویتگراییهایی که ریشۀ خود را در آیین هندو، بودیسم، کنفوسیوس و... باز مییابند و در غرب عصر جدید با عنوان «جنبشهای دینی جدید»[15]به اوج ارئه و نمایش خود رسیدهاند نمایان میشود. البته گاهی نیز مشاهده میشود که همان باورهای اصیل و سنّتی اسلام و تشیّع، دستمایۀ انحرافات و بهرهکشی و سوءاستفادۀ برخی از شیادان گشته و پس از برملا شدن دروغها و کلاهبرداریهای آنها، دینگریزی فریبخوردگان، شدّت بیشتری به خود میگیرد.
در یک نگاه کلّی میتوان اینگونه جریانهای فکری را به چهار دستۀ اصلی تقسیم کرد:
الف) سوءاستفادههای دروندینی؛ ب) معنویتگرایی دروندینی؛ ج) عرفانهای شرقی و آمریکایی؛ د) گرایشهای شبهدینی ضدّ دین.
در ذیل به برخی از مهمترین و اثرگذارترین موارد و نمونههای این جریانات فکری اشاره میشود.
الف) سوءاستفادههای دروندینی
یکی از اساسیترین باورهای شیعیان، انتظار ظهور منجی موعود است که از طریق روایات متعددی از ائمۀ اطهار ـ علیهمالسلام ـ به ما رسیده است. در طول تاریخ اسلام نیز، پس از غیبت کبرای مهدی موعود(عج)، عدۀ زیادی ادعای ظهور کرده و خود را امام زمان معرفی کردهاند. در حال حاضر نیز میتوان به نمونههای بیشماری اشاره کرد که یا مدعی امام زمانی بوده یا ادعای ارتباط با ایشان را داشتهاند و از این راه، معنویتی ساختگی و دروغین برای خود دست و پا نموده و به فریب مردم ساده و زودباور پرداختهاند که مواردی از آن آورده میشود:
ـ خانمی معروف به م.ن با تبلیغات به خصوص در میان خانمها و در مراسم مذهبی، ضمن موجه جلوه دادن خود، جمع زیادی را فریب داد. او پس از حضور در جلساتی که ترتیب میداد، راننده خود را حضرت امام زمان(عج) معرفی میکرد و خطاب به مریدان سادهدل خود میگفت دارای چنان ارج و قربی است که حضرت ولی عصر، رانندگی او را برعهده گرفته است. او زنان را ترغیب میکرد که زیورآلات خود را به رانندۀ وی هدیه کنند.
ـ خانم ف.الف نیز یکی از مدعیان پرآوازهای بود که خود را موجودی برتر از آدمیان میپنداشت. وی با نوشتن کتابی عنوان کرد که با تألیف این کتاب، من به تنهایی موفق شدم چهل سال ظهور آقا را به جلو بیاندازم و اگر شما مریدان همّت کنید و هریک هزار جلد از کتاب مرا بخرید، در زمان رجعت و ظهور در رکاب حضرت عصر خواهید بود. پس بشتابید و در این موضوع، گوی سبقت را از دیگران بربایید... در یکی از جلسات، وی پس از بحث و ارائۀ پاسخهای بیسر و ته، به پرسشهای مریدان، عنوان میکند او در آینده، همسر امام زمان خواهد شد! پس از این ادعا، وی نزد مریدان سادهدل با احترام ویژهای رفت و آمد میکرد.
ـ ح.ش با نام مستعار «سلطان جهان»، «آقا» و «مسلم»، خود را سفیر و فرستادۀ حضرت مهدی(عج) معرفی و پس از تبلیغات گسترده، خود را از اولیای خداوند معرفی و مطرح کرده است... او خود را برتر از مراجع عظام تقلید قلمداد کرده و عنوان میکند که هیچ یک از مراجع محترم تقلید، سواد او را ندارند... این فرد با چاپ بروشورهای تبلیغاتی، از هر فرصتی برای مطرح کردن خود و جذب مرید استفاده میکرد. (کژراهه، 1386: 4)
ب) معنویتگرایی دروندینی
در این خصوص آنچه که قابل ذکر است، مربوط به برخی جریانهای فکری معنوی دراویش، متصوفه، اهل حق و نظیر آنهاست. در طول تاریخ و پس از قرون اولیۀ ظهور اسلام، گرایش به تصوف و درویشیگری در میان مسلمانان، رواج داشته و بخشی از جمعیت امّت اسلامی را به خود جذب کرده است. در دوران معاصر و با ارتباطات گستردهای که گروههای فکری ـ معنوی داخلی با سایر علوم و معارف روز برقرار کردهاند، شیوههای نوین تبلیغ و جذب وارد این جریانهای فکری شده است. به طور مثال فرقه «نورعلی الهی» که از فرق اصلی اهل حق میباشد، چند سالی است که در سراسر ایران و به ویژه در تهران، شروع به عضوگیری کرده و از سیستمی مشابه با نظام دانشگاهی بهره میگیرد. در این سیستم، افراد جذب شده که اغلب از دانشجویان و تحصیلکردگان دانشگاهی میباشند، به طور مخفیانه و با شرایط خاصّی (که تا پیش از سرسپردگی [عضویت رسمی] افشا نمیشود) در کلاسهای آموزشی مبانی اعتقادات اهل حق شرکت کرده و دورههای نظری آشنایی با تفکرات اهل حق را طی میکنند و در همان حال، به طور جداگانه مراحل عملی طریقت عرفانی اهل حق را نیز سپری مینمایند. مهمترین کتب مورد استفاده در این دورهها عبارتند از: برهان الحق (نورعلی الهی)، مبانی معنویت فطری (دکتر بهرام الهی)، معنویت یک علم است (دکتر بهرام الهی)، راه کمال (دکتر بهرام الهی) و...
اهمّ آموزههای اهل حق در این دوره عبارت است از اینکه:
معنویت و نگرش الهی و عرفانی باید در لحظهلحظۀ زندگی جاری شده و مختص به زمان محدود و خاصّی نباشد. رشد و کمال معنوی انسان باید به عنوان یک فرایند قانونمدار و علمی در نظر گرفته شده و با راهنمایی استاد معنوی، مراحل مختلف این سیر و سلوک معنوی طی شود.
