منطق و آخرالزمان(1)
از هنگامی که پیامبر عظیم الشان ما مساله ی ظهور منجی آخرالزمان را مطرح کردند , ذهن مسلمانان همواره با مساله ی ظهور منجی عجین بوده است. این امر به حدی در ذهن مسلمین تثبیت گشته بود که بارها قیام هایی از جانب مدعیان دروغین واقع شد. این مدعیان حتی در احادیث نیز دخل و تصرف کرده و تضادهایی را که بین سخنان آنان و احادیث پیامبر وجود داشت نیز به نحوی توجیه می کردند.تعدادی از این قیام ها حتی قبل از تولد حضرت مهدی (ع) به وقوع پیوستند که از آن جمله می توانیم به قیام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن مجتبی(ع) اشاره کرد که حتی در بین پیروان خود ملقب به نفس زکیه بوده و بعد از مدتی ادعای مهدویت نمود.از دیگر افراد مهدی عباسی از خلفای بنی عباس است که داعیه ی مهدویت نمود و حتی در تایید او احادیث جعلی از پیامبر اکرم (ص) ارایه شدند که در آن ها پیامبر نسب مهدی موعود را از عموی خود عباس می دانند!!!فضاحت این کار تا بدان حد بالا بود که سیوطی عالم مشهور اهل سنت نیز به صراحت آن ها را جعلی دانسته است.به جز مساله ی ظهور , نشانه های ظهور نیز در طول تاریخ بارها آلت دست اهداف سیاسی گروه های قدرت طلب واقع شده اند که از آن جمله می توان به قیام ابومسلم خراسانی از خراسان با پرچم های سیاه اشاره کرد که نهایتاً این حیله در جهت خدمت به بنی عباس به کار گرفته شد و سرانجام آن سقوط بنی امیه و حکومت بنی عباس بود. گهگاه سو استفاده از نشانه ها تا بدان جا پیش می رفت که حتی نشانه های منفی مانند خروج سفیانی نیز مورد توجه واقع می شد . چنانکه یکی از حکام اموی به نام عثمان با ادعای این که سفیانی است از عراق قیام نموده و از دیدگاه جبرگرای مسلمانان آن زمان سواستفاده کرده و با این عنوان که وی مقدمه ساز ظهور است و دیگران چاره ای جز تحمل وی به عنوان مقدمه ساز ظهور ندارند در عراق به تاخت وتاز پرداخته است. در قرون اخیر نیز وقایع مشابه مانند ادعای صفویان مبنی بر اینکه سید خراسانی ممکن است از بین آن ها برخیزد و یا مهمتر از آن ادعای بابیت و بهاییت در قرن گذشته , نشان از تاثیر گذاری فرهنگ مهدوی بر تحرکات سیاسی دارد. موارد مذکور و موارد مشابه در طول تاریخ بارها به وقوع پیوسته اند و مسلمانان (به خصوص شیعیان) با کوچکترین شباهتی که بین مدعیان و احادیث می یافتند , در بسیاری از مواقع فریب می خوردند و از آن جا که در اکثر مواقع تحت ظلم می زیستند , به امید آینده ی درخشانی که در قرآن وعده داده شده بود این مدعیان را همراهی کرده که یا کشته می شدند یا بعد از پیروزی باکشف این که مدعی , مهدی موعود نبوده است دچار سرخوردگی و یاس می شده اند. این مسایل باعث شد که در قرن اخیر برخورد مذهبیون با مساله ی ظهور به ۳ شکل باشد:1- عده ای کماکان همانند گذشتگان هر واقعه ی مشابه با روایات را به عنوان نشانه ی ظهور می پذیرفتند و آن بخش از روایات را که با وقایع زمان آن ها تناسب نداشت , به نحوی توجیه می کردند , که نهایتاْ با عدم ظهور امام , یاس و سرخوردگی و سست شدن اعتقاد آنان به مهدویت گریبان آن ها را می گرفته است.2- عده ای نیز با نگاه به گذشتگان و مشاهده ی اشتباه آنان در همراهی با مدعیان , از مطالعه ی نشانه های ظهور سرباز زدند و پرداختن به نشانه ها را گمراه کننده دانستند و این طور پنداشتند که همیشه تشخیص نشانه های ظهور با اشتباه همراه است. آنان در تایید دیدگاه خود این حدیث معصومین (ع) را که (( تعیین کنندگان زمان ظهور دروغگویند )) را ارایه کردند و اظهار داشتند که اصولاً نباید به نشانه های ظهور پرداخت , زیرا امامان ما را از تعیین وقت ظهور نهی کرده اند. 3- گروه سوم نیز به شکلی منطقی با نشانه های ظهور برخورد کردند و به دقت نشانه ها را زیر نظر قراردادند و هر جا تناقضی یافتند آن را توجیه نکردند.برای مثال اینان ابومسلم سیاهپوش و سیاه پرچم را سید خراسانی ندانستند و گمراه نشدند, زیرا خصوصیات ابومسلم با اکثر نشانه های سید خراسانی مطابقت نداشته است. همچنین افراد همین گروه در زمان ساخته شدن پل کرخ بر روی رود دجله در بغداد , این پل را یک نشانه ی محقق شده ی ظهور دانستند , اما اصرار نداشتند که حتماْ ظهور نزدیک است , زیرا بقیه ی نشانه های آخرالزمان را محقق شده ندانستند. بدین ترتیب این افراد از گمراهی پرهیز کردند و با مشاهده ی نشانه ها گوش به زنگ شدند و خود را بیشتر آماده کردند, اما از هر گونه حرکت اضافی پرهیختند و انتظار امام زمان(عج) را به نحوی منطقی به جای آوردند.
