ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

7 - امامیه

7 - امامیه 
امام در لغت به کسى گفته مى شود که به او اقتدا شود و مردم از او پیروى کنند. (80) چنان که مى بینیم معناى لغوى شیعه و امام کاملا متناسب و متمم یکدیگرند؛ شیعه به معنى پیروان است و امام کسى است که از او پیروى مى شود. به این ترتیب ، نقش اساسى دو مفهوم قرآنى ((امام )) و ((امت )) که هر دو از یک ریشه لغوى هم به دست مى آید، در فرهنگ تشیع معلوم مى شود.
امامیه یا شیعه اثنى عشریه در اصطلاح به کسانى گفته مى شود که گذشته از اعتقاد به امامت و خلافت بلافصل على علیه السلام ، پس از او حسن بن على علیه السلام و حسین بن على علیه السلام و نه فرزند حسین علیه السلام را که آخرین آنها مهدى موعود(عج ) وامام قائم و غایب از دیده هاست ، به امامت مى پذیرند. (81)
همان گونه که خواهیم دید، دو مکتب معتزله و اشاعره تا حد زیادى بازتاب جریانهاى متضاد اعتقادى رایج در جامعه اسلامى بودند و در زمان و شرائط مشخصى اعلام موجودیت کردند. مکاتب دیگر، مانند خوارج و مرجئه نیز از این وضع مستثنا نبودند و غالبا به صورت انفعالى و در واکنش به حوادث اعتقادى یا سیاسى آن دوران متولد شدند. اما وضعیت امامیه به گونه اى دیگر بود. به اعتقاد شیعه و بر اساس پاره اى روایات اهل سنت ، جانشینان پیامبر دوازده تن بودند که از زمان پیامبر، دست کم براى گروهى از اصحاب آن حضرت ، با اسم و نسب مشخص بودند. نخستین امام ، على علیه السلام ، همراه و همراز پیامبر و شاگرد مخصوص آن حضرت بود. وى گذشته از اینکه از همراه و همراز پیامبر و شاگرد مخصوص آن حضرت بود. وى گذشته از اینکه از تعالیم عمومى پیامبر بهره مد مى شد، از علوم و اسرار وحى نیز بهره مى گرفت و تفسیر قرآن و معارف اعتقادى اسلام را در محضر حضرتش به طور کامل فرا گرفت . او نیز، گذشته از اینکه معارف دینى را در ضمن سخنان و خطبه هاى متعدد براى همگان بیان مى کرد، معارف عمیقتر را براى فرزندان و نیز اصحاب خاص خویش توضیح مى داد و حتى معارف و احکامى را که از پیامبر آموخته بود در ضمن آثار و نوشته هاى خود به فرزندانش منتقل ساخت . به این ترتیب ، این سنت ، سینه به سینه به دیگر امامان گشت و علوم ناب آسمانى به امامان و پیروان آنها توسط حاکمان بنى امیه ، امامیه به عنوان یک گروه منسجم با یک مدرسه کلامى و اعتقادى خاص فرصصت بروز و ظهور نیافت . تا اینکه امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام با اندکى فرصتى که از نزاع میان امویان و عباسیان به دست آوردند، توانستند در کنار فقه و دیگر معارف شیعه ، کلام امامیه را نیز بنیان نهند. ایشان با برپایى کلاسهاى متعدد و تعلیم شیعیان ، متکلمان برجسته اى
همچون هشام بن حکم ، هشام بن سالم ، مؤ من طاق و طیار را تربیت کردند که هر یک در موضوع یا رشته اى خاص از کلام ، سر آمد دیگران بودند.(82) در واقع این متکلمان با اعتقاد به عصمت و خطاناپذیزى امامان خویش ، معارف اعتقادى را از آن بزرگواران فرا مى گرفتند و خود با استدلال و بیان عقلى به دفاع از آن مى پرداختند. در یکى از روایات آمده است که هشام بن حکم پس از گزارش یکى از مناظرات خود به امام صادق علیه السلام ، در جواب پرسش امام که فرمود: این مطلب را از که آموخته اى ، گفت اصلش را از شما گرفتم و خودم آن را تاءلیف و تنظیم کردم .(83)
کلام امامیه نه با عقل گریزى اصحاب حدیث و حنابله موافق بود، و نه با عقل گرایى افراطى و جدلى معتزله همراهى داشت . همچنین کلام شیعه با جمودگرایى اشعرى و نادیده انگاشتن نقش تعقل در کشف عقاید سرآشتى نداشت .
قرآن ، سنت پیامبر و اهل بیت و نیز عقل از منابع معارف شیعه به شمار مى آمد. تاریخ تفکر شیعه گواهى مى دهد که متکلمان امامیه با اجتهاد عقلى از قرآن و احادیث بهره ها مى گرفته اند و با ادله و شواهد عقلى ، معارف برگرفته از کتاب و سنت را تبیین و تنسیق مى کردند. اصولا پیامبر اکرم (ص ) و امامان علیه السلام خود از نخستین کسانى بودند که زمینه بیان معارف اعتقادى و همچنین احتجاج و گفتگوى علمى با مخالفان را هموار کردند. احادیث فراوانى که از اهل بیت درباره مسائل اعتقادى وارد شده است ، نشان از راه و روشى خاص در بهره گیرى از عقل و جدال احسن با مخالفان دارد، شیوه اى بدیع که در میان متکلمان عصر کمتر براى آن نمونه اى مى توان یافت . کتاب توحید صدوق و احتجاج طبرسى مى تواند شاهدى بر این مدعا باشد که ما در مباحث بعدى به اختصار از آنها یاد خواهیم کرد. بنابراین پیامبر و امامان شیعه نه تنها خود ترویج کننده گفتگو پیروامون مسائل اعتقادى بودند، بلکه آنان را مى توان نخستین متکلمان و مدافعه گران در تقابل و تعارض اندیشه هاى گوناگون با دین اسلام دانست . در مباحث آینده با روش و مفهوم خردگرایى در شیعه و نیز با شرایط مناظره از این دیدگاه آشنا خواهیم شد.