اعضای جدید به عنوان دانشجویان معنوی شناخته میشوند. یکی از اساسیترین اعتقادات و آموزهها در مورد زندگیهای متعدد روح میباشد و بحث میشود که عدالت خداوند ایجاب میکند که هر روح برای رسیدن به کمال مطلوب خود، نیاز دارد که زندگیهای متعددی را با شرایط مختلف تجربه کند.
استان کرمانشاه (صحنه، کنگاور، گوران، اسلامآباد غرب و...)، استان آذربایجان غربی، قزوین و تهران (شهر هشتگرد) بیشترین جمعیت اهل حق را در خود جای دادهاند.
با اینکه برخی از محققان، فرقۀ اهل حق را خارج از دین اسلام ارزیابی کرده و آن را کاملاً مربوط به معارف اسلامی نمیدانند و برخی از فرق اهل حق نیز اینگونه باور دارند، دراویش و متصوفه را از فرق مربوط به دین اسلام به شمار میآورند. این جریانهای فکری ـ معنوی که شامل گروههای نقشبندیه، قادری، خاکساری، شاه نعمت اللهی و... میباشند، مبانی اعتقادی خود را از دین اسلام گرفتهاند. گروههایی که با عنوان دراویش مطرح هستند، عمدتاً حول عقاید مذهب تشیّع شکل گرفتهاند و متصوفه نیز به طور اخص به گروههایی اطلاق میشود که بنیانهای عقیدتی اهل سنّت را راهنمای سلوک خویش ساختهاند. با این حال در اغلب موارد، همه این گروهها با عنوان کلّی «تصوف» خوانده میشوند. این هر دو گروه، بیش از همه بر پیر و مراد و قطب بودن حضرت علی(ع) تکیه کرده و در سلوک معنوی خویش که مبتنی بر عشق به مولا است، از موسیقی (دف، سهتار، عود، دیوان، تنبور و...) و اوراد و اذکار خاص خود بهره میگیرند. دراویش و متصوفه عمدتاً در استان کردستان، کرمانشاه، خراسان سهگانه، سیستان و بلوچستان و تهران ساکنند. با آنکه از ایام قدیم، برخی از مردم ایران به دراویش ارادت خاص داشته و گاه وارد گروههای درویشی نیز میشدند اما امروزه جوانان دانشگاهی که گرایشات مذهبی داشته و به دنبال معنویتی بیش از دینداری روزمره هستند، جذب گروههای درویشی میشوند که جای بسی درنگ و تأمل است.
ج) عرفانهای شرقی و آمریکایی
بخش عمدهای از «جنبشهای دینی جدید» که در جهان، مشغول به فعالیت میباشند، یا در زمرۀ ادیان سنّتی هندی قرار دارند یا معنویتهایی برگرفته از این«گونههای معرفتی» هستند. از مهمترین این جنبشها، میتوان به جنبش راجنیش (اوشو)، جنبش ماهاریشی (tm یا مراقبه متعالی) و سایبابا اشاره کرد. مکتب دون خوآن (ناوالیسم یا شمنیسم)، طرفداران پائولو کوئیلو (نویسندۀ برزیلیایی) و اکنکار نیز از مکاتب معنوی هستند که در زمرۀ عرفانهای آمریکایی (سرخپوستی، برزیلی و آمریکایی) به شمار میروند که در ایران، طرفداران زیادی را به خود جذب کردهاند. اینک به معرفی اجمالی هر یک از این گروههای معنویتگرا میپردازیم.
جنبش راجنیش (اوشو)
باگوان شری راجنیش مشهور به «اوشو» در جهان به عنوان یک عارف هندی شناخته میشود که بیش از ششصد کتاب از وی به زبانهای مختلف دنیا چاپ شده است. وی به لحاظ مذهبی در زمرۀ مؤمنین به دین جاین ـ جینیسم ـ به شمار میرفت. به گفتۀ خودش در بیست و یک سالگی به روشنبینی رسیده و پس از آن با تغییر و تحولاتی که در آیین سنّتی خود ایجاد کرد و طریقت خاصّی که با مراقبه (روش سلوک معنوی)های ابداعی خویش بنیاد گذارد، افراد زیادی از سراسر جهان را به طریقت خود که نام «سانیاسین» ـ رهرو راه حق ـ بر آن نهاده بود؛ جذب کرد. وی پس از مدّتی اقامت در آمریکا و ایجاد شهرکی با کمک مریدان خویش، از سوی دولت آمریکا مورد حمله قرار گرفته و بازداشت شد. در زندان، لباسهایش را به مواد رادیو اکتیو آغشته کردند که همین مسئله سبب مرگش در سال 1990 به سن پنجاه و نُه سالگی شد.
او تصویر خویش از انسان ایدهآل امروزی را «زوربای بودایی» مینامد؛ ترکیبی کاملاً جدید؛ «ملاقات بین زمین و آسمان، ملاقات بین مرئی و نامرئی، ملاقات قطبهای متضاد» و آن را این چنین توصیف میکند:
«پیامی ساده دارم: آفریدن انسان نوین. تلقّی گذشته از انسان، دیگر بیات شده است. این تلقّی بر مفهوم (یا این، یا آن) مبتنی است؛ یا مادّیگرا یا مذهبی، یا اخلاقی یا ضد اخلاق، یا قدیس یا گناهکار. این تلقّی به یک گسست و شکاف قائل است. همین گسست و شکاف است که موجبات روانپریشی انسان را فراهم آورده است. وقتی انسان به دو پاره تقسیم میشود، زندگی به جهنم تبدیل میشود. مفهوم پاره پاره انسان، سلامت و کمال را از آدمی میگیرد و هر پارۀ او علیه پارۀ دیگر اعلام جنگ میکند. آنگاه پارهای که در این جنگ شکست خورده است، منتظر فرصت میماند تا راهها و ابزاری برای انتقامگیری فراهم بیاورد. چنین است که انسان به عرصۀ نبرد بیامان دو پارۀ متخاصم وجود خود تبدیل میشود.