در زمان ما نیز افراد معتقد به مهدویت در ۳ گرو ه مذکور جای می گیرند.
بجز گروه سوم که به شکلی دقیق و منطقی با نشانه ها برخورد کرده اند و از افراط و تفریط دوری گزیده اند , به نظر می رسد که دیدگاه هر دو گروه اول و دوم با چالشهایی رو به روست.
1- گروه اول همان طور که ذکر شد با مشاهده ی هر پدیده ای که شباهتی با نشانه های ظهور داشت جنجال به پا کرده و منتظران را در ابتدا امیدوار می کردند , اما در ادامه و با عدم ظهور امام , منتظران از ظهور امام ناامید شده و دیگر به نشانه ها نیزاعتماد چندانی نشان نمی دادند. چنین افرادی در زمان ما نیز وجود دارند و کماکان به توجیه اکثر حوادث می پردازند و نهایتاً دچار مشکل می گردند.
2- در مورد گروه دوم نیز ایراداتی وارد می شود.این افراد گرچه نا امید نمی شوند , اما دیدگاه آنان نیز صحیح به نظر نمی رسد, زیرا عدم توجه به نشانه های ظهور در زمانی که ظهور بسیار نزدیک است ممکن است باعث شود که شیعیان نتوانند به سرعت خود را آماده کنند.گرچه این مطلب صحیح است که شیعیان باید همیشه برای ظهور آماده باشند , اما در زمان های بسیار نزدیک به ظهور آمادگی های ویژه ای مورد نیاز است که این آمادگی با دقت و توجه در نشانه ها ی متعدد حاصل می گردد. از سوی دیگر امامان ما در ضمن احادیث خود توصیه هایی را برای ایام نزدیک به ظهور انجام داده اند و شیعیان را به انجام آن ها فرا خوانده اند. برای مثال در مورد نبرد قرقیسیا که چند ماه قبل از ظهور انجام می شود , شیعیان از هر گونه دخالت در این نبرد عظیم نهی شده اند , زیرا این نبرد جنگ میان ظالمین با یکدیگر است و در واقع این جنگی است که در طی کفار و مشرکین همدیگر را از بین می برند.یا در احادیث دیگری از شیعیان خواسته شده که از پرچم یمانی حمایت کنند و این در حالی است که یمانی قبل از ظهور امام خروج می کند و در زمان خروج او هنوز امام ظهور نکرده اند , در این حالت اگر شیعیان نشانه ها را نشناسند نمی دانند که باید از چه کسی حمایت کنند.بنابراین همان گونه که ملا حظه فرمودید شناخت نشانه های ظهور حیاتی به نظر می رسد.سو ء برداشتی که افراد گروه دوم دارند , ناشی از مشکلاتی است که برای افراد گروه اول پدید آمده است , و افراد گروه دوم برای احتراز از اشتباه گروه اول, خود دچار اشتباه شده اند. در ضمن , حدیث امامان در مورد عدم تعیین وقت ظهور به معنای عدم تعیین وقت دقیق آن بوده است , و گرنه معصومین (ع) که از هر گونه گناه و اشتباه و عبث کاری مبرا هستند , خودشان بیش از 2000 نشانه برای ظهور فرمودند. یقیناً این نشانه ها برای آگاهی شیعیان و باقی مسلمانان گفته شده است. اگر امامان پرداختن به نشانه ها را نادرست می دانستند , از همان ابتدا آن ها را بیان نمی کردند. البته در این باب ممکن است بحث هایی مطرح شود که انشاالله در رابطه با آن ها در مطالب بعدی صحبت خواهیم کرد.
