ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

بخش دوم : شیعه

بخش دوم : شیعه 
شیعه در لغت ، به معناى پیروان و یاران است و بر مفرد و تثنیه و جمع و نیز بر مذکر و مؤ نث به طور یکسان اطلاق مى شود.(64) در اصطلاح ، شیعه به پیروان على علیه السلام گفته مى شود که معتقد به امامت و خلافت بلافصل او از طریق ((نصب )) و ((نص )) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله هستند.(65)
درباره زمان پیدایش شیعه سخنان بسیارى گفته اند، اما به نظر مى رسد شیعه ، به همان معناى مذکور، در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله نیز مطرح بوده است و تعبیر ((شیعة على )) بارها در سخنان آن حضرت به کار رفته است . البته وضعیت شیعه در زمانهاى مختلف به یک صورت نبوده است . اما عنصر اساسى براى تشیع که اعتقاد به امامت على علیه السلام از طریق نص است از ابتداى اسلام و در همه دوره ها در میان شیعه دیده مى شود.
6 - ادوار شیعه همان گونه که بیان شد، نخستین دوره حیات شیعه ، زمان حیات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است . نوبختى مى گوید: ((شیعه ، نخستین فرقه اسلامى است ؛ آنان پیروان على علیه السلام و معتقدان به امامت او بودند که در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله و پس از آن وجود داشتند. اولین کسانى که در اسلام به اسم شیعه نامیده شدند مقداد، سلمان فارسى ، ابوذر و عمار بن یاسر بودند.))(66)
در کتابهاى معتبر شیعه و سنى احادیثى نقل شده است که در آنها پیامبر صلى الله علیه و آله با صراحت از ((شیعه على )) نام برده اند. براى نمونه ، سیوطى ، دانشمند بزرگ اهل سنت در تفسیر آیه شریفه ((ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة )) (بنیه : 7) سه حدیث از آن حضرت نقل کرده است که در آنها مصداق آیه مذکور على علیه السلام و شیعه او معرفى شده اند. (67) شیخ مفید نیز چند حدیث از پیامبر صلى الله علیه و آله به این مضمون که ((على که شیعه او رستگار مى باشند))، نقل کرده است . (68) در منابع دیگر نیز این گونه احادیث نقل شده است . (69) بر این اساس مفهوم تشیع توسط خود پیامبر صلى الله علیه و آله مطرح شد و ایشان بذر شیعه را در حوزه تفکر اسلامى نشاند و آن را پرورش داد.
ممکن است این سؤ ال مطرح شود که با وجود پیامبر، همه مسلمانها از ایشان پیروى مى کردند و شیعه او بودند، بنابراین معناى شیعه على چه معنا و مفهومى داشت ؟ در پاسخ باید گفت : پیامبر با تعریف و تمجید از شیعه على علیه السلام ، در واقع شیعه على را شیعه خود معرفى مى کند. به دیگر سخن ، ایشان درصدد بیان این مطلب هستند که هر کس از من پیروى کند؛ باید از على پیروى کند، چه در این زمان چه پس از من . شاهد این مطلب ، آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله در برخى احادیث پس از تمجید از شیعه خود، خطاب به على علیه السلام مى فرمایند: ((امام شیعه من تو هستى )). (70) در احادیث دیگر، پیامبر صلى الله علیه و آله ، على علیه السلام را خطاب قرار مى کنند و از عبارت ((شیعتنا)) یعنى شیعه پیامبر و على علیه السلام استفاده مى کنند. (71) در حدیث دیگر پیامبر تعبیر ((شیعتى و شیعة اهل بیتى )) را به کار مى برند.(72)
اصولا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از همان ابتداى تبلیغ عمومى خویش ‍ تا پایان عمر بارها على علیه السلام را به عنوان جانشین خویش و امام مسلمانان پس از خود معرفى فرمودند.