اصول دین در مکتب امامیه  متکلمان امامیه از گذشته هاى دور پنج اصل را به عنوان اصول عقاید معرفى مى کردند که عبارت از: توحید، عدل ، نبوت ، امامت و معاد. انتخاب این پنج اصل نه به دلیل انحاصر مسائل اعتقادى در آنها، بلکه به دلیل اهمیت بسیار این اصول در مقایسه با دیگر معارف اعتقادى بوده است . البته بسیارى از مباحث مهم اعتقادى دیگر، به عنوان زیر مجموعه اصول فوق و در ذیل آنها مورد بحث قرار مى گیرد.
از دیدگاه امامیه ، توحید و عدل از دیگر اصول اعتقادى بسى مهمتر بوده است و در احادیث این دو اصل به عنوان پایه هاى اساسى دین معرفى شده است .(84) از دیر باز تفسیر خاص امامیه و معتزله از این دو اصل آنها را از سایر فرقه هاى کلامى جدا ساخت است ؛ از این رو به این دو گروه ((اصحاب التوحید و العدل )) یا گاه به اختصار ((عدلیه )) مى گفتند. اصل امامت نیز ویژگى اصلى امامیه بود و آنان را از دیگران و حتى از معتزله جدا مى کرد. اهمیت این اصل تا آنجاست که در احادیث پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیه السلام آمده است که ((هر کس امام خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است )).(85)
شایان ذکر است که شیعه على رغم پاره اى اختلافات ، در بسیارى از عقاید با دیگر مسلمانان اشتراک دارد که در اینجا از تاءکید بر آنها خوددارى مى شود.
در ادامه به برخى عقاید مهم امامیه اشاره مى کنیم :
1. توحید: هر چند اصل توحید در میان متکلمان مسلمان محل اتفاق است ، اما دیدگاه امامیه در تبیین توحید صفاتى و افعالى با سایرین تفاوتهاى مهمى دارد. آنان درباره توحید صفاتى ، عقیده اشاعره را که براى خدا صفات زاید بر ذات قائل بودند نمى پذیرند و نیز نظریه برخى معتزله را که منکر صفات خداوند بودند و یا به نیابت ذات از صفات باور داشتند، مردود مى دانند.
از نظر متکلمان امامیه ، هر چند معنا و مفهوم صفات خدا با ذات او متفاوت است ، اما ذات و کلیه صفات ، داراى یک مصداق واحد هستند. به دیگر سخن ، صفات حق تعالى عین ذات اوست و یک حقیقت واحد بیش ‍ نیست .
درباره توحید افعالى ، اشاعره به انحصار فاعلیت در خداوند و معتزله به فاعلیت مستقل انسان در افعال خویش معتقد بودند، ولى در مکتب امامیه این دو نظریه به صراحت مورد تردید و تکذیب قرار گرفته است ؛ زیرا از یک سو انسان در افعال خویش مؤ ثر بوده و افعال در واقع از آدمى صادر مى شود، و از سوى دیگر، قدرت انتخاب و تاءثیرگذارى انسان در طول فاعلیت خداست (توضیح این مطلب را در مبحث بعد خواهیم دید).
2. اختیار و آزادى : امامیه ، برخلاف اشاعره ، به اختیار و آزادى انسان و تاءثیرگذارى او در رفتار خویش اعتقاد دارد، الما این اختیار هرگز به تفویض ‍ - که اعتقاد معتزله است - نمى انجامد و وانهادگى انسان به خویش و برکنارى مشیت و اراده الهى از تاءثیر و دخالت در امور انسان و جهان را نمى پذیرد. از این دیدگاه . قدرت اختیار انسان در طول اختیار خداست و همان طور که هستى انسان دائما از سوى پروردگار افاضه مى شود، قدرت اختیار و انجام کار را نیز به همان صورت از خداوند دریافت مى کند. این گونه نیست که خداوند قدرت انجام کار را به انسان واگذار و تفویض کند و از آن پس خود توان تاءثیر بر افعال انسان را نداشته باشد، بلکه چون مالکیت انسان نسبت به توانایى انجام کار، در طول مالکیت خداست ، خداوند نیز نسبت به این قدرت مالکتر و قادرتر از انسان است . بنابراین باید گفت که قدرت اختیار انسان متوقف بر اجاره و مشیت الهى است و خدا هر لحظه که بخواهد مى توان اصل قدرت را از انسان باز ستاند و یا از تاءثیر آن در رخداد فعل جلوگیرى کند. این مطلب در روایات شیعه و در گفتار اهل بیت و به صورت یک قاعده کلى بیان شده است و درباره آن سخن فراوان گفته اند: ((لاجبر و لا تفویض ولکن امر بین الامرین ))(86). این قاعده هماره یکى از امتیازات کلامى شیعه به شمار مى آمده است .