3- در این میان گروه سوم که نه مانند گروه اول به هر واقعه ای به دید نشانه ی ظهور نگاه کردند و نه مانند گروه سوم به کلی از دقت در نشانه ها سرباز زدند , موفق تر به نظر می رسند. این افراد از وعده های نابجا به خود و دیگران پرهیز کرده و ناامید نمی شوند.از سوی دیگر اینان نشانه ها را با مو شکافی مطالعه کرده تا در روزهای سخت آخرالزمان به مشکل برخورد نکنند و با آمادگی کامل در رکاب مولای خود قرار گیرند.
انشاالله مطالب دیگری پیرامون منطق و آخر الزمان در آینده ذکر خواهیم کرد.
آخرالزمان یعنى چه؟
کلمه آخرالزمان به بخشى از زمان گفته مىشود که نسبتبه کل زمان این دنیا بخش پایانى و نهایى آن محسوب مىشود. به عبارت دیگر ادوار زمانى به دو بخش تقسیم مىشود. به عبارت دیگر ادوار زمانى به دو بخش تقسیم مىشوند که به بخش دوم آن آخرالزمان گفته مىشود و آغاز این بخش دوم ظهور حضرت رسول اعظم اسلام (ص) است که مطلع آن بعثت آن حضرت است و در حدیث است: کان رسولالله (ص)... یقول بعثت انااساعة کهاتین و یجمع بین سبابتیه و ایشان پیغمبر کل این بخشاند و سر تقسیم این دو بخش تفاوتها و امتیازات بزرگى است که بخش دوم بر بخش اول دارد. این امتیازات و ویژگیها بسیار و متعدد است که مهمترین آنها ظهور اسلام و بعثتحضرت خاتمالانبیاء (ص) است و آخرالزمان گفته مىشود و از آن زمان نزدیک به ظهور حضرت مهدى (ع) و یا زمان نزدیکى قیام ساعت و قیام و یا هر دو قصد مىشود مثل: «یظهر فى آخرالزمان واقتربالساعة، و هو شرالازمنة نسوة کاشفات عاریات متبرجات منالدین (خارجات نخ) داخلات فىالفتن مائلات الىالشهوات مسرعات الىاللذات مستحلات للمحرمات فى جهنم (داخلات نخ) خالدات.» که این وقتحوادث بسیار شگفتانگیز اتفاق مىافتد.ماسون یعنی بنا.فراماسون به معنی بنای آزاد است.ماسونری یک تشکیلات منتظم یافته جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی،اقتصادی و فرهنگی جوامع سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می کند.کسی که عضو فراماسونری است فراماسون یا ماسون نامیده میشود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست لژ نامیده میشود.پالادیسم در 20 سپتامبر 1870 تاسیس گردید، پالادیسم احضار ارواح لوسیفری ( یکی از نام های شیطان ) ماسونی است که تاسیس شد و اعمال شده بود تا حکومت ضد مسیح را آماده کند. فراماسونری جمعیتی سری است که کسی را بر حریم راس آن راه نیست،و اگر هم راه یافت مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد.اما با این وجود کسانی توانستند بر راس آن نفوذ کنند و یا به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف اسرار آنها بشوند و همه ی آنها متفق الرای هستند که : مسأله یک توطئه است که این توطئه از اواخر قرن نوزدهم آغاز شده تا که به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد.هدف نهایی آن ایجاد یک حکومت جهانی است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند. کتاب "کمیته 300 کانون توطئه های جهانی"،نوشته دکتر جان کولمن: ((دلیل موجودیت نظام های پنهانی مانند سلحشوران اورشلیم سنت جان و مردان میزگرد و گروه میلنر و سایر اجتماعات مخفی چه می تواند باشد؟اینان،بخشی از زنجیره گسترده فرماندهی سلطه گری جهانی را تشکیل میدهند که از باشگاه رم،سارمان ناتو،موسسه سلطنتی امور بین المللی تا سر سلسله توطئه گران،یعنی کمیته 300 امتداد دارد.این افراد،بدان جهت به این اجتماعات پنهان و اسرار آمیز نیاز دارند که اعمالشان شیطانی است و بایستی از چشم جهان به دور بماند)).* برای آشنایی بیشتر با مبانی عقاید این تشکیلات شیطانی می توانید به مقاله ی زیرکه از سایت موعود اقتباس شده است , مراجعه فرمایید: ماسونها و مصر باستان |
