ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

منطق و آخرالزمان(1)

 

 منطق و آخرالزمان(1) 

 

از هنگامی که پیامبر عظیم الشان ما مساله ی ظهور منجی آخرالزمان را مطرح کردند , ذهن مسلمانان همواره  با مساله ی ظهور منجی عجین بوده است. این امر به حدی در ذهن مسلمین تثبیت گشته بود که بارها قیام هایی از جانب مدعیان دروغین واقع شد. این مدعیان حتی در احادیث نیز دخل و تصرف کرده و تضادهایی را که بین سخنان آنان و احادیث پیامبر وجود داشت نیز به نحوی توجیه می کردند.تعدادی از این قیام ها حتی قبل از تولد حضرت مهدی (ع) به وقوع پیوستند که  از آن جمله می توانیم به قیام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن مجتبی(ع) اشاره کرد که حتی در بین پیروان  خود ملقب به نفس زکیه بوده و بعد از مدتی ادعای مهدویت نمود.از دیگر افراد  مهدی عباسی از خلفای بنی عباس است که داعیه ی مهدویت نمود و حتی در تایید او احادیث جعلی از پیامبر اکرم (ص) ارایه شدند که در آن ها پیامبر نسب مهدی موعود را از عموی خود عباس می دانند!!!فضاحت این کار تا بدان حد بالا بود که سیوطی عالم مشهور اهل سنت نیز به صراحت آن ها را جعلی دانسته است.به جز مساله ی ظهور , نشانه های ظهور نیز در طول تاریخ بارها آلت دست اهداف سیاسی  گروه های قدرت طلب واقع شده اند که از آن جمله می توان به قیام ابومسلم خراسانی از خراسان با پرچم های سیاه اشاره کرد که نهایتاً این حیله در جهت خدمت به بنی عباس به کار گرفته شد و سرانجام آن سقوط بنی امیه و حکومت بنی عباس بود. گهگاه سو استفاده از نشانه ها تا بدان جا پیش می رفت که حتی نشانه های منفی مانند خروج سفیانی نیز مورد توجه واقع می شد . چنانکه یکی از حکام اموی به نام عثمان با ادعای این که سفیانی است از عراق قیام نموده و از دیدگاه جبرگرای مسلمانان آن زمان سواستفاده کرده و با این عنوان که وی مقدمه ساز ظهور است و دیگران چاره ای جز تحمل وی به عنوان مقدمه ساز ظهور ندارند در عراق به تاخت وتاز پرداخته است. در قرون اخیر نیز وقایع مشابه مانند ادعای صفویان مبنی بر اینکه سید خراسانی ممکن است از بین آن ها برخیزد و یا مهمتر از آن ادعای بابیت و بهاییت در قرن گذشته , نشان از تاثیر گذاری فرهنگ مهدوی بر تحرکات سیاسی دارد. موارد مذکور و موارد مشابه در طول تاریخ بارها به وقوع پیوسته اند و مسلمانان (به خصوص شیعیان) با کوچکترین شباهتی که بین مدعیان و احادیث می یافتند , در بسیاری از مواقع فریب می خوردند و از آن جا که در اکثر مواقع تحت ظلم  می زیستند , به امید آینده ی درخشانی که در قرآن وعده داده شده بود این مدعیان را همراهی کرده که یا کشته می شدند یا بعد از پیروزی باکشف این که مدعی , مهدی موعود نبوده است دچار سرخوردگی و یاس می شده اند. این مسایل باعث شد که در قرن اخیر برخورد مذهبیون با مساله ی ظهور به ۳ شکل باشد:1- عده ای کماکان همانند گذشتگان هر واقعه ی مشابه با روایات را به عنوان نشانه ی ظهور می پذیرفتند و آن بخش از روایات را که با وقایع زمان آن ها تناسب نداشت , به نحوی توجیه می کردند , که نهایتاْ با عدم ظهور امام , یاس و سرخوردگی و سست شدن اعتقاد آنان به مهدویت گریبان آن ها را می گرفته  است.2- عده ای نیز با نگاه به گذشتگان و مشاهده ی اشتباه آنان در همراهی با مدعیان , از مطالعه ی نشانه های ظهور سرباز زدند و  پرداختن به نشانه ها را گمراه کننده دانستند و این طور پنداشتند که همیشه تشخیص نشانه های ظهور با اشتباه همراه است. آنان در تایید دیدگاه خود این حدیث معصومین (ع) را که (( تعیین کنندگان زمان ظهور دروغگویند )) را ارایه کردند و اظهار داشتند که اصولاً نباید به نشانه های ظهور پرداخت , زیرا امامان ما را از تعیین وقت ظهور نهی کرده اند.   3- گروه سوم نیز به شکلی منطقی با نشانه های ظهور برخورد کردند و به دقت نشانه ها را زیر نظر قراردادند و هر جا تناقضی یافتند  آن را توجیه نکردند.برای مثال اینان ابومسلم سیاهپوش و سیاه پرچم را سید خراسانی ندانستند و گمراه نشدند, زیرا خصوصیات ابومسلم با اکثر نشانه های سید خراسانی مطابقت نداشته است. همچنین افراد همین گروه در زمان ساخته شدن پل کرخ بر روی رود دجله در بغداد , این پل را یک نشانه ی محقق شده ی ظهور دانستند , اما اصرار نداشتند که حتماْ ظهور نزدیک است , زیرا بقیه ی نشانه های آخرالزمان را محقق شده ندانستند. بدین ترتیب این افراد از گمراهی پرهیز کردند و با مشاهده ی نشانه ها گوش به زنگ شدند و خود را بیشتر آماده کردند, اما از هر گونه حرکت اضافی پرهیختند و انتظار امام زمان(عج) را به نحوی منطقی به جای آوردند. 

در زمان ما نیز افراد معتقد به مهدویت در ۳ گرو ه مذکور جای می گیرند.

بجز گروه سوم که به شکلی دقیق و منطقی با نشانه ها برخورد کرده اند و از افراط و تفریط دوری گزیده اند , به نظر می رسد که دیدگاه هر دو گروه اول و دوم با چالشهایی رو به روست.