...من آموزگار تازگیام. آموزگاری که آدمها را به تمامیت خویش فرا میخواند و درسش، زمزمۀ محبت و آرمانش یکپارچگی فرد است. کسانی که از بقایای روح، هنوز چیزی در آنها باقی است، گوشی برای شنیدن درسهای من هستند. اینها نخستین پرتوهای خورشید انسان نویناند که از افق زندگی بالا میآید. این آموزههای تازه، شاگردانی رند و ماجراجو و شجاع میطلبد. شاگردانی که دلمشغول آفریدن دنیای شجاع نو هستند». (iranosho.persianblog.ir)
جامعۀ ایران، اوشو را از طریق کتابهایش میشناسد. تعدادی از این کتابها که اغلب شامل سخنرانیها یا نامههای وی به مریدانش میباشد، در ایران چاپ شده است که مهمترین آنها عبارتند از: راز؛ تفسیر اوشو بر داستانهای تصوف اسلامی؛ مراقبه؛ یک فنجان چای؛ تانترا؛ خلاقیت و... بر پایۀ برخی اطلاعات غیر رسمی که از کتابفروشیهای سطح شهر تهران جمعآوری شده است، کتابهای اوشو در چند سال اخیر، پرفروشترین کتابهای بازار کتب معنویتهای جدید در تهران، کرج، مشهد، اصفهان و شیراز به شمار میروند.
جنبش ماهاریشی
ماهاریشی ماهش یوگی در ایالت «مادهیا پرادش» هند متولد شد، اما اولین سالهای عمر او در هالهای از رمز و راز قرار دارد. او خودش در اینباره میگفت: «دیرنشینها قرار نیست دربارۀ خودشان حرف بزنند؛ پیام مهم است نه شخص» به نظر میرسد او در بین سالهای 1911 تا 1918 به دنیا آمده باشد. ماهاریشی یوگی پیش از آن که خود را وقف روشنبینی معنوی کند، به عنوان یک فیزیکدان تعلیم دید.
او در دهههای چهل و پنجاه به هیمالیا رفت و تحت آموزش «گورو دو (guru dev)» قرار گرفت. بعد از دو سال مراقبه در سکوت و آموزشهای مرشدش به غرب رفت و از آنجا روش مراقبه تی.ام را در سراسر جهان رایج کرد.
«ترنسندنتال مدیتیشن»[16]، یا تی.ام، بر پایۀ نظریهها و تمرینهای یوگا بنا نهاده شده و یک تکنیک ذهنی میباشد. در مراقبه تی.ام فرد در ذهن خود ذکری را (به زبان سانسکریت) تکرار میکند. آموزگاران تی.ام میگویند که فرد با تکرار «مانترا»، که کلمه یا عبارتی کوتاه و غالباً بیمعنی است، آرامشی عمیق کسب میکند که حاصل این آرامش، شعف درونی، سرزندگی و خلاقیت خواهد بود. ماهاریشی یوگی در مصاحبهای در سال 2006 گفت: «با تاریکی نجنگید؛ روشنایی را بطلبید، تاریکی خودش میرود».
اعانهها و هزینۀ 2500 دلاری آموزش تی.ام، به ماهاریشی یوگی و هوادارانش کمک کرد تا «کاخهای صلح» یا مراکز مراقبه در دهها شهر جهان برپا کنند. همچنین واحدهای تی.ام در شمار زیادی از دانشگاههای جهان تدریس میشود. ماهاریشی یوگی پس از چند دهه تعلیم تی.ام اخیراً طرح «مراقبه دستهجمعی» را اعلام کرد تا به فقر جهانی پایان دهد و صلح در سراسر گیتی برقرار شود! (www.andishmandan.org)
او که بیش از نود سال سن داشت، سهشنبه شب (5 فوریۀ 2008)، در خانهاش در هلند درگذشت؛ در حالی که میراث معنوی بزرگی بر جای گذاشت که میلیونها نفر در سراسر جهان از آن بهره میگیرند و در ایران نیز طرفداران خاصّ خود را دارد که با استفاده از آموزههای وی به مراقبه و مدیتیشن میپردازند. البته وسعت فعالیت طرفداران ماهاریشی در ایران نسبت به گستردگی اثر راجنیشیسم نیست و بیشتر در تهران و در میان افراد طبقات بالای اجتماع دیده میشود و در اغلب اوقات، بدون آوردن نامی از ماهاریشی و در قالب برنامههای آموزش یوگا ترویج میشود.
سایبابا
باگاوان شری ساتیا سایبابا را یک آواتار[17] مینامند. به گفتۀ خودش، او روحانی هیچ یک از ادیان نیست و هیچ دینی را تبلیغ نمیکند. آموزههای او اکنون فراتر از سرزمین بزرگ هندوستان، مرزها را در نوردیده و هر روز نیز رو به گسترش است. سایبابا در ۲۳ نوامبر ۱۹۲۶ در دهکدهای کوچک به نام «پوتاپارتی» به دنیا آمد. پدر او «پداونکاپاراجو» و مادرش « ایشوارامبا» بودند. ساتیا، فرزند چهارم خانوادهای فقیر و مؤمن بود و به جز او، خانواده راجو یک پسر و دو دختر دیگر نیز داشتند. ساتیا سایبابا در سن چهارده سالگی اعلام کرد که روح خداوند در جسم او حضور دارد و او برای هدایت انسانها بر روی زمین ظهور کرده است. او خود را سایبابا نامید و گفت که تجسّم بعدی «شیردی سایبابا»[18] است که سالها پیش در ایالت «ماهاراشترا» در ده شیردی زندگی میکرده است[19].