یکى از ادله متکلمان امامیه در رد نظریه جبر، منافات داشتن این نظریه با عدل الهى است ؛ زیرا مجبور کردن انسانها بر گناه و سپس مجازات آنها به دلیل ارتکاب آن ، کارى قبیح و ظالمانه است .(87) از این رو، بحث اختیار و آزادى انسان از نظر شیعه همواره با نظریه عدل الهى پیوندى ناگسستنى و استوار داشته است .
3. عدل : متکلمان امامیه صفت عدل را به عنوان یکى از جامعترین صفات فعل خدا در نظر گرفته اند و از این رو بسیارى از مباحث مربوط به افعال الهى را در ذیل اصل عدل مندرج مى ساخته اند. از نظر ایشان ، عدل الهى به معناى منزه بودن خدا از ارتکاب افعال قبیح و اخلال به واجبات و لزوم انجام دادن کارهاى درست و نیکوست .(88) امام اشاعره معتقدند که خداوند هر فعلى انجام دهد همان عدل است ؛ زیرا او مالک همه موجودات است و مالک در ملک خویش هرگونه که بخواهد، تصرف مى کند.(89) متکلمان امامیه در رد این سخن دلائلى آورده اند؛ از جمله گفته اند که برخى افعال به خودى خود عقلا قبیح و ظلم است ؛ از این رو خداوند چنین کارى انجام نخواهد داد. براى نمونه مى توان به مجبور کردن انسانها به گناه و کیفر دادن آنها به خاطر گناهان یا تکلیف بمالایطاق اشاره کرد. البته این موضوع نیز ریشه در یکى از مباحث بحث انگیز کلامى ، یعنى مساءله حسن و قبح افعال دارد. در حقیقت تفسیرهاى گوناگون از مساءله عدل الهى در بین متکلمان مسلمان ، به تلقى و برداشت آنان از حسن و قبح عقلى و شرعى باز مى گردد.
4. حسن و قبح افعال : نظریه امامیه در مساءله حسن و قبح داراى دو عنصر اساسى است : نخست آنکه خوبى و بدى به عنوان یکى از ویژگیهاى اعمال در نظر گرفته مى شود (که از این به حسن و قبح ذاتى ، در مقابل الهى ، تعبیر مى شود) و دیگر آنکه عقل آدمى را بر درک خوبى و بدى اعمال توانا مى داند (که از این بح حسن و قبح عقلى ، در مقابل شرعى ، تعبیر مى شود). با وجود این ، امامیه معتقدند که انسان به دلیل محدودیت عقل و آگاهى ، قادر نیست ارزش همه افعال را به درستى درک کند؛ نیازمند دین و شریعت است . اما اشاعره معتقدند که افعال خود داراى خوبى و بدى نیستند و حتى اگر هم چنین مى بود، عقل آدمى از درک این ویژگیها عاجز و ناتوان است . امامیه بر اساس نظریه خویش در حسن و قبح افعال ، مى کوشد تا افعالى را که عقل ذاتا قبیح و ناشایسته مى داند، از خداوند متعال سلب کند. اما اشاعره که حسن و قبح ذاتى و عقلى را قبول ندارند، بر آن اند که خدا هر کارى انجام دهد همان عدل و خوب است ، نه اینکه خداوند فعلى را که عقل آن را ذاتا خوب و عدل مى داند، انجام خواهد داد.
5. رؤ یت خدا: امامیه معتقد است که خداوند متعال به هیچ صورت ، در دنیا و آخرت با چشم قابل رؤ یت نیست ؛ زیرا دیده شدن از ویژگیهاى موجود مخلوق مادى یعنى جسم است . البته در احادیث امامان به نوع دیگرى از رؤ یت - رؤ یت قبلى - اشاره شده است که تنها مردود نیست ، بلکه از آن به عنوان عالى ترین نوع معرفت آدمى نسبت به خدا یاد مى شود. این مشاهده و رؤ یت نه تنها در آخرت حاصل مى شود، بلکه در همین دنیا نیز ممکن و میسر است . آنگاه که از امام على علیه السلام درباره رؤ یت پرسیده شد که ایا پروردگارت را هنگام پرستش دیده اى آن حضرت فرمود: ((من کسى نیستم که پروردگارى را که ندیده ام بپرسم ))، عرض کردند: چگونه او را دیده اى ؟ فرمود: ((دیدگان با دیدن او را درک نکنند ولى دلها با حقایق ایمان او را مى بینند)).(90)
6. امامت : در بین مکاتب کلامى ، امامیه تنها گروهى هستند که امامت را از اصول دین به شمار مى آورند و بر آن تاءکید وافر دارند. دیگر حوزه هاى کلامى با این اعتقاد که نصب امام بر مسلمان واجب است نه بر خداوند، امامت را یک تکلیف شرعى ماانند دیگر واجبات مى دانند و آن را از فروع دین مى شمارند.(91) امام امامیه ، امامت را از اصول دین مى داند؛ زیرا امام را خداوند معین کرده است و نصب امام ، همچون ارسال رسل ، یکى از وظایف خداوند در هدایت بندگان است . وظیفه مردم در این میان ، معرفت و شناسایى امام و بیعت با او و پیروى از آموزه ها و فرامین اوست . این نکته را نیز باید افزود که مفهوم ((امت )) و ((امامت )) در تفکر شیعى به کلى با انگاره دیگران تفاوت دارد؛ به اعتقاد امامیه ، امامت صرفا یک رهبرى اجتماعى و حتى رهبرى دینى به معناى اجراى احکام اسلامى نیست ، بلکه امامت ، رهبرى امت اسلام در همه شؤ ون حیات بشرى اعم از اعتقادى ، عملى ، اخلاقى ، اجتماعى و سیاسى است . از سوى دیگر، امام یک شخص ‍ و یا یک شخصیت عادى نیست که مردم او را به میل خویش برگزینند و او را به حل و فصل امور عادى و روزمره بگمارند، بلکه امام فردى معصوم از گناه و خطاست و رسالت سنگین استمرار راه نبوت را بر دوش دارد. بنابراین امام در همه شؤ ون پیامبر، غیر از تلقى وحى و شریعت ، جانشین اوست و از وظایف امام ، ابلاغ احکام و معارفى است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به دلیل نبود شرایط در ابلاغ آنها توفیق نیافت .