براى مثال ، در آغاز بعثت پس از نزول آیه ((و انذر عشیرتک الاقربین )) (شعراء: 214) صریحا على بن ابى طالب را وصى و وارث خویش خواندند. (73) در این رویداد، پیامبر صلى الله علیه و آله نخستین سنگ بناى تشیع را پایه ریزى کردند و پس از آن همواره و در هر مناسبتى به تکمیل این بنا مى پرداختند تا اینکه اندکى قبل از وفاتشان در واقعه غدیر خم در برابر انبوهى از مسلمانان از حج برگشته ماءموریت خویش را در این زمینه به کمال رساندند و فرمودند: ((من کنت مولاه فهذا (على ) مولاه )). این واقعه را صدها صحابى پیامبر و تابعین آنها نقل کرده اند که در کتابهاى حدیثى شیعه و سنى نقل شده است . (74)
مرحله دوم حیات شیعه ، پس از وفات پیامبر صلى الله علیه و آله آغاز مى شود. هنگامى که على علیه السلام و بنى هاشم و گروهى از بزرگان اصحاب مشغول مراسم خاک سپارى پیامبر صلى الله علیه و آله بودند، گروهى از مهاجرین و انصار در سقیفه بنى ساعده جمع شدند و به نزاع بر سر خلافت پیامبر پرداختند، انصار کسى را معرفى مى کرد و مهاجرین فرد دیگرى را، تا اینکه بدون مشورت با امت اسلامى و بزرگان اصحاب پیامبر که در راءس آنها امام على علیه السلام قرار داشت ، بر خلافت ابوبکر توافق کردند. على علیه السلام پس از انجام مراسم تدفین درصدد پس گرفتن حق خویش برآمد. مسعودى نقل مى کند که پس از وفات پیامبر صلى الله علیه و آله و حادثه سقیفه ، على علیه السلام و ((شیعه او)) گرد هم جمع شدند. (75) اینان همان گروهى هستند که در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله ((شیعه على )) خوانده مى شدند و در راءس آنها مقداد، سلمان فارسى ، ابوذر و عمار بن یاسر بودند. اما وحشت و غوغایى که پس از بیعت با ابوبکر در میان مسلمانان ایجاد شد، مانع از حمایت آنها از على علیه السلام گردید و او دریافت که اگر حق خویش را طلب کند، جنگ و خونریزى در میان مسلمانها باعث نابودى اسلام و بازگشت مردم به جاهلیت خواهد شد. از این رو او و شیعیانش از مطالبه حق خلافت چشم پوشى کردند، اما شیعه على علیه السلام که توصیه هاى پیامبر صلى الله علیه و آله درباره پیروى از على علیه السلام را به خاطر داشتند، در همه حوادث به او چشم دوخته بودند و گاه در موارد ضرورت به پیروى از او با حاکمان وقت همکارى مى کردند. و گاه در سکوت و عزلت در انتظار فرصت مناسب بودند. در این دوره تشیع نسبت به دوره قبل فعلیت بیشترى یافت زیرا در مرحله اول ، شیعه تنها به امامت على علیه السلام پس از پیامبر صلى الله علیه و آله اعتقاد داشتند اما پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله ، على علیه السلام امام و پیشواى شیعیان بود و آنها با اشاره حضرتش در امور سیاسى و اجتماعى و جنگها مشارکت مى کردند، گذشته از اینکه در تفسیر و عقاید و احکام فقهى از او پیروى مى کردند و بهره مند مى شدند.
دوره سوم ، پس از قتل عثمان و به خلافت رسیدن امام على علیه السلام آغاز مى شود. در این دوره امامت على علیه السلام ظهور و بروز بیشترى یافت و بعد ولایت سیاسى امام نیز تحقق یافت و در نتیجه شیعه نیز در حاکمیت سیاسى نقش بیشترى یافت .(76)
پس از شهادت امام على علیه السلام و صلح امام حسن علیه السلام دوره حیات شیعه در عصر امویان فرا مى رسد که سخت ترین مرحله براى شیعیان بود. در این دوره خطیبان به دستور بنى امیه به امام اول شیعیان دشنام مى دهند و شیعیان بیشترین آزار و شکنجه و قتل و غارت متحمل گشتند. در همین دوره است که قیام حسین بن على علیه السلام در سال 61 هجرى بر علیه یزید بن معاویه رخ مى دهد و فرزند دختر پیامبر صلى الله علیه و آله همراه تعدادى از شیعیان خاص خویش به شهادت مى رسند. پس از شهادت حسین علیه السلام قیامهایى به خونخواهى او و یارانش رخ داد که از همه مهمتر قیام توابین در سال 64 و قیام مختار در سال 66 بود. مختار با جلب حمایت محمد حنیفه ، فرزند امام على علیه السلام ، شیعه را گرد خویش جمع کرد و آنان را براى گرفتن انتقام خون حسین علیه السلام و یارانش سازماندهى کرد. او قاتلان اهل بیت علیه السلام و شیعیان آنان در کربلا را یکى پس از دیگرى از دم تیغ گذراند و سر ابن زیاد را براى امام سجاد علیه السلام فرستاد. نقل شده است که او پس از جلب حمایت محمد حنیفه او را امام مهدى معرفى کرد. (77) و به این ترتیب نخستین انشعاب در شیعه پدید آمد. به پیروان مختار کیسانیه مى گویند، چون اسم اصلى مختار کیسان بود. مهمترین اعتقاد کیسانیه این بود که پس از امام على علیه السلام یا پس از امام حسن و امام حسین علیه السلام ، به امامت محمد حنیفه معتقد بودند واو را مهدى موعود مى دانستند. کیسانیه خود به فرقه هاى فرعى تر منشعب شدند. (78)
یکى دیگر از قیامهایى که به پیدایش فرقه اى دیگر در میان شیعه انجامید، قیام زید فرزند امام سجاد علیه السلام است که بر ضد بنى امیه صورت گرفت . او بر علیه هشام بن عبدالملک حاکم اموى قیام کرد و سرانجام به شهادت رسید. آن دسته از پیروان زید که او را به امامت قبول داشتند و عقاید خاصى داشتند، به زیدیه مشهور شدند، که در بحث از زیدیه در این باره بحث خواهیم کرد.