1- گروه اول  همان طور که ذکر شد با مشاهده ی هر پدیده ای که شباهتی با نشانه های ظهور داشت جنجال به پا کرده و منتظران را در ابتدا امیدوار می کردند , اما در ادامه و با عدم ظهور امام , منتظران از ظهور امام ناامید شده و دیگر به نشانه ها نیزاعتماد چندانی نشان نمی دادند. چنین افرادی در زمان ما نیز وجود دارند و کماکان به توجیه اکثر حوادث می پردازند و نهایتاً دچار مشکل می گردند.

2- در مورد گروه دوم نیز ایراداتی وارد می شود.این افراد گرچه نا امید نمی شوند , اما دیدگاه آنان نیز صحیح به نظر نمی رسد, زیرا عدم توجه به نشانه های ظهور در زمانی که ظهور بسیار نزدیک است ممکن است باعث شود که شیعیان نتوانند به سرعت خود را آماده کنند.گرچه  این مطلب صحیح است که شیعیان باید همیشه برای ظهور آماده باشند , اما در زمان های بسیار نزدیک به ظهور آمادگی های ویژه ای مورد نیاز است که این آمادگی با دقت و توجه در نشانه ها ی متعدد حاصل می گردد. از سوی دیگر امامان ما در ضمن احادیث خود توصیه هایی را برای ایام نزدیک به ظهور انجام داده اند و شیعیان را به انجام آن ها فرا خوانده اند. برای مثال در مورد نبرد قرقیسیا که چند ماه قبل از ظهور انجام می شود , شیعیان از هر گونه دخالت در این نبرد عظیم نهی شده اند , زیرا این نبرد جنگ میان ظالمین با یکدیگر است و در واقع این جنگی است که در طی کفار و مشرکین همدیگر را از بین می برند.یا در احادیث دیگری از شیعیان خواسته شده که از پرچم یمانی حمایت کنند و این در حالی است که یمانی قبل از ظهور امام خروج می کند و در زمان خروج او هنوز امام ظهور نکرده اند , در این حالت اگر شیعیان نشانه ها را نشناسند نمی دانند که باید از چه کسی حمایت کنند.بنابراین همان گونه که ملا حظه فرمودید شناخت نشانه های ظهور حیاتی به نظر می رسد.سو ء برداشتی که افراد گروه دوم دارند , ناشی از مشکلاتی است که برای افراد گروه اول پدید آمده است , و افراد گروه دوم برای احتراز از اشتباه گروه اول, خود دچار اشتباه شده اند. در ضمن , حدیث امامان در مورد عدم تعیین وقت ظهور به معنای عدم تعیین وقت دقیق آن بوده است , و گرنه معصومین (ع) که از هر گونه گناه و اشتباه و عبث کاری مبرا هستند , خودشان بیش از 2000 نشانه برای ظهور فرمودند. یقیناً این نشانه ها برای آگاهی شیعیان و باقی مسلمانان گفته شده است. اگر امامان پرداختن به نشانه ها را نادرست می دانستند , از همان ابتدا آن ها را بیان نمی کردند. البته در این باب ممکن است بحث هایی مطرح شود که انشاالله در رابطه با آن ها در مطالب بعدی صحبت خواهیم کرد.

3- در این میان گروه سوم که نه مانند گروه اول به هر واقعه ای به دید نشانه ی ظهور نگاه کردند و نه مانند   گروه سوم به کلی از دقت در نشانه ها سرباز زدند , موفق تر به نظر می رسند. این افراد از وعده های نابجا به خود و دیگران پرهیز کرده و ناامید نمی شوند.از سوی دیگر اینان نشانه ها را با مو شکافی مطالعه کرده تا در روزهای سخت آخرالزمان به مشکل برخورد نکنند و با آمادگی کامل در رکاب مولای خود قرار گیرند.

انشاالله مطالب دیگری پیرامون منطق و آخر الزمان در آینده ذکر خواهیم کرد.   

 

آخرالزمان یعنى چه؟

آخرالزمان یعنى چه؟   

کلمه آخرالزمان به بخشى از زمان گفته مى‏شود که نسبت‏به کل زمان این دنیا بخش پایانى و نهایى آن محسوب مى‏شود. به عبارت دیگر ادوار زمانى به دو بخش تقسیم مى‏شود. به عبارت دیگر ادوار زمانى به دو بخش تقسیم مى‏شوند که به بخش دوم آن آخرالزمان گفته مى‏شود و آغاز این بخش دوم ظهور حضرت رسول اعظم اسلام (ص) است که مطلع آن بعثت آن حضرت است و در حدیث است: کان رسول‏الله (ص)... یقول بعثت انااساعة کهاتین و یجمع بین سبابتیه و ایشان پیغمبر کل این بخش‏اند و سر تقسیم این دو بخش تفاوتها و امتیازات بزرگى است که بخش دوم بر بخش اول دارد. این امتیازات و ویژگیها بسیار و متعدد است که مهمترین آنها ظهور اسلام و بعثت‏حضرت خاتم‏الانبیاء (ص) است و آخرالزمان گفته مى‏شود و از آن زمان نزدیک به ظهور حضرت مهدى (ع) و یا زمان نزدیکى قیام ساعت و قیام و یا هر دو قصد مى‏شود مثل: «یظهر فى آخرالزمان واقترب‏الساعة، و هو شرالازمنة نسوة کاشفات عاریات متبرجات من‏الدین (خارجات نخ) داخلات فى‏الفتن مائلات الى‏الشهوات مسرعات الى‏اللذات مستحلات للمحرمات فى جهنم (داخلات نخ) خالدات.» که این وقت‏حوادث بسیار شگفت‏انگیز اتفاق مى‏افتد.   