امامت براى امامیه نه تنها یکى از مهمترین اصول اعتقادات است ، بلکه جایگاه امامیه را در بسیارى دیگر از عقاید روشن و مشخص مى سازد. یکى از ویژگیهاى امام ، مرجعیت دینى و اعتقادى است و بدیهى است که شیعیان در مسائل اعتقادى خود از امامان و احادیث آنها کمک مى گیرند. به این ترتیب امامت یک اعتقاد محورى و ویژگى اصلى امامیه است و دیگر عقاید ممتاز امامیه به امامت باز مى گردد. از دیگر عقاید امامیه که برگرفته از گفتار امامان است ، مى توان از بداء، تقیه ، عذاب قبر، شفاعت و رجعت ، نام برد.
متکلمان امامیه  در یک تقسیم بندى اولیه ، متکلمان برجسته امامیه را مى توان در دو طبقه اصلى جاى داد: طبقه اول متکلمان عصر حضورند که غالبا از اصحاب امامان و تربیت یافتگان مستقیم ایشان به شمار مى روند، و طبقه دوم که متکلمان عصر غیبت هستند. البته متکلمان عصر غیبت به طبقات متعددى تقسیم مى شوند هه بدون تردید براى شناخت دقیقتر دیدگاههاى متکلمان شیعى ، باید این تقسیمات فرعى را پى گیر کرد.
در اینجا به برخى از متکلمان این دو دوره اشاره مى کنیم :
متکلمان نخستین 1. هشام بن حکم (م 199 ه‍ ق ): او از شاگردان و اصحاب برجسته امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام بود که در مباحث کلامى به خصوص در موضوع امامت سر آمد شاگردان امام صادق علیه السلام به شمار مى رفت و امام او را در فن مناظره بر دیگر شاگردانش ترجیح مى داد و به او مى فرمود: ((امثال تو باید با مردم گفتگو و مناظره کنند.)) و نیز درباره او فرمود ((هشام با قلب و زبان و با دستش به ما کمک مى کند)).(92) و با متکلمان مشهور از فرقه هاى مختلف و به ویژه با معتزلیان به مناظره مى پرداخت و معمولا در بحث ، بر آنان پیروز مى شد. گفتگوى او با عمرو بن عبید، از مؤ سسان مکتب اعتزال ، در موضوع امامت مشهور است .(93) شاید به دلیل همین تسلط بر مناظره و غلبه او به مخالفان بود که از سوى فرقه هاى رقیب مورد اتهامات متعدد قرار گرفت و به دروغ او را قائل به تشبیه و تجسیم دانستند.(94) هشام در علم کلام و فن مناظره تا آنجا شهرت یافت که یحیى بن خالد بر مکى وزیر مقتدر هارون الرشید، او را به ریاست و مقام داورى در مجالس مناظره متکلمان برگزیده . وى داراى آثار کلامى متعددى است ؛ از جمله آنها کتاب التوحید، کتاب الامامة ، کتاب الجبر و القدر، کتاب الرد على الزنادقه ، کتاب الرد على المعتزله ، کتاب الرد على ارسطاطالیس فى التوحید مى باشد.(95)
2. هشام بن سالم : از شاگردان و اصحاب امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام است . از پاره اى شواهد معلوم مى شوذد که او به جهت تخصص در علم توحید بیشتر در این موضوع به بحث و مناظره پرداخته است .(96) او را مؤ لف کتابهایى از جمله کتابى درباره معراج دانسته اند.(97)
3. محمد بن على بن نعمان معروف به مؤ منن الطاق : وى از اصحاب امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام است . در مناظرات کلامى بسیار چیره دست و حاضر جواب بود و مخارفانش به او شیطان الطاق مى گفتند. از جمله کتابهایش ، کتاب المعرفة ، کتاب الامة ، کتاب الرد على المعتزله فى امامة المفضول است .(98)
4. قیس الماصر: علم کلام را از امام سجاد علیه السلام فرا گرفت . در مجلسى به همراه هشام بن حکم ، هشام بن سالم ، مؤ من الطاق و حمران بن اعین در محضر امام صادق علیه السلام با متکلم شامى به مناظره پرداخت و بر او غلبه کرد.(99)
5. زرارة بن اعین (م 150 ه‍ ق ): از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و امام کاظم علیه السلام است . ابن ندیم او را بزرگترین رجال شیعه از جهت فقه و کلام و حدیث مى داند.(100) نجاشى او را فقیه و متکلم و ادیب و شیخ امامیه در زمان خویش معرفى مى کند و کتابهایى در استطاعت و جبر از او بر مى شمارد.(101)