ساتیا سایبابا میگوید: «در هر دینی که هستید، پیرو هر آیینی که هستید، مسلمان یا مسیحی، هندو یا زرتشتی یا ادیان دیگر، یک مسئله را از یاد نبرید و آن عشق الهی است که هر دین، خواهان زنده کردن آن در پیروانش است.»، «برای ترویج رفاه در جامعه، همۀ ادیان سعی در اشاعۀ وحدت دارند. شادکامی و سعادت جهان، در شادکامی و رفاه جامعه نهفته است. همۀ ادیان، اهمیت والای زهد معنوی را توصیه میکنند. همۀ ادیان از مردم میخواهند تا به راه حقیقت بازگردند و ضرورت حصول خصایل نیک را گوشزد میکنند. بدین شکل، وقتی عصارۀ همۀ ادیان برای بشر یکی است، پس چه دلیلی برای اختلافات دینی باقی میماند. راهها متفاوت هستند، اما مقصد یکی است.» یکی دیگر از نکاتی که ساتیا سایبابا بر آن تأکید فراوان دارد، خدمت عابدانه به خداوند یکتا است. او میگوید: «دستهایی که خدمت میکنند، مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند» و این خدمت عابدانه در حقیقت، خدمت به انسانها است. سایبابا میگوید: «خدمت به همنوعان، خدمت به خداوند است».
ساتیا سایبابا بر پیروی از نُه کد رفتاری تأکید فراوان دارد:
۱. مراقبۀ روزانه و ذکر نامهای خداوند متعال.
۲. خواندن نیایش و دعا به اتفاق اعضا خانواده بهصورت هفتگی.
۳. شرکت دادن کودکان در برنامههای آموزشی معنوی.
۴. شرکت جستن در کارهای جمعی امور خیریه و خدمت عابدانه به خداوند.
۵. حداقل ماهانه یکبار شرکت در مراسم نیایش و دوایر مطالعاتی معنوی.
۶. مطالعه منظّم معنوی.
۷. با همگان به نرمی رفتار و گفتوگو کردن.
۸. پرهیز از بدگویی و غیبت.
۹. محدودکردن خواستهها و امیال و صرف وجوه پسانداز شده برای خدمت به خداوند از طریق خدمت به همنوعان.
این 9 کد رفتاری اگر منظّم و با عشق به خداوند انجام شود، آگاهی بالاتر را با خود به همراه خواهد داشت. (fa.wikipedia.org.www).
در حال حاضر افراد زیادی در ایران، «سایبابا» را رهبر و راهنمای معنوی خویش قرار داده و بر اساس آموزههای وی زندگی میکنند. این پدیده در دانشگاههای کشور و به خصوص در تهران رو به افزایش بوده و در میان هنرمندان از شیوع بیشتری برخوردار است.
دون خوآن ماتیوس (ناوالیسم)
مردم سراسر جهان، دون خوآن را از طریق نوشتههای مردمشناس پرویی ـ کارلوس کاستاندا ـ میشناسند. ماجرای کاستاندای نویسنده و مردمشناس از آنجا آغاز میشود که او در سال 1960با یک استاد شمن (جادوگری) روبهرو شد. وی که برای تحقیق در مورد گیاهان دارویی و توهّمزا به مکزیک رفته بود، از طریق یکی از دوستانش با دون خوآن آشنا شد. کاستاندا از حدود سال1960 تا 1980 پیش دون خوآن آموزش میدید. دون خوآن ابتدا به او گفت: «راه سالکان اصلی ربطی به استفاده از گیاهان توهّمزا ندارد؛ ولی چون تو یک غربی غیر آشنا به این مسائل هستی، اول از این گیاهان شروع میکنیم! در حالی که یک سالک اصیل نیازی به تاتوره و سکالتیو (دو نوع گیاه توهّمزا) ندارد و راه را به کمک دل انتخاب میکند». گیاهان توهّمزا، گیاهانی هستند که توسط سرخپوستان سونورای مکزیک مصرف میشوند و اثرات عجیب و غریبی روی شخص میگذارند. مثلاً قدرتهای شنوایی یا بینایی عجیبی به او میدهند و چیزهایی مثل این. از زندگی خود دون خوآن اطلاعات زیادی نداریم. علّت کماطلاعی ما از زندگی او شاید این باشد که او اجازه نمیداد، کاستاندا عکسی از او بردارد یا صدایش را ضبط کند.
از اولین کتاب کاستاندا که همزمان رسالۀ فوق لیسانس او در رشتۀ مردمشناسی بوده، تاکنون بیش از یکمیلیون نسخه در زبان انگلیسی به فروش رفته است. شیوۀ نگارش کاستاندا و جذابیت فلسفه و فرهنگ تولتکهای عهد باستان که بخش اصلی نوشتههای وی و آموزههای دون خوآن را در بر میگیرد و نیز تمایل وی به گمنام زیستن، شاید دلایل اصلی شهرت وی باشند. کتابهای کاستاندا از دهۀ 1360 شمسی به فارسی ترجمه شد و از همان وقت تاکنون سؤالات و بحثهای زیادی در این زمینه مطرح گشته که از آن جمله میتوان به موضعگیری افرادی مثل دکتر عبدالکریم سروش با دیدی کاملاً منفی یا دیگرانی مثل تورج زاهدی با نگاهی مثبت، اشاره نمود.
از آثار وی میتوان: آموزشهای دون خوآن، حقیقتی دیگر، دومین حلقۀ قدرت، سفر به دیگر سو، افسانۀ قدرت، هدیۀ عقاب، آتش درون، قدرت سکوت، کرانه فعال بیکرانگی و هنر رؤیا دیدن را نام برد. (www.ketabnews.com)
ناوالیسم (نامی که در نهایت دون خوآن روی مکتبش میگذارد) یک مکتب کاملاً عملگراست. راهی که دون خوآن ماتیوس معرفی کرد، راهی به سوی بینهایت است. وی در ابتدا نام ساحری را روی اعمالش میگذارد چون در اصل، شمنها جادوگرانی بودهاند که در دوران کهن، تنها به جادوگری پرداخته و از آن برای اهداف دیگر استفاده میکردند اما در طول زمان، راه به سوی اهدفی بالاتر سوق پیدا کرد. در واقع با حذف بعضی دستورات و ابداع دستوراتی دیگر، این مکتب به سمت تکامل روح آدمی سوق داده شد. اگر چه درونمایۀ آن همچنان ساحری باقی ماند؛ اما هدف تغییر کرد... سیستم کار به این صورت است: آموزش، عمل، نتیجه و درک مورد آموزش. قبل از انجام آموزشها نباید در مورد آنها قضاوت کرد. دون خوآن میگوید: «استاد تنها به شاگرد کمک میکند که به قدرتهای درون خودش باور پیدا کند». گرایش به تفکرات دون خوآن در حال حاضر در ایران، گسترش چندان زیادی ندارد و میتوان گفت که پس از ظهور راجنیشیسم، رو به فراموشی نهاده است.
