معتزله
مؤسس جریان اعتزال را واصل بن عطاء میدانند. ایرانیانی که در قرن نخست هجری به زور شمشیرهای جهادگران عرب به حالت نیمهبردگی افتاده در کوفه و بصره اسکان داده شدند، یا بهعنوان افزارمند و کارگر و کارمند دفتری به این دوشهر روی آوردند و به تدریج مسلمان شدند، سنتها و ارزشهای دینی خودشان را داشتند که با سنتها و ارزشهای هیچکدام از سه دستهبندی اسلام عربی[۱] همخوانی نداشت. درنتیجه اینها نیز تا اوائل قرن دوم هجری برای خودشان اسلام چهارمی را ساختند که با اسلام عربی ناسازگار بود، و نام «معتزله» به خود گرفت. این مکتب که بهعنوان آزاداندیشترین و مترقیترین مذهب اسلامی شناخته شده است، تمامی رهبرانش ایرانیان مسلمانشدهٔ ساکن بصره بودند. اسلامی که از قرنهای دوم به بعد در میان ایرانیان بطور بسیار کند و آهسته انتشار یافت همین اسلام بود؛ که البته برای همیشه با اسلامهای عربی که توسط عربهای داخل ایران ارائه میشد در ستیز و نزاع بود و ازطرف متولیان سه اسلام دیگر[۲] تکفیر میشد (داستان ستیزه با اسلام آزاداندیش و علمگرای ایرانی در قرنهای سوم و چهارم هجری توسط جریانهای عربگرا در عراق، و سپس سرکوب بسیار خشونتآمیز آن در قرنهای پنجم و ششم به همدستی عرب تبارهای ایران و ترکهای حاکم در زمان غزنویان و سلجوقیان).
گفته شده چون واصل بن عطاء حلقهٔ درس حسن بصری را رها کرد و حلقهٔ درس جدیدی بر اساس اعتقادات خود تشکیل داد این فرقه را فرقهٔ اعتزال (کنارهگیری) نامیدهاند.
از مهمترین عقاید معتزله یکی حادث (جدید) و مخلوق بودن قرآن و دیگری غیر قابل رویت بودن خداوند است. معتزله اصول اعتقادی خود را پنج اصل بر میشمرند:
معتزله ایمان را خصلتهای خیر میدانستند و کسی را که دارای خصلتهای خیر بود مؤمن میدانستند. آنان کسانی را که دارای خصالتهای شر نیز بودند را مؤمن نمیدانستند ولی به خاطر این که مسلمان است وکارهای خیر نیز از او سر میزند کافر مطلق نیز نمیدانستند. به این ترتیب هرچه بر کارهای خیر کسی افزوده شود به همان نسبت بر ایمانش نیز افزوده میشود.
از اعتقادات معتزله این است که خدا در عمل به وعده و وعیدهایش صادق است.
به این معنی است که فرد مرتکب گناه کبیره نه کافر است و نه مؤمن بلکه فاسق و مستحق آتش جهنم است.
خلفای بنی امیه خیلی متعرض معتزله نمیشدند. آنها بیشتر حامی جریان مرجئه و درگیر با جریان خوارج بودند. در میان خلفای عباسی مأمون به حمایت از معتزله پرداخت و مخالفان آنها (اشاعره) را تحت فشار قرار داده و به زندان انداخت. معتصم و واثق نیز روش مأمون را ادامه دادند اما متوکل و قادر به مخالفت به معتزله پرداخته و این جریان را نابود ساختند.