به عکس امام توهین شده است. اما در تلخی این اتفاق، باید که زینبوار، جز زیبایی را ندید!.
به گزارش خبرنگار "سرویس فضای مجازی " خبرگزاری فارس، سید محمدجوادمیری نویسنده وبلاگ "پلخمون "، مطلبی را با عنوان "پارهکردن عکس امام و... ما رأیت الا جمیلاً " را در وبلاگ شخصی خود منتشر کرده است.
بر اساس این گزارش در بخشی از این مطلب آمده است:
به صورت امام توهین شده است. و این مقدمهای است برای رسوایی جریانی که سالهاست دارد به سیرت امام توهین میکند؛ گاهی در قالب به موزه فرستادن اندیشه خمینی، گاهی در زیر چهره متظاهرانه خط امامی، و اخیراً با پشت پا زدن به میراثهای معنوی امام یعنی "جمهوری " اسلامی و "ولایت فقیه ".
در چشم مردم، آن چه با عکس امام رفته، نمودی کوچک خواهد بود از خطی که این سالها راه را بالعکس امام رفته؛ جریانی که به بیت امام چسبیده و نوه و نواده امام را دیده، اما به لج، "منا اهل البیت " بودن نائب و نماینده امام را ندیده و حالا مدعیان خط امام -چه از پاره کردن عکس امام خشنود باشند و چه ناخشنود- باید بپذیرند که وحدت سیاسیکارانهشان با جماعت ضدانقلاب، میوهای سالمتر از این نمیدهد. و باید منتظر باشند که دستهای آلوده به خونشان برای مردم رو شود؛ دستهایی که سالهاست در حال سر بریدن آرمانهای امام بوده است.
به عکس امام توهین شده است. و این توهین، "جُهد العجوزه "های سیاسیای است که از آشتی مردم با آرمانهای امام به حرص و جوش افتادهاند. جمهور مسلمانان ایرانی، بیاعتنا به اقلیت دینگریز غربزده سالهاست که به مدد نفَس قُدسی خمینی زمانه، به احیای ارزشهای زمانه خمینی برخواستهاند. و این چیزی نیست که این اقلیت خودبزرگبین تاب تحملش را داشته باشد.
از نو برخواستن موج انقلاب اسلامی، جماعت روشناندیش روانپریش را موجیتر از گذشته کرده. و جماعت موجگرفته این بار از دست کابویهای آمریکا و روباههای بریتانیا، نسخه پارسکردن و هارشدن و زخمزدن و چنگانداختن را گرفتهاست. باید به خیابانها ریخت تا شیرینی ابرقدرتی بزرگترین جمهوری دنیا در کامها زهر شود؛ باید ضجه موره کرد و پاچه گرفت، تا بیآبرویی نخبگان بیگانه از مردم، در آب گل آلود فتنه گم شود؛ باید کم نیاورد و در عوض سیلیای که جمهور مردم به صورت اقلیت مغرور نواخته، همه چیز را از سر انتقام، شکست و درید و خُرد کرد، از عکس خمینی گرفته تا محبوبیت خامنهای. عربدههای جماعت متوهم، امروز از سر ترس و حسد است و نه دلیری و اعتمادبهنفس. و این "ترس و حسد "، انعکاس پیوند "پرمهابت و رشکانگیز "ی است که در این سو برقرار شدهاست؛ پیوند امت با امام و جمهوریت با اسلامیت.
مردم، دموکراسی، جمهوریت، نهادهای انتخابی، اخلاق، قانون، احترام به رأی اکثریت، ... اینها آخرین نقابهای جماعت متوهم مغرور -مشهور به روشنفکران- بود، آخرین دکانهای کاسبی ثروت وقدرت، و آخرین سنگرهای تظاهر و ریاکاری. و وقتی اینها هم از دست برود، برای مظلومنمایی چه میماند جز عریان شدن و عربده کشیدن؟ که "الغریق یتشبث بکل حشیش ".
به عکس امام توهین شده است. اما در تلخی این اتفاق، باید که زینبوار، جز زیبایی را ندید. جماعت متوهم مغرور، حالا دیگر عریان و گریان هم شده است؛ از بیم جمهوریای که آنان را برنگزیده، از ترس احیای خط امامی که به جای توجیه آرمانهای بییال و دم و اشکم آنان سرخط رهبر انقلاب را دنبال میکند، و از دلشورهی جنونزایی که نسبت به آینده تاریک خود پیدا کرده است.
خسروپرویز، شاه شاهان، خسرو خسروان، نامه پیغمبر تازه سر بر آورده در میان تازیان پاپتی را پاره کرد. و اندکی بعد، به دعای پیامبر، آن گونه سلطنتش پاره شد که شد... به صورت امام توهین شده است؛ دیری نمیپاید که میوههای انفعال و انحراف مدعیان خط امام نمایانتر شود و آخرین نقابها بر صورت تحریفگران سیرت امام دریده شود.