پائولو کوئیلو
او در سال ۱۹۴۷ در ریودو ژانیروی برزیل متولد شد. در سال ۱۹۸۸ کیمیاگر را نوشت که در مدّت کوتاهی به دومین کتاب پرفروش جهان تبدیل شد. کوئیلو در بسیاری از موارد از نوشتههای سایر نویسندگان و عرفا استفاده میکند و از این کار ابایی ندارد. به طور مثال، داستان کیمیاگر با اقتباس از یکی از داستانهای مولوی نوشته شده است. این کار باعث شد پیام مولانا به گوش میلیونها نفر از مردم جهان برسد و این کاری است که خود ما ایرانیان و هموطنان مولانا نتوانستیم انجام دهیم. شاه بیت آثار کوییلو «تلاش انسان برای شکستن پوسته روزمرگی» است. به گفتۀ خودش، او فقط میخواهد تجربهها و سلوک معنوی خود را در زندگی، با خوانندگانش در میان بگذارد. کوئیلو در آثار خود متأثر از متون کهن ایرانی از جمله مثنوی معنوی، و عرفان ایرانی است. او بسیار تحت تأثیر فرهنگ ایرانی و از ارادتمندان خیام، حافظ و مولوی است. به قول خود کوئیلو، اولین کتابی که از پدرش هدیه گرفته، رباعیات خیام نیشابوری بوده است. کوئیلو در سال 1379به دعوت رسمی جمهوری اسلامی به ایران نیز سفر کرد و با علاقهمندانش دیدار نمود. از دیگر آثار او میتوان: مثل رودخانه روان، رودخانه پیدرا، زائران دشت کمپوستل، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، مکتوب، دومین مکتوب، بریدا، کوه پنجم، شیطان و دوشیزه پریم و... را نام برد. (www.aftab.ir)
جوانان ایرانی نیز تقریباً در سراسر کشور از آثار وی به شدّت استقبال کردند؛ به طوری که برخی از کتابهایش جزو پرفروشترین کتابها قرار گرفتند.
اِکَنکار
اِکَنکار طریقتی قدیمی است که در حدود سال ۱۹۶۵ از حالت پنهانی در آمد. بنیانگذار نوین این طریقت، «پال توئیچل» بود. مرکز این طریقت در شهر چنهسن در ایالت مینهسوتا در آمریکا است. اکنکار ریشهای باستانی دارد و معنای آن، همکاری با خداوند میباشد.
پیروان این طریقت معتقدند که اکنکار دانش باستانی سفر روح است. مقولهای دربارۀ انعکاس آگاهی درونی است که از میان وضعیتهای تحتانی به وضعیتهای شعفناک و نشئهآور الهی سفر میکند.
این عمل از طریق دستهای از تمرینات معنوی انجام میگیرد که پیروان این معرفت از آن آگاهند. اکنکار بر ارزش تجربیات معنوى به عنوان طبیعىترین راه بازگشت به سوى خداوند تأکید دارد. این راه ادعا میکند که مىآموزد چگونه براى افزایش آگاهى و لذّت بردن از آزادى معنوى، به درونتان بنگرید و گوش فرا دهید. همچنین آموزشهاى اکنکار بر دو ویژگى روح مقدّس، یعنى نور و صوت تأکید دارد و توسط این آموزشها خواهیم توانست با نور و صوت خداوند ارتباط برقرار کنیم و آن را ببینیم و بشنویم. با بهرهبردن از آموزشهاى اکنکار و تمرینات معنوى آن، خواهیم توانست حضور روح مقدّس را در زندگیمان تشخیص دهیم و مىآموزیم که ما روح هستیم، بارقهاى از خداوند که براى کسب تجربیات معنوى به این دنیا فرستاده شدهایم. و همینطور که شکوفایى معنوى حاصل مىکنیم، مىآموزیم که عشق خداوند را از طریق خدمت به دیگران بیان کنیم.
اعتقادات اصلی مکتب اکنکار:
ـ روح، ابدی و هویّت حقیقی فرد است.
ـ به دلیل عشق خداوند به روح است که روح وجود دارد.
ـ روح در سفری برای شناخت خود و خداست.
ـ شکوفایی معنوی میتواند با تماس آگاهانه با اک (روح مقدّس) تسریع شود.
ـ این تماس میتواند در طی تمرینات معنوی اک و با راهنمایی استاد در قید حیات اک حاصل شود.
ـ ماهانتا (استاد در قید حیات اک) رهبر معنوی اکنکار است.
ـ تجربه و آزادی معنوی در این زندگی برای همه میسّر است.
ـ شما میتوانید به طور فعالانه جهانهای معنوی را از طریق سفر روح، رویاها و روشهای دیگر مورد بررسی قرار دهید.
در طول تاریخ، افراد زیادی به عنوان اساتید زندۀ اک معرفی شدهاند. در حال حاضر استاد زندۀ اک، سری هارولد کلمپ است. او در سال 1981 ماهانتا (استاد زندۀ اک) گردید و رهبری معنوی علاقهمندان به این مکتب را بر عهده گرفت. (www.fa.wikipedia.org)
در ایران نیز گرایش روزافزونی به این مکتب معنوی باستانی مشاهده میشود و سرپرستان این طریقت باطنی در ایران، عمدتاً از طریق سایتهای اینترنتی به عضوگیری مشغول هستند و شیوع آن در میان دانشجویان، گستردگی بیشتری یافته است.
د)گرایشهای شبهدینی ضدّ دین
شاید نتوان برخی از گرایشهای فکری را که منتسب به شیطانپرستان میباشد، در زمرۀ ادیان الهی یا حتّی انسانی (مکاتب فلسفی ـ معنوی) به شمار آورد؛ اما به دلیل ارائۀ جهانبینی خاصّی که تبعات فکری و عملی خاصّی نیز در پی دارد و در برخی مواقع حتّی به نوعی جایگزین ادیان الهی نیز میگردد، میتوان برای آنها از عنوان «شبهدینهای ضد دین» استفاده کرد.