آشنایی با فراماسونری

آشنایی با فراماسونری 

ماسون یعنی بنا.فراماسون به معنی بنای آزاد است.ماسونری یک تشکیلات منتظم یافته جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی،اقتصادی و فرهنگی جوامع سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می کند.کسی که عضو فراماسونری است فراماسون یا ماسون نامیده می‌شود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست لژ نامیده می‌شود.پالادیسم در 20 سپتامبر 1870 تاسیس گردید، پالادیسم  احضار ارواح لوسیفری ( یکی از نام های شیطان ) ماسونی است که تاسیس شد و اعمال شده بود تا حکومت ضد مسیح را آماده کند.

فراماسونری جمعیتی سری است که کسی را بر حریم راس آن راه نیست،و اگر هم راه یافت مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد.اما با این وجود کسانی توانستند بر راس آن نفوذ کنند و یا به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف اسرار آنها بشوند و همه ی آنها متفق الرای هستند که :

مسأله یک توطئه است که این توطئه از اواخر قرن نوزدهم آغاز شده تا که به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد.هدف نهایی آن ایجاد یک حکومت جهانی است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند.

کتاب "کمیته 300 کانون توطئه های جهانی"،نوشته دکتر جان کولمن:

((دلیل موجودیت نظام های پنهانی مانند سلحشوران اورشلیم سنت جان و مردان میزگرد و گروه میلنر و سایر اجتماعات مخفی چه می تواند باشد؟اینان،بخشی از زنجیره گسترده فرماندهی سلطه گری جهانی را تشکیل میدهند که از باشگاه رم،سارمان ناتو،موسسه سلطنتی امور بین المللی تا سر سلسله توطئه گران،یعنی کمیته 300 امتداد دارد.این افراد،بدان جهت به این اجتماعات پنهان و اسرار آمیز نیاز دارند که اعمالشان شیطانی است و بایستی از چشم جهان به دور بماند)).*

برای آشنایی بیشتر با مبانی عقاید این تشکیلات شیطانی می توانید به مقاله ی زیرکه از سایت موعود اقتباس شده است , مراجعه فرمایید:

ماسون‌ها و مصر باستان

  

هارون یحیی

باران خردمند 

 در بخش اول مقاله به نظام فرعونی مصر کهن نگاهی انداختیم و به نتایج قابل تأملی دربارة زیرساخت‌های فلسفی آن دست یافتیم. چنانچه اشاره گردید جالب توجه‌ترین خصیصه طرز تفکر مصر باستان ماهیت متریالیستی آن بود؛ متریالیسم یا ماده‌انگاری یعنی باور به ازلی و ابدی بودن ماده. کریستوفر نایت و رابرت لوماس در کتاب خود به نام کلید حیرام حرف‌های مهمی برای گفتن دارند که تکرار آنها خالی از لطف نیست:
مصریان معتقد بودند ماده همیشه وجود داشته است. در نظر آنان اینکه خداوند چیزی را از عدم خلق کند غیرمنطقی به نظر می‌رسید. به عقیده آنان آغاز جهان زمانی بود که نظم از بی‌نظمی خارج شد و از آن زمان تاکنون جنگ میان نیروهای نظم و نیروهای بی‌نظمی وجود داشته است. این وضعیت آشفته «نان» (Nun) نامیده شد و براساس توضیحات سومری  ...  همه چیز تاریک بود و بی‌نور، اما درون آن یک نیروی خلاق وجود داشت که فرمان داد نظم آغاز شود. این نیرو از وجود خودآگاه نبود و تنها یک احتمال یا پتانسیل به شمار می‌رفت که در بی‌قاعدگی بی‌نظمی ظهور کرد.1
پس از آن به شباهت قابل توجه سازمان فراماسونری و اسطوره‌های مصر کهن و طرز تفکر  مشترک متریالیستی آن دو پی بردیم.