سومین انشعاب ، در زمان امام صادق علیه السلام رخ داد؛ گروهى از پیروان امام صادق علیه السلام اسماعیل فرزند ارشد ایشان و برادر امام موسى کاظم علیه السلام را به عنوان امام هفتم پذیرفتند و به تدریج عقاید خاصى را مطرح کردند که به اسماعیلیه معروف شدند. در ادامه ، این فرقه مورد بحث قرار خواهد گرفت . اما اکثریت شیعه سلسله امامان را تا آخرین امام معصوم یعنى امام دوازدهم ، مهدى موعود (عج ) پذیرفتند اینان شیعه اثنى عشریه یا امامیه نامیده مى شدند.
در اواخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان که بخشى از زمان امامت امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام ، را شامل مى شود، به دلیل ضعف این دو حکومت ، فشار بر امامان و شیعیان آنها کمتر شد و در همین فرصت اندک بود که آن دو بزرگوار، معارف و احکام شیعه را که در واقع ریشه در تعلیمات قرآن و سنت نبوى داشت ترویج و تبلیغ کردند. پس ‍ از قدرت یافتن عباسیان فشار بر شیعه از سر گرفته شد، گرچه در زمان برخى از حاکمان عباسى چون امین و ماءمون شیعه از آزادى بیشترى برخوردار بودند. اندکى پس از غیبت کبرى ، یعنى از اوایل قرن چهارم ، تا اواخر قرن پنجم که خاندان آل بویه (خاندان آل بویه ) در دستگاه عباسى نفوذ کردند و از مناصب مهم حکومتى بهره مند شدند، شیعه در بیان عقاید و آراى خویش آزادى عمل داشت .
آل بویه خود یکى از خاندان فرهیخته شیعه بودند و دانشمندان فراوانى را به جامعه اسلامى عرضه کردند. بسیارى از متکلمان و فقیهان شیعه در همین زمان پدید آمدند که از جمله آنها مى توان از شیخ صدوق و شیخ مفید و سید مرتضى و شیخ طوسى نام برد. حکومت حمدانیان در قرن چهارم در سوریه و حکومت فاطمیین در قرنهاى چهارم تا ششم در مصر، که هر دو شیعى مذهب بودند باعث گردید تا مذهب بودند باعث گردید تا مذهب تشیع در این مناطق گسترش بسیارى یابد. اما با روى کار آمدن حکومت ایوبیان در قرن ششم و تسلط آنان بر مصر سخت گیرى و کشتار شیعیان و نابود کردن آثار و کتب آنان بار دیگر آغاز شد. پس از سقوط حکومت عباسى و روى کار آمدن حکومت مغول ، بویژه در دوره حکومت سلطان محمد خدابنده ، مذهب شیعه رواج یافت . بزرگانى چون محقق حلى ، علامه حلى و خواجه نصیر الدین طوسى در همین زمان مى زیسته اند.
پس از اینکه حکومت مغول منقرض شد در ایران حکومت ملوک الطوایفى برقرار گردید و هر منطقه توسط یک طایفه و گروه اداره مى شد، تا اینکه شاه اسماعیل صفوى با برانداختن حکومت طوایف ، بر سرتاسر ایران و حتى بخشى از عراق چیره گشت .
شاه اسماعیل و دیگر حاکمان صفوى مذهب شیعه داشتند و مهمترین و قدرتمندترین حکومت شیعى در عصر غیبت توسط آنان ایجاد شد. شاه اسماعیل مذهب رسمى را شیعه اعلام کرد و در ترویج آن کوششهاى بسیار نمود. دانشمندان بزرگى چون شیخ بهایى ، میرداماد، ملاصدرا، فیض ‍ کاشانى و علامه مجلسى در همین زمان مى زیسته اند. اما در همین زمان دولت عثمانى بر دیگر سرزمینهاى اسلامى تسلط داشت و همان سیره امویان نسبت به شیعه را از سر گرفت . عثمانیها هزاران نفر از اهالى ترکیه و سوریه را به جرم شیعه بودن از دم تیغ گذراندند و فقیهانى چون شهید ثانى را به شهادت رساندند و همان کار ایوبیان در مصر را در مناطق دیگر شیعه نشین تکرار کردند. بدین سان مذهب شیعه که زمانى در سوریه و مصر و بخشى از ترکیه رواج عام داشت ، از آن مناطق رخت بربست و بسیارى از شیعیان ترکیه و سوریه از ترس حکومت عثمانى به مناطق کوهستانى هجرت کردند که هم اینک نیز با عنوان علویان در آن مناطق زندگى مى کنند.(79)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد