گفتم رضا و دل پرید
گفتم رضا و اشک ریخت
گفتم رضا و ناله زد
گفتم رضا و آه داد
گفتم رضا فریاد زد
گفتم رضا گفتا مگو
این دل مگر غمناک نیست
این دل مگر بیمار نیست
این دل مگر عاشق نشد
این دل مگر صیدش نشد
گفتم که زائر بوده ای؟
گفتم که مشهد رفته ای ؟
گفتم ضریحش دیده ای؟
گفتم رضا گفتا نگو
هر ساله با شور و شیاق
آه دلی از بحر یار
سر میدهم این من، خدا
کز دوری مولا رضا
دیگر ندارم تاب و نا
قصد زیارت کرده ام
دیدار رویش کرده ام
حال من شوریده دل
یا بار الهی پس به کی؟
این سالها بیخود گذشت
این روزها نالان گذشت
حال من شوریده دل
مولا رضایم پس به کی؟
گفت که آقا طالب است
شمس الشموس عالم است
گفتم که عیب از من بود
روی سیاه از من بود
با این من بد حال و دل
راهی ندارم، یا حسین.
التماس دعا
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
باز این دلم هوای میخانه کرده ساقی یاد حرم دلم رو دیوانه کرده ساقی
آقای مهربانم سلام ؛
الان که دارم این جملات رو می نویسم بغض غریبی گلویم را گرفته
شوق دیدارت وجودم را احاطه کرده
عشق تو دلم را ویرانه کرده و بنای پنجره فولادت را در آن بنا نهاده
می دونی کاش منم یه روز ، فقط یک روز در سال می تونستم خادم اون حرم طلایی شما بشم.
مگه خواسته بزرگیه؟
ادامه مطلب ...عجب علمى است علم هیئت عشق *** که چرخ هشتمش، هفتم زمین است
برخى از اهالى شهود و عارفان نکتهسنج، این بیت حافظ را اشارهاى زیبا و لطیف به وجود مبارک حضرت رضا علیهالسلام دانستهاند. در تفسیر اینان، مقصود از چرخ هشتم، امام هشتم است که حجت راستین خدا و واسطه فیض او بر مردمان است. هفتم زمین نیز به مشهد امام رضا علیهالسلام تفسیر شده است که برخى آن را قبله هفتم گفتهاند. شاعرى خوشذوق گفته است:
از گردش آفاق و نفاق انجم *** سررشته کار خویش را کردم گم
وقت است اگر دست مرا مىگیرى اى قبله هفتم، اى امام هشتم
سالکان اهل راز معتقدند که جان و روح ما هفت قبله دارد: اول، مکه معظمه؛ دوم، مدینه منوره؛ سوم، نجف اشرف؛ چهارم، کربلاى معلى؛ پنجم، کاظمین؛ ششم، سامرا و هفتم، مشهد امام رضا علیهالسلام . دیگر ابیات این غزل نیز با این تفسیر همداستان است:
خم زلف تو دام کفر و دین است ***ز کارستان او یک شمّه این است
جمالت معجز حُسن است لیکن *** حدیث غمزهات سحر مبین است
ز چشم شوخ تو جان کى توان برد *** که دایم با کمان اندر کمین است
هشتمین مهر سپهر سرورى و دهمین خورشید معنوى، حضرت ابوالحسن على بن موسىالرضا علیهالسلام ، بنا بر مشهورترین نقلهاى تاریخى، در یازدهم ذىقعده 148 ه. ق در شهر مدینه دیده به گیتى گشود. مادر بزرگوار آن امام، بانویى بافضیلت به نام «تُکْتَمْ» یا «نجمه» بود که پس از تولد حضرت، از سوى امام کاظم علیهالسلام «طاهره» نام گرفت.
نام مبارک آن حضرت، على است و کنیه ایشان، ابوالحسن و چون حضرت على علیهالسلام نیز ابوالحسن خوانده مىشود، حضرت رضا علیهالسلام به ابوالحسنثانى معروف شده است. مشهورترین لقب امام هشتم علیهالسلام ، رضاست و دیگر القاب آن امام همام عبارتند از: صابر، فاضل، رضى، وفى، صدیق، زکى، سراجالله، نورالهُدى و قرةُ عینالمؤمنین.
امام رضا علیهالسلام مدت 35 سال امامت پدر بزرگوار خود را درک کرد و از محضر نورانى حضرتش بهرهمند شد. على بن موسىالرضا علیهالسلام بیست سال عهدهدار امامت امت اسلام بود که از آن میان، هفده سال در مدینه و سه سال آخر در خراسان گذشت. امام رضا علیهالسلام در آخر صفر سال 203 ه. ق و در 55 سالگى به دست طاغوت عباسى، مأمون به شهادت رسید
سلام بر سید گلها
اى مولاى هشتم! تو نوید رویش باران از سقف بهارانى. تو مایه طراوت گلهاى ایمانى. تو برکت جاى جاى ایرانى. خورشید با بوسه بر بارگاهت، روز را آغاز مىکند و گرما را به وام مىگیرد. صداى تو در رگهاى زندگانى جارى است.
اى هشتمین گل بوستان محمدى! اى منتهاى خواهش دلها! اى آفتاب روشن قبلهگاه ما! اى نور مطلق امروز و فردا! اى سبزهزار سرزندگى و صفا! اى پناهگاه آهوان رمیده دلهاى ما! تو روح باغستان زندگانى هستى. تو مبشر امیدى. تو ناخداى کشتى هدایتى.
سلام بر تو و بر هر انسان شایستهاى که شور و شعورش، او را به پشت پنجره فولاد و ضریح آفتاب مىکشاند؛ پنجرهاى که از عشق لطیفتر، از گلبرگ زیباتر و از همه دنیا بزرگتر است. سلام بر تو اى همیشه سبز! اى سید گلها! یا على بن موسىالرضا علیهالسلام .