هارون یحیی باران خردمند در بخش اول مقاله به نظام فرعونی مصر کهن نگاهی انداختیم و به نتایج قابل تأملی دربارة زیرساختهای فلسفی آن دست یافتیم. چنانچه اشاره گردید جالب توجهترین خصیصه طرز تفکر مصر باستان ماهیت متریالیستی آن بود؛ متریالیسم یا مادهانگاری یعنی باور به ازلی و ابدی بودن ماده. کریستوفر نایت و رابرت لوماس در کتاب خود به نام کلید حیرام حرفهای مهمی برای گفتن دارند که تکرار آنها خالی از لطف نیست:
ماهنامه موعود شماره 64 |
*برگرفته از سایت www.freemasson.persianblog.com
در باب نشانه های ظهور , بعضی از نشانه ها از اهمیت ویژه ای برخوردارند, به خصوص آن هایی که در سال ظهور رخ می دهند. یکی از نشانه های مهم ظهور , قتل نفس زکیه قبل از ظهور امام زمان (عج) و نزدیک ظهور ایشان می باشدکه در تعدادی از احادیث به عنوان یکی از نشانه های حتمی نام برده شده است.نکته ی مهمی که درباره ی نفس زکیه وجود دارد , اهمیت فراوان شناخت اوست. زیرا فاصله ی شهادت وی تا ظهور امام زمان بر طبق بعضی از روایات بیش از 15 شب نیست.اما نکته ای که در این میان وجود دارد و در وبلاگ ها و وب سایت های مهدویت بارها به بحث گذاشته شده است , وجود احادیث ظاهراً متناقض در مورد نفس زکیه است.این سوال که آیا تناقضی در روایات وجود دارد یا نفس زکیه نام دو نفر با ویزگی های متفاوت است مطلبی است که قرار است در این مقاله مورد بررسی قرار گیرد.حال که به اهمیت شناخت نفس زکیه پی بردیم , به بررسی روایات درباره ی ایشان می پردازیم.
روایات متعددی در مورد نفس زکیه در متون دینی ما وجود دارند که بعضی از آن ها عبارتند از:
1- در احادیث معدود , اما معتبری محل شهادت نفس زکیه در نجف کوفه بیان شده است:
((قتل نفس زکیة بظهر الکوفة فی سبعین من الصالحین)).(الإرشاد للمفید ص 336 والبحار:52/219-221)
ترجمه:((کشته شدن انسانی پاک در پشت کوفه (منظور نجف است)به همراه هفتاد نفر از نیکوکاران)) که این حدیث در باب نشانه های ظهور بیان شده است.ظاهراً در بعضی از احادیث به جای ظهرالکوفة از نجف الکوفة استفاده شده است.
در دسته ی دیگری از احادیث محل شهادت نفس زکیه در حجاز (مکه) و بین رکن و مقام ذکر شده است:
((روایة طویلة عن أبی بصیر عن الإمام الباقر علیه السلام قال: (یقول القائم لأصحابه: یا قوم إن أهل مکة لایریدوننی ولکنی مرسل إلیهم لأحتج علیهم بما ینبغی لمثلی أن یحتج علیهم. فیدعو رجلاً من أصحابه فیقول له: إمض إلى أهل مکة فقل: یاأهل مکة أنا رسول فلان إلیکم ، وهو یقول لکم: إنا أهل بیت الرحمة ، ومعدن الرسالة والخلافة ، ونحن ذریة محمد صلى الله علیه وآله وسلالة النبیین ، وإنا قد ظلمنا واضطهدنا وقهرنا ، وابتز منا حقنا منذ قبض نبینا إلى یومنا هذا ، فنحن نستنصرکم فانصرونا . فإذا تکلم الفتى بهذا الکلام ، أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن و المقام ، وهی النفس الزکیة . فإذا بلغ ذلک الإمام قال لأصحابه: أما أخبرتکم أن أهل مکة لایریدوننا ! فلا یدعونه حتى یخرج ، فیهبط من عقبة طوى فی ثلاث مئة وثلاثة عشر رجلاً ، عدة أهل بدر ، حتى یأتی المسجد الحرام فیصلی عند مقام إبراهیم أربع رکعات، ویسند ظهره إلى الحجر الأسود، ثم یحمد الله ویثنی علیه ، ویذکر النبی صلى الله علیه وآله ویصلی علیه ، ویتکلم بکلام لم یتکلم به أحد من الناس)). (البحار:52/307 ).