ماسون‌ها و مصر باستا
ن

فلسفه ماده‌گرای مصر باستان پس از اضمحلال این تمدن همچنان به حیات خود ادامه داد. بعضی یهودیان پذیرای آن شدند و در سایه اصول کابالا به ادامه حیات آن کمک نمودند. از سوی دیگر، گروهی از فلاسفه یونان همان فلسفه را اقتباس کردند و با تفسیر مجدد آن مکتب «هرمتیسیسم» (Hermeticism) را به وجود آوردند. کلمه هرمتیسیسم از نام «هرمس» (Hermes)، همتای یونانی خدای مصری «تاث» (Toth) برگرفته شده است. به عبارت دیگر این فلسفه نسخه یونانی فلسفه مصری است.
سلامی ایشینداغ در توضیح مبدأ این فلسفه و جایگاه آن در فراماسونری مدرن می‌نویسد:
در مصر باستان جامعه مذهبی وجود داشت با طرز تفکری مبتنی بر هرمتیسیسم  فراماسونری نیز چیزی مشابه آن اتخاذ نمود. کسانی که با گذراندن تشریفات سازمان به سطوح خاص می‌رسیدند، افکار معنوی و احساسات خود را آشکار می‌نمودند و به تربیت افرادی که در سطوح پایین‌تر قرار داشتند می‌پرداختند. فیثاغورث پیرو این مکتب بود و در میان آنها آموزش دید. نظام فلسفی مکتب اسکندرانی و نئوافلاطونی در مصر باستان ریشه دارد و شباهت‌های عمده‌ای میان آن و تشریفات ماسونی وجود دارد.2
ایشینداغ پا را فراتر می‌نهد و در توضیح تأثیر تفکرات مصری بر مبادی فراماسونری چنین اظهار می‌کند:
فراماسونری یک سازمان اجتماعی ـ تشریفاتی است که نقطه آغازش مصر باستان است.3
بسیاری از دیگر صاحب‌نظران ماسون همین عقیده را دربارة خواستگاه فراماسونری دارند و معتقدند این سازمان از تخم جوامع مخفی تمدن‌های مشرک، همچون مصر و یونان متولد شده است. سلیل لییکاتاز، یک ماسون ارشد ترک در مقاله‌ای با عنوان «اسرار ماسونی: چه چیز محرمانه است و چه چیز محرمانه نیست؟» می‌نویسد:
«در تمدن‌های کهن یونان، مصر و روم مکاتب پنهانی وجود داشتند که از مفاهیم مشترکی در زمینه علوم ماوراء‌الطبیعی و اسرارآمیز برخوردار بودند. اعضای این مکاتب سرّی تنها پس از گذراندن دوران طولانی تحصیل و تشریفات خاص به عضویت پذیرفته می‌شدند. پنداشته می‌شود اولین مکتب از این دست، مکتب «اُسیریس» (Osiris) باشد که بر مبنای تولد این خدا دوران جوانی او، مبارزه‌اش با تاریکی، مرگ او و رستاخیزش شکل گرفته است. این مفاهیم طی مراسمی توسط روحانیون به نمایش درمی‌آمد. با این روش مراسم و نمادهای به نمایش درآمده بسیار مؤثرتر واقع می‌شدند... .
سال‌ها بعد، طی این مراسم و تشریفات اولین محافل مجمع برادران تشکیل شدند و با عنوان فراماسونری به فعالیت پرداختند. این انجمن‌ها آرمان‌های یکسانی داشتند و در مواقع فشار قادر به فعالیت بودند. دلیل بقای آنان این است که پیوسته نام و القاب و روش خود را تغییر می‌دادند. با این حال به مکتب سری کهن و ویژگی‌های خاص آن وفادار ماندند و تفکرات خود را نسل به نسل منتقل کردند. آنها برای اجتناب از به خطر افتادن تشکیلات قوانین ویژه‌ای میان خویش وضع نمودند. ایشان برای محافظت از خود در برابر مردم نادان به فراماسونری عملی که دربردارندة احکام دقیق حرفه‌شان بود، پناه بردند و آن را با اندیشه‌های خود پیوند زدند. این روند بعدها در تشکیل فراماسونری خرد محور مؤثر واقع گشت.»
نقل قول بالا نیز مؤید ادعای ماست. از میان سه تمدن باستانی مصر، یونان و روم، قدیمی‌ترین تمدن، تمدن مصر می‌باشد. می‌توان گفت عمده‌ترین منبع فراماسونری مصر است. (پیش‌تر دیدیم که شوالیه‌های معبد رابط اصلی فراماسونری مدرن و این تمدن ملحد بودند.)
لازم به یادآوری است که تمدن مصر کهن نمونه اصلی «تمدن طاغوتی» است و در قرآن از آن یاد شده است. آیه‌های متعددی به فرعونیان، جوامع آنها، ظلم و ستم، بی‌عدالتی، شرارت و فزونی‌طلبی آنها اشاره می‌کند. فراماسون‌ها در نوشته‌های خود به ستایش این تمدن می‌پردازند. چنانکه در مقاله‌ای در مجلة میمارسینان به ستایش معابد مصر به عنوان «منبع حرفه ماسونی» برمی‌خوریم:
... مصریان «هلیاپلیس» (شهر خورشید) و ممفیس را برپا کردند و براساس نوشته‌های ماسونی این دو شهر منبع علم و دانش و به اصطلاح ماسون‌ها «نوربزرگ» بودند. فیثاغورث که از هلیاپلیس دیدن کرده بود بیش از اینها از معبد می‌دانست. معبد ممفیس، جایی که او در آن آموزش دید، از اهمیت تاریخی برخوردار است. در شهر صور مکاتب پیشرفته‌ای وجود داشتند. فیثاغورث، افلاطون و سیسِرو در این شهرها به فراماسونری قدم نهادند.5
در جای دیگر در مجله میمار سینان چنین می‌خوانیم:
وظیفه اصلی فرعون جستجوی نور بود؛ او باید نور مخفی را به بهترین وجه تعالی می‌داد... همانطور که ما ماسون‌ها تلاش می‌کنیم معبد سلیمان را بسازیم، مصریان نیز تلاش می‌کردند اهرام یا برج نور را بنا کنند. مراسمی که در معابد مصریان به اجرا درمی‌آمد چندین درجه داشت. این درجات از دو بخش کوچک و بزرگ برخوردار بودند. درجه کوچک به یک، دو و سه تقسیم می‌شد و بعد از اینها درجات بزرگ آغاز می‌شدند.6
روشن است که «نور»ی که فراعنه مصر و ماسون‌ها به دنبال آن می‌گردند یکی است. می‌توان چنین استنباط نمود که فراماسونری نسخه مدرن فلسفه فراعنه مصر است. خداوند ماهیت این فلسفه را در قرآن آشکار می‌کند؛ در جایی که دربارة فرعون و پیروانش چنین حکم می‌کند:
فرعون و قوم او مردمانی طغیانگر و نافرمان هستند.7
و در آیات دیگر می‌خوانیم:
فرعون به میان قوم آمد و گفت: «ای قوم! آیا سلطنت مصر به من تعلّق ندارد و این نهرهایی که در این سرزمین در پای قصر من جاری است تحت حاکمیت من در جریان نیستند؟ آیا نمی‌اندیشید؟» ... بدینگونه فرعون قومش را فریفت و تحت تأثیر قرار داد. آنها از او اطاعت کردند چرا که قومی به واقع عصیانگر و فاسد بودند.8