متکلمان یاد شده در قرن دوم هجرى مى زیسته اند. از دیگر متکلمان امامیه در این قرن مى توان از حمران بن اعین ، عیسى بن روضه ، على بن اسماعیل (از نوادگان میثم تمار صحابى مشهور امام على ) صحاک ، على بن حسین بن محمد الطائى ، حسن بن على بن یقطین ، حدید بن حکیم و فضال بن حسن بن فضال نام برد.(102)
البته در قرن سوم هجرى نیز متکلمان بسیارى از اصحاب ائمه مى زیسته اند و صاحب تاءلیفات متعددى بوده اند. از میان این متکلمان ، تنها به یاد کردى از فضل بن شاذان بسنده مى کنیم .(103)
6. فضل بن شاذان (م 260 ه‍ ق ) از اصحاب امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام و امام هادى علیه السلام و امام حسن عسکرى علیه السلام است و از متکلمان برجسته امامیه به شمار مى رود. ظاهرا او بیش از دیگران مطالب خود را به نگارش در مى آورده که در حدود 180 کتاب به او نسبت داده شده است .(104) از کتابهاى او که تاکنون بر جاى مانده است . کتاب معروف الایضاح است . این کتاب در رد فرقه هاى کلامى مختلف به رشته تحریر در آمده است که به نقل و رد آراى آنان مى پردازد. بخشى از این کتاب درباره قرآن و بخشى دیگر درباره رجعت است .(105)
متکلمان عصر غیبت  با آغاز غیبت صغراى امام دوازدهم مهدى موعود (عج ) در سال 260 هجرى ، متکلمان شیعه از فیض حضور امام محروم مى شوند. بنابراین تمام متکلمانى که از آن تاریخ تا کنون مى زیسته اند، از متکلمان عصر غیبت به شمار مى روند.
در اینجا تنها به مهمترین متکلمان که بیشتر در قرن چهارم و پنجم مى زیسته اند اشاره اى مى کنیم . از آنجا که تعدادى از متکلمان این دوره از خاندان نوبختى هستند، لازم است نگاهى کوتاه به وضعیت این خانواده هاى شیعى و امامى بودند که متکلمان بسیارى از میان آنها ظهور کردند. برخى از افراد این خاندان از اصحاب و یاران امامان معصوم (علیهم السلام ) بوده اند و حسین بن روح نوبختى به عنوان چهارمین و آخرین نایب امام دوازدهم در عصر غیبت صغرى برگزیده شد. نوبختیان از یک خانواده منجم ایرانى بودند که در زمان امویان مسلمان شدند و بعدها به تشیع گراییدند. ایشان در فرهنگ و تمدن دوره عباسى نقش بسزایى داشتند و خود از جمله به علم نجوم و فلسفه مشهور و معروف بودند. آشنایى آنها با فلسفه و اندیشه هاى معتزلى سبب شد تا کلام امامیه رفته رفته از نظر عقلى پر رنگتر گردد و مفاهیم فلسفى و منطقى به کلام شیعه راه یابد. کتاب الیاقوت که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد مؤ ید این مطلب است (106) در اینجا ابتدا به سه تن از متکلمان امامى از این خانواده خواهیم پرداخت :
1. ابوسهل نوبختى (237 - 311 ه‍ ق ) او را شیخ متکلمان شیعه و غیر شیعه و از بزرگان شیعه و رهبر امامیه دانسته اند و کتابهاى بسیارى از جمله چندین کتاب درباره امامت به او نسبت داده اند.(107)
2. حسن بن موسى نوبختى (برادرزاده ابوسهل نوبختى ): نجاشى معتقد است که او در زمان خویش و در سالهاى 300 هجرى بر دیگر متکلمان فضیلت و برترى داشته است و حدود 40 کتاب از تاءلیفات او در مباحث علمى و فلسفى و کلامى را نام مى برد.(108) از جمله تاءلیفات او، که به دست ما رسیده است ، کتاب معروف فرق الشیعه است که از مهمترین و قدیمى ترین کتابها در موضوع ملل و نحل و در بیان تاریخ اندیشه هاى شیعه است . او در این کتاب به معرفى فرقه هاى مختلف شیعه مى پردازد و در آن به تفصیل از ظهور آرا و عقاید گوناگون شیعیان بحث مى کند.