گزیده ای از روایت فوق: در فاصله ی بسیار اندکی قبل از ظهور امام زمان (عج) , یکی از سادات (نفس زکیه) که بعضی از روایات او را سید حسنی نامیده اند , آخرین آمادگی ها و اتمام حجت ها را با مسلمانان و به خصوص مردم مکه می نماید , اما مکیان او را در بین رکن و مقام (که محل حرامی است) به شهادت می رسانند . بعد از وقوع این حادثه و در مدت بسیار کوتاهی بعد از آن , امام زمان ظهور می کنند و دنیا را پر از عدل و داد می نمایند. (انشاالله)
قال رسول الله (ص):((إن المهدی لایخرج حتى تقتل النفس الزکیة ، فإذا قتلت النفس الزکیة غضب علیهم من فی السماء ومن فی الأرض ، فأتى الناس المهدی فزفوه کما تزف العروس إلى زوجها لیلة عرسها ، وهو یملأ الأرض قسطاً وعدلاً ، وتخرج الأرض نباتها وتمطر السماء مطرها ، وتنعم أمتی فی ولایته نعمة لم تنعمها قط )). (ابن حماد ص93 و ابن أبی شیبة :15/199)
ترجمه:همانا مهدی (عج) ظهور نمی کند تا این که نفس زکیه (انسان پاک) شهید شود , هنگامی که نفس زکیه شهید شود , هر که در آسمان و هر که در زمین است بر آن ها (مردم مکه) خشمگین می شود , پس مردم به سوی مهدی می آیند و بر او وارد می شوند , همانگونه که عروس در شب عروسی بر شوهرش وارد می شود . و او زمین را از عدل و داد پر می کند , و زمین گیاهانش را خارج می کند و آسمان بارانش را می بارد , و امتم از ولایت او بهره مند می گردد , به نحوی که هرگز مانند آن را ندیده بود.
قال الباقر(ع):((لیس بین قیام القائم(ع) و قتل النفس الزکیه اکثر من خمس عشر لیلة.))
ترجمه:بین ظهور مهدى(ع) و کشته شدن نفس زکیه، بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست.
همان طور که ملاحظه فرمودید , در مورد محل شهادت نفس زکیه دو نوع روایت وجود دارد.حال کدامیک از آن ها صحیح است؟ پاسخ ما این است که به احتمال قریب به یقین هر دو گروه روایات درست هستند و نفس زکیه در واقع لقبی برای دو نفر است. برای این ادعا دلایلی وجود دارند که مهمترین آن ها عبارتند از:
1- هر دو دسته ی روایات از نظر منابع , مستندات ودلالت بسیار قوی هستند و تقریباً نادیده گرفتن هر کدام ار آن ها غیر ممکن است.
2- اگر از دید دستور زبان عربی به روایات دقت کنیم , می بینیم که کلمه ی (نفس زکیة) به تنهایی و به شکل تنوین دار و بدون حضور (ال) یک اسم نکره است و معنای آن یک انسان پاک می باشد , که این انسان هر شخص پاکی می تواند باشد و شخص خاصی مد نظر نیست. بنابر این در روایات گروه اول که شهادت نفس زکیه را در کوفه می دانند شخص خاصی مد نظر نیست , بلکه یک انسان پاک مد نظر است.(بعضی از محققین مانند شیخ علی کورانی , این نفس زکیه را شهید آیت الله سید محمد باقر صدر می دانند , اما بعد از شهادت آیت الله سید محمد باقر حکیم در سال های اخیر در نجف کوفه , محققین زیادی ایشان را نفس زکیه ی مذکور می دانند , زیرا هم از حیث محل شهادت و هم از نظر تعداد شهدای همراه (شامل کشته شدگان آنی و کشته شدگان در بیمارستان) با روایت مذکور تطابق بسیلر زیادی دارد.)
3- در دسته ی دیگری از روایات که محل قتل نفس زکیه را در مکه و بین رکن و مقام می دانند , عمدتاً از عبارت (النفس الزکیة) یا انسان پاک استفاده شده که به دلیل وجود (ال) معرفه بوده و به نظر می رسد که منظور از آن شخصی ویژه و با شرایط ویژه ای است . نفس زکیه ی مزبور احتمالاً شخص بسیار مهمی است و به احتمال زیاد او نفس زکیه ی اصلی است که جزء نشانه های حتمی ظهور می باشد. کما ابنکه در یکی از روایات از فاصله ی پانزده شبی شهادت وی تا ظهور امام سخن به میان آمده است و این مطلب احتمالاً اهمیت شهادت وی را می رساند.
بنابراین به نظر می رسد که دو نفس زکیه ی متفاوت در نشانه های ظهور وجود دارند که شناختن صحیح آن ها انشالله می تواند ما را در درک بهتر شرایط عصر ظهور یاری نماید.