نمادهای مصر باستان در لژهای ماسونی

نمادها از مهم‌ترین نشانه‌های ارتباط فرماسونری و تمدن مصر هستند. از آنجا که ماسون‌ها در انتقال مفاهیم از علائم و نشانه‌ها بهره می‌برند، در فراماسونری نمادها از اهمیت بسیاری برخوردارند. ماسونی که مرحله به مرحله، سلسله مراتب سی و سه گانه را طی می‌کند، در هر مرحله معنای تازه‌ای از علائم می‌آموزد. به این ترتیب اعضا گام به گام به عمق فلسفه ماسونی حرکت می‌کنند. در مجله میمارسینان در نحوه عملکرد علائم چنین می‌خوانیم:
همه می‌دانیم فراماسونری در تفهیم آرمان‌ها و انگاره‌های خود از علائم، حکایات و تمثیل استفاده می‌کند. این حکایات به نخستین اعصار تاریخ بازمی‌گردند. حتی می‌توان آنها را به افسانه‌های ماقبل تاریخ بسط داد. به این صورت فراماسونری قدمت آرمان‌های خود را به اثبات رسانده و به منبع غنی از علائم دست یافته است.9
درمیان این علائم و اسطوره‌ها وجود مفاهیم مصری بیش از همه برجسته است. نقوش اهرام، مجسمه‌های ابوالهول و همچنین نوشته‌های هیروگلیف در سراسر لژها و نشریات ماسونی به چشم می‌خورد.
بار دیگر در مقاله‌ای در همان نشریه دربارة منابع کهن فراماسونری چنین آورده شده است:
اگر مصر باستان را «کهن‌ترین تمدن» تصور کنیم اشتباه نکرده‌ایم. به علاوه این حقیقت که تشریفات، درجات و فلسفه کشف شده در مصر شبیه‌ترین نوع به فراماسونری هستند توجه ما را بیشتر جلب می‌کند.10
و باز در مقاله‌ای با عنوان «مبادی اجتماعی و اهداف فراماسونری» می‌خوانیم:
در دوران باستان در مصر، آیین‌های معبد ممفیس مدت‌ها با شکوه و توجه بسیار اجرا می‌شد و از شباهت بی‌نظیری با فراماسونری برخوردار بود.11
بیایید چند نمونه از اشتراکات مصر کهن و فراماسونری را بررسی کنیم.

هرم و چشم (مثلث نورافشان)

شناخته‌شده‌ترین نشان ماسونی را می‌توان در مهر ایالات متحده آمریکا و همچنین بر روی اسکناس یک‌دلاری یافت. در این مهر یک هرم که بالای آن چشمی درون مثلث جای دارد، ترسیم شده است. علامت چشم درون مثلث در همه لژ و مجلات این گروه به چشم می‌خورد.
این علامت زیاد مورد توجه واقع نمی‌شود، با این حال برای درک فلسفه ماسونی بسیار معنی‌دار و بااهمیت است. یک نویسندة آمریکایی به نام رابرت هیرائیموس، موضوع پایان‌نامه رساله دکتری خود را به این مهر اختصاص داد و در آن به اطلاعات مهمی اشاره نمود. عنوان پایان‌نامه وی «تجزیه و تحلیل تاریخی مهر سلطنتی ایالات متحده و ارتباط آن با ایدئولوژی روانشناسی اومانیستی» است. رساله او بیانگر این است که بنیانگذاران آمریکا که این نشان را برگزیدند فراماسونر و حامی اومانیسم بودند. هرم روی مهر، تمثال «هرم چیاپس» (Cheops)، بزرگ‌ترین مقبره فراعنه می‌باشد.

ستاره شش‌گوشه

یکی دیگر از علائم مشهور فراماسونری ستاره شش‌گوشه است که از قرار گرفتن یک مثلث روی مثلثی دیگر شکل می‌گیرد. این علامت نشان سنتی یهودیان نیز می‌باشد و امروز روی پرچم اسرائیل به چشم می‌خورد. معروف است که سلیمان نبی(ع) اولین بار از آن به عنوان مهر استفاده نمود. بنابراین این علامت مهر یک پیامبر و در نتیجه نشانی الهی است. اما فراماسون‌ها تصور دیگری از آن دارند و آن را نه نشان سلیمان نبی بلکه یادآور الحاد مصر باستان می‌پندارند. در مقاله‌ای با عنوان «علائم و نمادها در تشریفات ما» به حقایق جالبی اشاره شده است:
مثلث متساوی‌الاضلاع نماد ارزش‌های برابر است و ماسون‌ها آن را با نام ستاره داوود می‌شناسند که از جای گرفتن یک مثلث متساوی‌الاضلاع بر روی یک مثلث دیگر شکل می‌گیرد. امروز آن را سمبل قوم یهود می‌دانند که بر پرچم اسرائیل نیز دیده می‌شود. اما در حقیقت اصل آن مصری است. اولین بار شوالیه‌های معبد آن را در تزیین دیوار کلیساها به کار بردند، چون آنها اولین کسانی بودند که در اورشلیم به حقایق مهمی دربارة مسیحیت دست یافتند. بعد از ازمیان رفتن معبدیان این نشان در کنیسه‌ها به کار رفت. اما ما در فراماسونری بی‌شک با همان مفهوم کهن مصری از آن بهره می‌گیریم و به این صورت دو نیروی مهم را با هم ترکیب می‌کنیم. با پاک کردن قسمت بالا و پایین دو مثلث به علامت نادری می‌رسیم که آن را خوب می‌شناسید.12
در واقع باید همه نشان‌های فراماسونری را در ارتباط با معبد سلیمان تفسیر کرد. در قرآن آمده که بعضی می‌خواستند به سلیمان(ع) افترا بزنند و وی را ملحد معرفی کنند:
یهود از افکار و اوراد جادوگری که شیاطین در عصر سلیمان برای مردم می‌خواندند و یاد می‌دادند، پیروی می‌کردند [و آنها را برای پیشبرد مقاصد خود به کار می‌گرفتند] سلیمان هرگز به سحر و کفر آلوده نشد.13
ماسون‌ها به غلط این تفکرات باطل را به سلیمان(ع) نسبت می‌دهند و آن حضرت را نماینده الحاد مصری قلمداد می‌کنند. به همین علت نیز در تعالیم خود جایگاه خاصی برای وی قائلند. مایکل‌هاوارد، مورخ آمریکایی در کتاب خو د به نام توطئه دانش مکتوم خاطرنشان می‌کند که پس از قرون وسطی از سلیمان نبی(ع) به عنوان جادوگر و فردی که مفاهیم شرک‌آمیز را وارد اورشلیم نمود یاد می‌شود. هاوارد در ادامه توضیحات خود می‌افزاید ماسون‌ها معبد سلیمان را «معبد مشرکان» می‌دانند.14