3. ابو اسحق ابراهیم بن نوبخت : از متکلمان بزرگ امامیه و مؤ لف کتاب الیاقوت است . این کتاب یکى از یادگارهاى بر جاى مانده از نوبختیان و از قدیمى ترین کتابهاى کلامى موجود امامیه است . او در این کتاب شاید براى نخستین بار، مفاهیم فلسفى مانند جوهر، عرض ، تسلسل و تقسیم موجود به واجب و ممکن و استدلال به برهان وجوب و امکان را مورد بحث قرار مى دهد. علامه حلى شرحى بر این کتاب نگاشته است که در حوزه هاى علمیه به عنوان یک متن کلامى تدریس مى شده است .(109)
4.محمد بن عبدالرحمن بن قبه معروف به ابن قبه : ابن ندیم او را از متکلمان زبر دست شیعه دانسته است .(110) نجاشى معتقد است که ابن قبه نخست پیرو مکتب اعتزال بود، ولى بعدها به مکتب امامیه گرایید. به اعتقاد همه او متکلمى توانمند و بلند مرتبه بوده است و کتابهایى در باره امامت و رد بر معتزلیانى مانند ابوالقاسم بلخى و ابو على جبایى و نیز رد بر زیدیه ، به رشته تحریر در آورده است .(111)
5. شیخ صدوق (م 381 ه‍ ق ) از شخصیتهاى برجسته امامیه و استاد شیخ مفید بزرگترین متکلم امامیه است . شهرت او بیشتر در علم حدیث است و کتابهاى روایى بسیارى را تاءلیف کرده است ؛ از جمله مى توان به من لایحضره الفقیه ، یکى از کتابهاى چهارگانه اصلى و معتبر امامیه اشاره کرد. نجاشى او را شیخ و فقیه شیعه امامیه معرفى کرده و فهرست مفصلى از آثار او را ذکر کرده است .(112) شهرت صدوق در علم کلام بیشتر به دلیل کتابهاى حدیثى بسیارى است که در موضوعات کلامى و اعتقادى تاءلیف کرده است . وى هر چند در بحث و استدلال بسیار چیره دست بود، اما بنا به روش خاص خود بیشتر بر نصوص دینى تاءکید مى ورزید. او حتى در کتاب الاعتقادات که به تبیین و تنسیق عقاید امامیه پرداخته است ، عبارات خود را به دقت از الفاظ قرآن و احادیث برگزیده است . کتاب التوحید او جامع عقاید اصلى و مهم امامیه است و از مهمترین منابع کلام امامیه به شمار مى رود، و از او مناظره هایى در موضوع امامت نقل شده است .(113) روش ‍ شیخ صدوق از جهتى در مقابل روش متکلمان نوبختى است ؛ به این معنا که نوبختیان سعى مى کردند تا از مباحث فلسفى در علم کلام سود جویند و نقش عقل را در عقاید تقویت کنند، در حالى که شیخ صدوق سعى مى کند بیشتر از نقل و نصوص دینى بهره گیرد. مقایسه اى بین مطالب کتاب الیاقوت و الاعتقادات ، این مطلب را به خوبى نمایان مى سازد.
6. شیخ مفید (336 - 413 ه‍ ق ) ابن ندیم که معاصر اوست وى را رئیس ‍ متکلمان شیعه در عصر خویش و مقدم بر دیگران معرفى مى کند.(114) سید مرتضى و شیخ طوسى از جمله شاگردان بسیار او در علم کلام و فقه به شمار مى آیند. مفید مؤ لف کتابهاى بسیارى است که بیشتر آنها در موضوعات کلامى است . (115) از مهمترین کتابهاى کلامى او اوائل المقالات است . چنان که خود در مقدمه کتاب آورده است ، منظور شیخ از تاءلیف اوائل ، بیان تفاوتها و تمایزهاى شیعه و معتزله و نیز بیان نقطه اشتراک او با آراى نوبختیان است . او با احاطه بر ابعاد گوناگون مکتب تشیع ، توانسته است به اختصار آرا و عقاید شیعه امامیه را به خوانندگان ارائه کند.(116)
تفکر کلامى مفید را از جهت توجه به عقل و نقل مى توان حد وسط میان روش متکلمان نوبختى و شیخ صدوق ارزیابى کرد. در حالى که نوبختیان در مباحث کلامى عقل را اصل و اساس مى دانستند و به استقلال عقل در شناخت حقایق دین باور داشتند و شیخ صدوق بر قرآن و احادیث اهل بیت علیه السلام تکیه مى کرد، شیخ مفید سعى مى کند تا بر هر دو منبع تاءکید کند. او تصریح مى کند که هر چند خرد آدمى با استدلال مى تواند به حقایق دینى راه یابد، اما وحى راه را بر عقل مى گشاید و کیفیت خردورزى را به او مى آموزد، از این رو عقل محتاج قرآن و احادیث است و به اصطلاح سمع بر عقل مقدم است .(117)
7. سید مرتضى علم الهدى (355 - 436 ه‍ ق ) او از بزرگترین متکلمان امامیه و استاد شیخ طوسى است . تاءلیفات او به بیش از صد رساله و کتاب مى رسد که برخى از آنها با عنوان رسائل الشریف المرتضى تاکنون در چهار مجلد منتشر شده است .(118)
سید مرتضى کلام امامیه را بیش از شیخ مفید به جانب عقلانیت کشاند. او تقدم سمع بر عقل را که شیخ مفید به آن معتقد بود، رد کرد(119) و بر آن شد که عقل مستقلا و بى نیاز از وحى مى تواند دست کم اصول و ارکان اندیشه دینى را به دست آورد.
8. شیخ طوسى (م 260 ه‍ ق ): مؤ سس حوزه علمیه نجف اشرف و از بزرگان شیعه و جامع علوم مختلف اسلامى و از جمله علم کلام بوده است . دو مجموعه گرانسنگ روایى او، یعنى تهذیب الاحکام و الاستبصار، از چهار کتاب اصلى حدیث امامیه به شمار مى آید. مهمترین کتابهاى کلامى او تمهیدالاصول است که شرحى بر بخش نظرى رساله جمل العلم و العمل سید مرتضى است .(120) شیخ طوسى روش عقلانى سید مرتضى را تکمیل کرد و کلام عقلى شیعه را به کمال رساند.