با آنکه شیطانپرستی تقریباً همقدم با خداپرستی در زندگی اجتماعی بشر نمود داشته است اما هیچگاه گستردگی و تنوع در مصادیق آن، تا حدّ آنچه که امروز شاهد آن هستیم، نرسیده بوده است. در سالهای نخستین قرن بیستم، برخی از عناصر فاسدالاخلاق، با اتکا به گرایشها و نظریات توراتی و پروتستانی به طور مخفیانه، جریان شیطانپرستی را با ویژگیهایی همچون گناهگرایی، قتل، تجاوزات جنسی، نابود کردن اصول اخلاقی، بیتوجهی به مسائل توحیدی و... پایهگذاری کردند... نکتۀ حائز اهمیت آن است که با وجود عدم استقبال عمومی از عضویت در گروههای شیطانپرستی، آموزهها و تعالیم گمراهکنندهای توسط ایشان و به وسیلۀ ابزارهایی که از سوی قدرتهای بزرگ سیاسی در اختیارشان قرار گرفته، منتشر شده و میشود و این گروهها در سراسر جهان همواره به عنوان کانونهای فساد و فحشا شناخته میشوند. (کژراهه، 1386: 22)
سال 1960 را میتوان به طور جدّی، آغاز دور جدید حیات و فعالیت شیطانپرستان در آمریکا دانست؛ یعنی زمانی که یک جریان خاصّ شیطانپرستی مسیحی به طور رسمی در آمریکا فعالیت خود را به عنوان یک فرقه و مکتب آغاز کرده است.
شیطانپرستی را به سه دستۀ عمده تقسیم میکنند: شیطانپرستی دینی، شیطانپرستی فلسفی و شیطانپرستی گوتیک.
1. شیطانپرستی فلسفی (philosophical satanism):
این شیطانپرستی توسط آنتوان لاوی[20]، همان بوجود آورندۀ انجیل شیطانی و کلیسای شیطان (البته کلیسای شیطان قرنها قبل از وی در قرون وسطی نیز وجود داشته است.) ایجاد شده است و مراسم آنها شبیه مراسم جادوگری کراولی میباشد. لاوی این نوع شیطانپرستی را تحت تأثیر افکار آلیستر کراولی، نیچه، رند، مارکوس دی سید، ویندهام لویس، چارلز داروین، مارک تواین و دیگران ایجاد کرده است. در شیطانپرستی لاوی، شیطان نیروی مثبت است و در مقابل آن اعمال خدایی کلیسا مورد تمسخر قرار میگیرد و اعمال دنیوی در مقامی بالا فرض میشوند.
2. شیطانپرستی دینی (religious satanism):
این نوع شیطانپرستی، شبیه شیطانپرستی آنتون لاوی است اما با این تفاوت که در این نوع، شیطان نوعی جنبۀ خدایی و متافیزیکی دارد و این جنبه، برداشته شده از ادیان ابراهیمی، افسانهها، آیینهای متفاوت، و یا صرفاً ساخته شدۀ ذهن پیروان آن میباشد. ممکن است پیروان این دین به یک خدا یا خدایان متعددی اعتقاد داشته باشند که این خدایان گهگاه برگرفته شده از خدایان مصر و یونان و بینالنهرین میباشند. گاه خدای آنها، همان فرشتۀ رانده شدۀ درگاه خدا میباشد که آنها اعتقاد دارند که طغیان او در برابر خدا، کاملاً درست بوده است و حتّی برخی از آنها اعتقاد دارند، فرشتگان دیگر با بدگویی او نزد خدا، موجب رانده شدن او شدند. کلاً این گروه به آزادی فکر و عمل و بالا بردن خود به هر وسیلهای مانند جادو اعتقاد دارند.
3. شیطانپرستی گوتیک (gothic satanism):
این نوع شیطانپرستی، همان شیطانپرستی است که در عصر سلطۀ کلیسا به وجود آمده بود. در این نوع شیطانپرستی گفته میشود که کودکخواری، قربانی کردن دختران، بزکشی و تمام کارها و اعمال ضد کلیسا را انجام میدادند.
شیطانپرستی دارای نزدیکی زیادی به جادوگری میباشد و دنیای آن پر از افسانههای گوناگون، شیاطین متعدد و افراد مختلف، خصوصاً جادوگران در ارتباط با آنهاست که بیشتر تصوّر میشود، این افسانهها توسط کاتولیکها ساخته شده باشد. در دنیای امروز هم کشورهای مختلفی دارای کلیسای شیطان هستند، مانند کشورهای امریکا، انگلیس و آلمان و همچنین چین و بر خلاف ادعای شیطانپرستان جدید که بر اساس متون انجیل شیطانی بر عدم کودکآزاری و آزار حیوانات پافشاری میکنند، اما وحشتناکترین اعمال توسط آنها تنها برای مقابله با دستورات الهی انجام میشود.
موسیقی و شیطانپرستی
شیطانپرستان جدید با استفاده از موسیقی توانستند به نفوذ خود در اقصینقاط جهان بیافزایند. بیشتر این اقدامات در فضای تأسیس و فعالیت گروه متالیکا دنبال شده است. متالیکا در حقیقت ضدّ ارزشهایی را ارائه میکند که شامل بازگشت به تاریکی، بیرحمی و تجاوزات جنسی، فحاشی، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومی آن است. خوانندگان این گروه، روی صحنه و در کلیپهای خیابانی، دست به خوردن و آشامیدن میوههای فاسد، ادرار، مدفوع، خون و مردار میزنند و از کثیفترین گروه های موسیقی جهان به شمار میروند. متالیکا از همجنسبازی نیز دفاع میکند و آلبومی را در سالروز مرگ کوئین، همجنسباز مشهور آمریکایی منتشر کرد.
مرلین منسون:
برایان هاگ وارنر، نام اصلی فردی است که اکنون به «مرلین منسون» یا به اختصار (mm) شهرت یافته است. او اکنون علاوه بر هواداران چندین هزارنفری در اقصینقاط جهان، به عنوان شیطان بزرگ شناخته شده و مورد پرستش قرار میگیرد. منسون نیز مانند دیگر چهرههای شناختهشدۀ شیطانپرستی، چندین مرحله در طول عمرش یعنی در سی و هشت سال گذشته برای مدت چند ماه یا چند هفته از نظرها دور شده و پس از طی زمان مورد نظر، با ارائۀ یک کنسرت بزرگ یا در چهرهای جدید دوباره ظاهر میشود. شیطانپرستان ادعا میکنند که در این مدّت به ملاقات شیطان یا شیاطین میرود و دستوراتی را دریافت میکند. (همان: 25)
در ایران نیز گروههای اندکی از جوانان، به خصوص از طبقات بالای اجتماعی که بیشتر در فضای موسیقی سبک متالیکا با آلتهای موسیقی گیتار الکترونیکی، جاز و پرکاشن و... قرار دارند، به طور آگاهانه وارد چنین فضای فکری میشوند اما با توجه به اینکه یکی از شگردهای تبلیغاتی آنها، راهاندازی پارتیهای مختلط دختران و پسران جوان با بهرهگیری از موسیقی متالیکا میباشد؛ بسیاری از جوانانی که متمایل به اینگونه فعالیتها هستند، تشخیص نمیدهند که در دام گروههای شیطانپرست گرفتار شدهاند و به طور ناآگاهانه، حتّی نمادهای شیطانپرستی شامل ستارۀ پنجپر، عدد 666، بز، صلیب شکسته که از نمادهای باستانی است و هیتلر نیز از آن بهره برد، صلیب وارونه، چشم شیطان و... را نیز با خود حمل میکنند.
گرایش به شیطانپرستی در ایران اغلب در مناطق مرفّهنشین شهرهای بزرگی مثل تهران، شیراز، کرج، اصفهان و... مشاهده میشود و در میان دانشجویان نیز در حال گسترش میباشد. در سالهای اخیر نیز این گروهها تحت عنوان برگزاری کنسرت در دانشگاهها و مراکز فرهنگی دیگر به خودنمایی در سطح جامعه پرداختهاند. ناگفته نماند که اکثر جوانانی که به این گونه تفکرات گرایش مییابند، از لحاظ خانوادگی دچار بحران بوده و با افراد خانوادۀ خود، ارتباط عاطفی و علقۀ انسانی مناسبی ندارند و به شدّت نیز اجتماعگریز هستند و این تفکرات هم بر شدّت این موارد میافزاید.
علل پیدایش و روند رو به رشد جنبشهای دینی جدید در ایران
عوامل زمینهای متعددی در شکلگیری و گسترش جنبشهای دینی در ایران نقش داشتهاند که به برخی از مهمترین این عوامل اشاره میشود:
1. جامعۀ ایران در حال حاضر، مرحلۀ گذر از سنّت به مدرنیته را پشت سر میگذارد و از ملزومات این گذار، فروریختن باورهای سنّتی گذشته و عدم جایگزینی مناسب با عناصر فرهنگی متناسب با شاکلۀ فرهنگ عمومی این مرز و بوم است. این وضعیتی است که دورکیم، جامعهشناس فرانسوی از آن با عنوان «آنومی» یاد میکند. در این هنگامه، بحران هویّت در میان جوانان، به معضلی اساسی بدل شده و هر یک به فراخور محیط خانوادگی و گروههای دوستی خود، راه حلّی برای خروج از این وضعیت بغرنج مییابند. یکی از این راه حلها، گرایش به تفکرات نوین عرضه شده در بازار کالاهای معنوی است که با عنوان «ادیان جدید» یا «جنبشهای دینی جدید» خودنمایی میکنند.
2. عدم ارائۀ صحیح دین مبین اسلام و عرفان نشأت گرفته از آن به جوانانی که دیدگاههای علمی در آنها نهادینه شده است؛ و همین مسئله میدان را برای ترکتازی گروههای فکری معنویتگرا و دیگر فرقهها باز گذاشته و نسل جوان امروز را ناخودآگاه به سمت آنها سوق میدهد.
3. گسترش روزافزون رسانههای گروهی؛ که جنبشهای دینی جدید به بهترین نحو از آنها برای تبلیغ و معرفی خود استفاده میکنند. در حال حاضر، اینترنت به عنوان اصلیترین ابزار انتشار و گسترش جنبشهای دینی جدید قلمداد میشود که با استفاده از تمام تجهیزات خود، به خصوصیترین اماکن افراد رخنه کرده و آنها را تحت تأثیر خویش قرار میدهد؛ حتی فیلتر کردن سایتها نیز نمیتواند جلوی نفوذ آنها را بگیرد.
4. زبان علمی جنبشهای دینی جدید؛ که در رقابت با زبان سنّتی ارائۀ اسلام و عرفان اسلامی، گوی سبقت را ربوده و جوانان تحصیلکردۀ نیازمند به معنویت را جذب خود مینمایند. استفاده از واژهها و مفاهیم علمی و فراروانشناسی و تبیین مکانیسم سیر و سلوک عملی از جانب این «گونههای جدید معرفتی»، جذابیت بیشتری ایجاد میکند.
5. پیوند نزدیک دین و سیاست در نظام جمهوری اسلامی ایران؛ که به تبع آن، تمام مشکلات ناشی از عملکرد سیاستمداران به پای دین نوشته شده و یکی از علل دینگریزی جوانان امروز و گرایش آنها به ادیان دیگر، معنویتگرایی های نوین و نیز تفکرات ضد دین، همین مسئله میباشد.
چه باید کرد
به نظر میرسد، اولین اقدام در راستای پیشگیری از خطرات جنبشهای دینی جدید، شناخت دقیق و علمی ـ تحلیلی آنها باشد. گزارشات جامعهشناختی از کمیت و کیفیت رشد این فرقهها، بازشناسی نحوۀ عضوگیری و تبلیغاتشان، تحلیل محتوای کلاسها، کتب منتشره و شعارها و آموزههای آنان و بررسی نحوۀ تأثیر وضعیت مدرن و پستمدرن بر گرایش افراد به این فرق میتواند منابع مهمی برای شناخت این مکاتب فکری ـ معنوی در اختیار ما بگذارد.