دو ستون

از اجزای لاینفک لژ ماسونی وجود دو ستون در مدخل آن است که کلمات «یاکین» و «بوعز» بر روی آنها حکاکی شده و تقلیدی از دو ستون مدخل معبد سلیمان می‌باشد. اما حقیقت این است که این نماد نه یادگاری از سلیمان(ع) بلکه تجلی عقاید منحرف این گروه از آن حضرت است. منشأ این ستون‌ها بار دیگر به مصر بازمی‌گردد. مثلاً در مقاله «علائم و نمادها در تشریفات ما» می‌خوانیم:
«در مصر «هوروس» (Horus) و «ست» (Set) معماران دوقلو و پشتیبان عالم روحانی بودند. دو ستونی که در لژهای ما بنا شده منشأشان مصر باستان است. یکی از ستون‌ها در جنوب مصر در شهر صور واقع بود و دیگری در شمال، در شهر هلیاپلیس. در مدخل معبد «امنتا» (Amenta) که مختص خدای بزرگ مصر بود، مانند معبد سلیمان دو ستون قرار داشت. در کهن‌ترین اساطیر مربوط به خورشید از این دو ستون به عنوان نماد بینش و قدرت یاد شده که در برابر دروازه جاودانگی بنا شده‌اند.»15

واژگان مصری لژها

از نکات جالب توجهی که دو نویسنده کتاب کلید حیرام افشا می‌کنند واژگانی است که در مراسم ترفیع یک ماسون به مقام ماسون اعظم به کار می‌رود. به این ترتیب:
مَعَت نِب مِن آ، مَعَت بَ آ.16
براساس توضیح نایت و لوماس این لغات که اغلب بدون توجه به معنایشان مورد استفاده قرار می‌گیرند مصری هستند و مفهومشان این است:
بزرگ است استاد فراماسونری، بزرگ است روح فراماسونری.
نویسندگان توضیح می‌دهند لغت «مَعَت» به معنی مهارت در ساختن دیوار و نزدیک‌ترین ترجمه برای آن فراماسونری است. این یعنی ماسون‌های نوین با وجود گذشت هزاران سال هنوز زبان مصر باستان را در لژهای خود حفظ نموده‌اند.

اپرای فلوت سحرآمیز موزارت

از جالب‌ترین آثار فراماسونری «اپرای فلوت سحرآمیز» اثر آهنگ‌ساز معروف، موزارت است. موزارت فراماسون بود. در جای‌جای این اپرا پیام‌های ماسونی وجود دارد که قرابت بسیاری به الحاد مصری دارند:
مهم نیست چقدر تلاش شده تا فلوت سحرآمیز را «داستانی دربارة شرق دور» معرفی کنند. مهم این است که اساس این داستان رسوم مصری است. این خدایان و الهه‌های معابد مصر بودند که بر خلق شخصیت‌های فلوت سحرآمیز تأثیر گذارند.17

ستون چهارپهلو با نوک هرمی  

ستون‌های چهارپهلو با نوک هرمی (Obelisk) که در مصر حجاری می‌شدند قرن‌ها زیر خاک مدفون بودند تا اینکه در قرن نوزدهم کشف شدند و به شهرهای غربی همچون نیویورک، لندن و پاریس انتقال یافتند. بزرگ‌ترین آنها به ایالات متحده فرستاده شد و انتقال آن را ماسون‌ها ترتیب دادند. چون ادعا می‌شود این نوع ستون‌ها، به علاوه نقوش حکاکی شده بر آنها از سمبل‌های ماسونی باشند. میمارسینان این موضوع را دربارة ستون 21 متری نیویورک با قطعیت بیان می‌کند:
برجسته‌ترین نمونه کاربرد نمادین معماری، اثر تاریخی سوزن کلئوپاترا است که در سال 1878 از سوی اسماعیل، حکمران مصری، به ایالات متحده هدیه شد. این اثر تاریخی در اصل در قرن شانزدهم پیش از میلاد در مدخل معبد خدای خورشید در هلیاپلیس برافراشته شده بود.18

افسانه ایزس، زن بیوه

از مهم‌ترین نمادهای اندیشه ماسونی مفهوم زن بیوه است. فراماسون‌ها خود را فرزندان زن بیوه می‌خوانند و تصویر او بر نشریات آنها به چشم می‌خورد. اصل این تفکر چیست؟ و این زن بیوه کیست؟
با بررسی منابع ماسونی درمی‌یابیم نماد زن بیوه در اصل از افسانه‌های مصری نشأت گرفته و از مهم‌ترین اسطوره‌های مصر باستان، داستان اُزیریس و ایزس می‌باشد. «اُزیریس» یکی از خدایان حاصل‌خیزی و «ایزس» همسر او بود. براساس اسطوره‌ها اُزیریس قربانی هوی و هوس شد و درپی آن ایزس بیوه گشت. زن بیوه ماسونی ایزس است.