متکلمان شیعه پس از شیخ طوسى تنها به شرح و بسط آراى پیشینیان برخاستند و عملا چیزى بر آن نیفزودند. تنها در قرن هفتم هجرى بود که با ظهور خواجه نصیرالدین طوسى کلام شیعه دچار تحولى دیگر شد و راهى نو در پیش گرفت .
9. خواجه نصیر الدین طوسى (م 672 ه‍ ق ): در مین متکلمان دوره غیبت او بیش از دیگران بر کلام امامیه به معناى امروزین آن تاءثیر داشته است . اهمیت خواجه بیشتر از آن روست که وى بیش از همه به عقاید شیعه رنگ فلسفى داد و مباحث فلسفى را وارد کلام کرد. او با تاءلیف کتاب تجریدالاعتقاد یکى از مهمترین کتابهاى کلامى شیعه را آفرید و دیگران را به پیروى از سبک عقلى خود رهنمون ساخت . این کتاب از همان زمان تا کنون ، مهمترین متن درسى کلام در حوزه هاى شیعه و مورد توجه متکلمان شیعى و سنى بوده است . اهمیت این کتاب را از استقبال فراوان دانشمندان مذاهب گوناگون در نگارش شرح و حواشى بر آن مى توان دریافت ؛ از جمله کشف المراد اثر علامه حلى و شرح تجریدالعقاید نوشته قوشجى (اشعرى مذهب ) قابل ذکر مى باشد.
10. علامه حلى (648 - 726 ه‍ ق ): او جامع علوم عقلى و نقلى بود و در هوش و استعداد و جامعیت و فراوانى آثار و تاءلیفاتى زبانزد عام و خاص ‍ بود. وى بى تردید در علوم عقلى مانند منطق ، ریاضیات و فلسفه صاحب نظر بود و از متکلمان برجسته امامیه به شمار مى آید. علامه حلى در علوم عقلى شاگرد خواجه نصیرالدین طوسى و ادامه دهنده سنت فکرى او در کلام شیعى است .
پس از علامه حلى نیز متکلمان برجسته اى مانند علامه مجلسى ، فیض ‍ کاشانى و ملا عبدالرزاق لاهیجى ظهور کردند و هر یک آثار متعددى در کلام امامیه آفریدند.
به این ترتیب کلام شیعه سه مرحله متوالى را پشت سر گذاشته است که در هر دوره به تدریج بر جنبه هاى عقلانى آن افزوده شده و به علوم فلسفى نزدیکتر گشته است . در دوره اول ، کلام شیعه بیشتر بر نصوص دینى و کلام امامان شیعه تکیه داشت و عقل در خدمت تبیین معارف وحى و دفاع از حقانیت آن در برابر نظریات رقیب بود. در دوره دوم که با آغاز عصر غیبت و ظهور متکلمان نوبختى مقارن است ، مایه هاى عقلانى کلام شیعه افزایش ‍ یافت و در اندیشه هاى بزرگانى ، مانند شیخ مفید و سید مرتضى و شیخ طوسى کاملا پخته و پرورده گشت و نظام و سامان منطقى خویش را بازیافت . با ظهور خواجه نصیرالدین طوسى کلام شیعه با فلسفه مشاء در هم آمیخت ، هر چند تا رسیدن به یک کلام فلسفى که به دست صدرالمتاءلهین و شاگردان او صورت گرفت ، هنوز راه درازى در پیش داشت . در این دوره ، هر چند عقل گرایى فلسفى عملا بر کلام شیعه سایه انداخت ، اما نباید پنداشت که دیگر گرایشها به کلى به سردى و خاموشى گرایید.
کلام شیعه حتى در قرنهاى اخیر شاهد گرایشهاى نص گرایانه و عقل گرایى معتدل بوده است و در عصر حاضر این رویارویى همچنان ادامه دارد. اگر در نظر آوریم که در دوران معاصر تمایلات علمى و تجربى و فلسفه مغرب زمین اندیشه هاى کلامى را گاه و بى گاه تحت تاءثیر قرار داده است ،، وجود اختلاف و چند گونگى در کلام نوین اسلامى بیشتر نمایان مى شود.
چکیده  1. معناى لغوى امام و شیعه متمم یکدیگرند، شیعه به معنى پیروان است و امام کسى است از او پیروى مى شود امامیه یا شیعه اثنى عشریه اصطلاحا به کسانى گفته مى شود که گذشته از اعتقاد به امامت بلافصل على علیه السلام پس از او حسین بن على علیه السلام و حسین بن على علیه السلام و نه فرزند ایشان که آخرین آنها مهدى موعود (عج ) است به امامت مى پذیرند.
2. فرق اسلامى ، چون معتزله ، اشاعره ، خوارج و مرجئه ، غالبا در واکنش به حوادث اعتقادى و سیاسى برخى دوره ها و به صورت انفعالى پیدا مى شدند ولى پیدایش امامیه این گونه نبوده است . جانشینان پیامبر صلى الله علیه و آله از زمان خود حضرت ، دست کم براى عده اى از اصحاب مشخص بودند که از علوم و اسرار پیامبر بهره خاص گرفته بودند و این علوم و اسرار سینه به سینه در آنها انتقال پیدا کرده بود، لکن به جهت اختناق موجود در بعضى دوره ها فرصت بروز و ظهور به صورت گروهى منسجم را نیافتند تا اینکه امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام با اندک فرصتى که یافتند توانستند در کنار فقه شیعه ، کلام امامیه را هم بنیان نهند و متکلمان برجسته اى را تربیت کنند.