دومین اقدام، تبیین و برشمردن نقاط ضعف و خطرات بالقوه و بالفعل این ادیان است. آشنایی جوانان با نقاط ضعف واقعی این ادیان، آنها را در مقابل گرایش به این مکاتب، واکسینه میسازد.
تعیین نقاط مثبتی که در آموزههای این ادیان به چشم میخورد و یافتن برابر نظیر آنها در مفاهیم دینی سنّتی، گام بسیار مهمی است که در مرحلۀ بعد باید انجام گیرد. با توجه به اینکه در کشور ما، هیچگاه مانند غرب، دین رها نشده و به همین علّت، نیاز به معنویت، آنگونه که در غرب احساس میشد، در ایران اسلامی بروز نیافته است، فقط به شیوهای جدید برای ارائۀ معنویت ناشی از دین اسلام نیاز داریم و این امر، مستلزم اهتمام بیش از پیش علما و عرفای اسلامی است که با پشتوانۀ سیاستهای حکومتی و تخصیص بودجههای خاص، به راحتی قابل اجرا و بهرهبرداری میباشد.
بسط و ترویج مفاهیمی از ادیان اصلی که میتواند با ترمیم خلأهای روانی گروندگان به ادیان جدید، آنان را از دگرکیشی بازداشته، متوجۀ ادیان اصلی سازد، گام مؤثری خواهد بود. اقدامات مذکور، هرچند مهم و بسیار مفید خواهد بود، اما نباید در اولویت آنها مبالغه کرد. آنان با سخن گفتن مکرر و به ظاهر علمی و فنّی از ارزشهای اومانیستی و محوریت عقل بشری و سنّتی خواندن ادیان وحیانی، راه را بر گسترش ادیان جدید میگشایند. (حمیدیه،www.porsojoo.com)
شاید بتوان یکی از مؤثرترین راهکارها در این زمینه را ایجاد بسترهای مناسب اقتصادی و حلّ مشکلات معیشتی جوانان دانست. کاملاً طبیعی به نظر میرسد که جوانی که در مرتفع ساختن نیازهای اولیۀ خود، با دشواریهای اساسی مواجه است و در مملکتی تحت لوای اسلام زندگی میکند، اولین انتقاد و ایراد بر وضع موجود را به سمت دین و مسئولان دینی کشور نشانه رود و نخستین عکسالعمل طبیعی وی به خصوص در فقدان ارائۀ صحیح دین مبین اسلام در سطح عمومی جامعه، دوری جستن از اسلامی باشد که به زعم وی تمام مشکلات موجود را ایجاد کرده و در تداوم بخشیدن آن، نقشی اساسی ایفا میکند. بدیهی است در چنین شرایطی، از میان برداشتن موانع مادّی و معیشتی جوانان در مملکت اسلامی، میتواند تحولی عظیم در عرصۀ دینداری این مرز و بوم به وجود آورد.
نکتۀ قابل توجه دیگری که بسیار حائز اهمیت میباشد، این است که در راه شناساندن عرفانهای نوظهور، نباید به صورت غیرواقعی، برخی انحرافها و کجرویها را به آنها نسبت داد؛ چرا که به دلیل مقبولیتی که برخی از آنها در میان جوانان یافتهاند، این گونه رویکرد میتواند بازخورد منفی ایجاد کرده و آنها را بیشتر به سمت این مکاتب فکری ـ معنوی سوق دهد. در این راستا نیاز به بررسی علمی و ارائۀ استدلالهای منطقپسند و ارائۀ آن به شکلی که در ذهن جوانان تحصیلکرده مقبول افتد، کاملاً احساس میشود.
منابع و مآخذ
ـ شجاعیزند، علیرضا/ عرفیشدن در تجربه مسیحی و اسلامی/ نشر باز، 1381.
ـ شفرز، برنهارد / جامعهشناسی جوانان/ کرامتالله راسخ/ نشر نی، 1384.
ـ کژراهه/ ویژهنامه روزنامه جام جم/ اسفند 1386.
ـ هجل، لاریای و زیگلر، دانیلجی/ نظریههای شخصیت/ علی عسگری/ دانشگاه آزاد اسلامی ساوه، 1379.
ـ هریس، تامس/ وضعیت آخر/ اسماعیل فصیح/ نشر نو، چاپ هفتم، 1369.
ـ همیلتون، ملکم/ جامعهشناسی دین/ محسن ثلاثی، تبیان، 1381.
ـ ویلم، ژانپل/ جامعهشناسی ادیان/ عبدالرحیم گواهی/ تبیان، چاپ اول، 1377.
-barker. eileen, new religious movements: a practical introduction
.(london: her majesty|s stationary of fice, 1989)
.www.aftab.ir ـ
.www.iranosho. persianblog.ir ـ
.www.ketabnews.com ـ
.www.porsojoo.com ـ
پینوشت
1. طبق آمارهای غیر رسمی که از طریق کتاب فروشیهای خیابان انقلاب تهران به دست آمده، در سهسال اخیر، بیش از 100عنوان کتاب مربوط به اندیشهها و مکاتب عرفانی هند منتشر شده است که پرفروشترین آنها مربوط به آثار «باگوان شری راجنیش»، معروف به « اوشو» میباشد.
2. alternative religion.
3. budhism.
4. unification church.
5. moonies.
6. international society for krishna consciousness.
7. scientology.
8. children of god.
9. simmel.
10. parsons.talcott.
11. bellah.robert.
12. secularism.
13. schafers.bernhard.
14. wallis.
15. new religious movements.
16. trensendental meditation.
17. تجسّم روح خداوند در زمین.
18. یکی از عرفای مسلمان هند.
19. تقریباً تمام ادیان و مکاتب عرفانی هندو به زندگیهای متعدد روح در جسمهای مختلف در راستای تکامل روحی معتقدند.
20. anton lavey.