پرگار و گونیا

پرگار و گونیا (که پرگار روی گونیا قرار دارد) از مشهورترین علائم فراماسونری است. اگر از ماسون‌ها دربارة مفهوم این علامت بپرسند، خواهند گفت این نشان نماد علم، نظم هندسی و تفکر فردگراست. با این وجود این علامت مفهومی کاملاً متفاوت دارد. این موضوع را می‌توان در کتاب یکی از بزرگ‌ترین ماسون‌ها یافت. آلبرت پایک در کتاب خود با عنوان اخلاق و تعصب می‌نویسد: «گونیا نماد زمین است. این شکل دوگانه (زن و مرد) نماد طبیعت دوگانه‌ای است که از دوران باستان به خداوند اتلاق می‌شد و مفهوم مولد تولیدکننده یا همان برهما و مایا نزد آریایی‌ها و اُزیریس و ایزس نزد مصریان را دارد؛ مانند خورشید که مذکر است و ماه مؤنث.»19
یعنی پرگار و گونیا، مشهورترین نماد فراماسونری، نماد الحاد آریایی است و به دوران پیش از مسیحیت تعلق دارد. ماه و خورشید نیز که پایک به آنها اشاره می‌کند، نمادی بسیار بااهمیت هستند و در لژها به وفور مورد استفاده قرار می‌گیرند. باید افزود این افکار چیزی جز انعکاس عقاید باطل مشرکان پیشین که به پرستش ماه و خورشید می‌پرداختند نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. Christopher Knight, Robert Lomas, The Hiram Key, Arrow Books, London, 1997, p. 131.
2. Dr. Selami Isindag, Kurulusundan Bugune Masonluk ve Bizler (Freemasonry and Us: From Its Establishment Until Today), Masonluktan Esinlenmeler (Inspirations from Freemasonry), Istanbul1977, pp. 274-275.
    3. Dr. Selami Isindag, Sezerman Kardes VII, Masonlukta Yorumlama Vardir Ama Putlastirma Yoktur (There is No Idolization in Freemasonry but Interpretation), Masonluktan Esinlenmeler (Inspirations from Freemasonry), Istanbul 1977, p. 120
4. Celil Layiktez, "Masonik Sir, Ketumiyet Nedir? Ne Degildir?" (Masonic Secret, What is Secrecy?), Mimar Sinan, 1992, No. 84, pp. 27-29.
5. Dr. Cahit Bergil, "Masonlugun Lejander Devri" (The Lejander Age of Freemasonry), Mimar Sinan, 1992, No. 84, p. 75
    6. Oktay Gok, "Eski Misirda Tekris" (Initiation in Ancient Egypt), Mimar Sinan, 1995, Vol. 95, pp. 62-63.
7. سوره نمل، آیه 12
8. سوره زخرف، آیات 51 تا 54
9. Dr. Cahit Bergil (The Lejander Age of Freemasonry) , Mimar Sinan, 1992, No. 84, p. 74.
10. Resit Ata, "Çile: Tefekkur Hucresi" (Ordeal: Reflection Cell), Mimar Sinan, 1984, No. 53, p. 61.
11. Rasim Adasal, "Masonlugun Sosyal Kaynaklari ve Amaclari" (The Social Origins and Aims of Freemasonry), Mimar Sinan, December 1968, No. 8, p. 26.
12. Koparal Çerman, "Rituellerimizdeki Allegori ve Semboller" (Allegory and Symbols in our Rituals), Mimar Sinan, 1997, No. 106, p. 34.
13. سوره بقره(2)، آیه 102.
14. Michael Howard, The Occult Conspiracy: The Secret History of Mystics, Templars, Masons and Occult Societies, 1st ed., London, Rider, 1989, p. 8.
15. Koparal Çerman, Allegory and Symbols in our Rituals, Mimar Sinan, 1997, No. 106, p. 38.
16. Christopher Knight ve Robert Lomas, The Hiram Key, p. 188.
17. Orhan Tanrikulu, "Kadinin Mason Toplumundaki Yeri" (The Woman's Place in Masonic Society), Mimar Sinan, 1987, No. 63, p. 46.
18. Koparal Çerman, Allegory and Symbols in our Rituals, Mimar Sinan, 1997, No. 106, p. 39.
19. Albert Pike, Morals and Dogma, Kessinger Publishing Company, October 1992, p. 839.

ماهنامه موعود شماره 64 

*برگرفته از سایت                                           www.freemasson.persianblog.com

 

نوشته شده توسط خادم الامام(عج) در 19:39 |  لینک ثابت   •  6 نظر

دوشنبه چهارم دی 1385

نفس زکیه: یک نفر یا دو نفر؟

در باب نشانه های ظهور , بعضی از نشانه ها از اهمیت ویژه ای برخوردارند, به خصوص آن هایی که در سال ظهور رخ می دهند. یکی از نشانه های مهم ظهور  , قتل نفس زکیه قبل از ظهور امام زمان (عج) و نزدیک ظهور ایشان می باشدکه در تعدادی از احادیث به عنوان یکی از نشانه های حتمی نام برده شده است.نکته ی مهمی که درباره ی نفس زکیه وجود دارد , اهمیت فراوان شناخت اوست. زیرا فاصله ی شهادت وی تا ظهور امام زمان بر طبق بعضی از روایات بیش از 15 شب نیست.اما نکته ای که در این میان وجود دارد و در وبلاگ ها و وب سایت های مهدویت بارها به بحث گذاشته شده است , وجود احادیث ظاهراً متناقض در مورد نفس زکیه است.این سوال که آیا تناقضی در روایات وجود دارد یا نفس زکیه نام دو نفر با ویزگی های متفاوت است مطلبی است که قرار است در این مقاله مورد بررسی قرار گیرد.حال که به اهمیت شناخت نفس زکیه پی بردیم , به بررسی روایات درباره ی  ایشان می پردازیم.

روایات متعددی در مورد نفس زکیه در متون دینی ما وجود دارند که بعضی از آن ها عبارتند از:

1- در احادیث معدود , اما معتبری محل شهادت نفس زکیه در نجف کوفه بیان شده است:

((قتل نفس زکیة بظهر الکوفة فی سبعین من الصالحین)).(الإرشاد للمفید ص 336 والبحار:52/219-221)  

ترجمه:((کشته شدن انسانی پاک در پشت کوفه (منظور نجف است)به همراه هفتاد نفر از نیکوکاران)) که این حدیث در باب نشانه های ظهور بیان شده است.ظاهراً در بعضی از احادیث به جای ظهرالکوفة از نجف الکوفة استفاده شده است.

در دسته ی دیگری از احادیث محل شهادت نفس زکیه در حجاز (مکه) و بین رکن و مقام ذکر شده است:

((روایة طویلة عن أبی بصیر عن الإمام الباقر علیه السلام  قال: (یقول القائم لأصحابه: یا قوم إن أهل مکة لایریدوننی ولکنی مرسل إلیهم لأحتج علیهم بما ینبغی لمثلی أن یحتج علیهم. فیدعو رجلاً من أصحابه فیقول له: إمض إلى أهل مکة فقل: یاأهل مکة  أنا رسول فلان إلیکم ، وهو یقول لکم: إنا أهل بیت الرحمة ، ومعدن الرسالة والخلافة ، ونحن ذریة محمد صلى الله علیه وآله وسلالة النبیین ، وإنا قد ظلمنا واضطهدنا وقهرنا ، وابتز منا حقنا منذ قبض نبینا إلى یومنا هذا ، فنحن نستنصرکم فانصرونا . فإذا تکلم الفتى بهذا الکلام ، أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن و المقام ، وهی النفس الزکیة . فإذا بلغ ذلک الإمام قال لأصحابه: أما أخبرتکم أن أهل مکة لایریدوننا ! فلا یدعونه حتى یخرج ، فیهبط من عقبة طوى فی ثلاث مئة وثلاثة عشر رجلاً ، عدة أهل بدر ، حتى یأتی المسجد الحرام فیصلی عند مقام إبراهیم أربع رکعات، ویسند ظهره إلى الحجر الأسود، ثم یحمد الله ویثنی علیه ، ویذکر النبی صلى الله علیه وآله ویصلی علیه ، ویتکلم بکلام لم یتکلم به أحد من الناس)). (البحار:52/307 ).

گزیده ای از روایت فوق: در فاصله ی بسیار اندکی قبل از ظهور امام زمان (عج) , یکی از سادات (نفس زکیه) که بعضی از روایات او را سید حسنی نامیده اند , آخرین آمادگی ها و اتمام حجت ها را با مسلمانان و به خصوص مردم مکه می نماید , اما مکیان او را در بین رکن و مقام (که محل حرامی است) به شهادت می رسانند . بعد از وقوع این حادثه و در مدت بسیار کوتاهی بعد از آن , امام زمان ظهور می کنند و دنیا را پر از عدل و داد می نمایند. (انشاالله)

قال رسول الله (ص):((إن المهدی لایخرج حتى تقتل النفس الزکیة ، فإذا قتلت النفس الزکیة غضب علیهم من فی السماء ومن فی الأرض ، فأتى الناس المهدی فزفوه کما تزف العروس إلى زوجها لیلة عرسها ، وهو یملأ الأرض قسطاً وعدلاً ، وتخرج الأرض نباتها وتمطر السماء مطرها ، وتنعم أمتی فی ولایته نعمة لم تنعمها قط )). (ابن حماد ص93 و ابن أبی شیبة :15/199)

ترجمه:همانا مهدی (عج) ظهور نمی کند تا این که نفس زکیه (انسان پاک) شهید شود , هنگامی که نفس زکیه شهید شود , هر که در آسمان و هر که در زمین است بر آن ها (مردم مکه) خشمگین می شود , پس مردم به سوی مهدی می آیند و بر او وارد می شوند , همانگونه که عروس در شب عروسی بر شوهرش وارد می شود . و او زمین را از عدل و داد پر می کند , و زمین گیاهانش را خارج می کند و آسمان بارانش را می بارد , و امتم از ولایت او بهره مند می گردد , به نحوی که هرگز مانند آن را ندیده بود.

قال الباقر(ع):((لیس بین قیام القائم(ع) و قتل النفس الزکیه اکثر من خمس عشر لیلة.))

 

ترجمه:بین ظهور مهدى(ع) و کشته شدن نفس زکیه، بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست.

 

همان طور که ملاحظه فرمودید , در مورد محل شهادت نفس زکیه دو نوع روایت وجود دارد.حال کدامیک از آن ها صحیح است؟ پاسخ ما این است که به احتمال قریب به یقین هر دو گروه روایات درست هستند و نفس زکیه  در واقع لقبی برای دو نفر است. برای این ادعا دلایلی وجود دارند که مهمترین آن ها عبارتند از:

1- هر دو دسته ی روایات از نظر منابع , مستندات ودلالت بسیار قوی هستند و تقریباً نادیده گرفتن هر کدام ار آن ها غیر ممکن است.

2- اگر از دید دستور زبان عربی به روایات دقت کنیم , می بینیم که کلمه ی (نفس زکیة) به تنهایی و به شکل تنوین دار و بدون حضور (ال) یک اسم نکره است و معنای آن یک انسان پاک می باشد , که این انسان هر شخص پاکی می تواند باشد و شخص خاصی مد نظر نیست. بنابر این در روایات گروه اول که شهادت نفس زکیه را در کوفه می دانند  شخص خاصی مد نظر نیست , بلکه یک انسان پاک مد نظر است.(بعضی از محققین مانند شیخ علی کورانی , این نفس زکیه را شهید  آیت الله سید محمد باقر صدر می دانند , اما بعد از شهادت آیت الله سید محمد باقر حکیم  در سال های اخیر در نجف کوفه , محققین زیادی ایشان را نفس زکیه ی مذکور می دانند , زیرا هم از حیث محل شهادت  و هم از نظر تعداد شهدای همراه (شامل کشته شدگان آنی و کشته شدگان در بیمارستان) با روایت مذکور تطابق بسیلر زیادی دارد.)

3- در دسته ی دیگری از روایات  که محل قتل نفس زکیه را در مکه و بین رکن و مقام می دانند , عمدتاً از عبارت (النفس الزکیة) یا انسان پاک استفاده شده که به دلیل وجود (ال) معرفه بوده و به نظر می رسد که منظور از آن شخصی ویژه و با شرایط ویژه ای است . نفس زکیه ی مزبور احتمالاً شخص بسیار مهمی است و به احتمال زیاد او نفس زکیه ی اصلی است که جزء نشانه های حتمی ظهور می باشد. کما ابنکه در یکی از روایات از فاصله ی پانزده شبی شهادت وی تا ظهور امام سخن به میان آمده است و این مطلب احتمالاً اهمیت شهادت وی را می رساند.

بنابراین به نظر می رسد  که دو نفس زکیه ی متفاوت در نشانه های ظهور وجود دارند که شناختن صحیح آن ها انشالله می تواند ما را در درک بهتر شرایط عصر ظهور یاری نماید.