3. کلام امامیه نه با عقل گریزى اصحاب حدیث و حنابله موافق بود و نه با عقل گرایى افراطى معتزله همراهى داشت چه اینکه با جمودگرایى اشعرى و نادیده گرفتن نقش تعقل در کشف عقاید سرآشتى نداشت . منابع معارف شیعه عبارت بودند از قران سنت پیامبر و اهل بیت و همچنین عقل . متکلمان امامیه گذشته از استفاده از مستقلات عقلى ، با اجتهاد عقلى معارف قرآن و سنت را استنباط مى کردند و به جدال احسن با مخالفان مى پرداختند.
4. پنج اصل توحید، عدل ، نبوت ، امامت و معاد به عنوان اصول عقاید امامیه معرفى شده است . دو اصل توحید و عدل در این میان اهمیت بیشترى دارد و تفسیر خاص امامیه و معتزله از این دو اصل ، آنها را از دیگر فرق کلامى جدا کرده است . اصل امامت هم مختص امامیه بوده که آنها را از بقیه و حتى معتزله جدا نموده است .
5. امامیه در مورد توحید صفاتى معتقدند که صفات را زاید بر ذات متغایرند لکن مصداقا واحد هستند، برخلاف معتقدند که صفات را زاید بر ذات مى دانند و یا معتزله که به نیابت ذات از صفات قائلند. در مورد توحید افعالى هم نظر اشاعره مبنى بر انحصار فاعلیت در خدا و نظر معتزله مبنى بر فاعلیت مستقل انسان از سوى امامیه رد شده است . اختیار و آزادى انسان هرگز به تفویض معتزله نمى انجامد بلکه قدرت اختیار انسان متوقف بر اجازه الهى است .
عدل در نزد امامیه به معناى منزه بودن خداوند از ارتکاب افعال قبیح و لزوم انجام کارهاى نیکوست . آنان سخن اشاعره مبنى بر اینکه عدل همان فعلى است که خدا انجام مى دهد (ولو قبیح ) با دلایلى رد مى کنند. نظریه امامیه در مساءله حسن و قبح داراى دو عنصر اساسى است . نخست آنکه حسن و قبح ، ذاتى افعال است و دیگر آنکه عقل آدمى قادر بر درک این حسن و قبح است ، البته در برخى موارد براى شناخت حسن و قبح افعال محتاج دین و شریعت است . بر همین اساس امامیه افعالى را که عقلا قبیح انداز خداى متعال سلب مى کنند.
7. امامیه معتقد است خداى متعال به هیچ صورت در دنیا و آخرت با چشم قابل رؤ یت نیست . البته رؤ یت قلبى که در روایات آمده نه تنها مردود نیست بلکه عالى ترین نوع معرفت آدمى نسبت به خداوند است و چه بسا که این رؤ یت در همین دنیا هم میسر باشد.
8. در میان مکاتب کلامى ، امامیه تنها گروهى است که امامت را از اصول دین مى شمارد و بر آن تاءکید دارد. بنابر نظر امامیه ،
امام را خداوند تعیین مى کند و مردم مى باید امام زمان خود را بشناسند و با او بیعت کنند. امامت رهبرى امت اسلامى در همه شؤ ون حیات بشرى اعم از اعتقادى ، علمى ، اخلاقى ، سیاسى و اجتماعى است و امام فردى معصوم از خطا و گناه است .
9. متکلمان برجسته امامیه از یک نظر به دو گروه تقسیم مى شوند: متکلمان عصر حضور که از اصحاب ائمه اند و متکلمان عصر غیبت . برخى از متکلمان عصر حضور عبارت اند از: 1. هشام بن حکم ، شاگرد برجسته امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام که سرآمد شاگردان آن حضرت در مباحث کلامى بوده و داراى آثار کلامى متعددى است ؛ 2. هشام بن سالم . شاگردان امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام ؛ 3. محمد بن على بن نعمان معروف به مؤ من الطاق که از اصحاب امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام است ؛ 4. قیس ‍ الماصر؛ 5. زرارة بن اعین : از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام که برخى او را از بزرگترین رجال شیعه مى دانند. متکلمان یاد شده در قرن دوم هجرى مى زیسته اند. در قرن سوم هم متکلمان بسیارى بوده اند که از جمله آنها فضل بن شاذان است که از اصحاب امام رضا علیه السلام ، امام جواد علیه السلام و امام هادى علیه السلام و امام حسن عسکرى علیه السلام است . کتاب معروف الایضاح که در رد فرقه هاى مختلف کلامى است مربوط به اوست .
10. مهمترین متکلمان عصر غیبت مربوط به قرن 4 و 5 است که تعدادى از آنها از خاندان نوبختى اند. خاندان نوبختى از مهمترین خانواده هاى شیعى بوده اند که برخى از آنها یاران امام معصوم علیه السلام بوده اند از جمله حسین بن روح نوبختى که آخرین نایب خاص امام دوازدهم علیه السلام بوده است . این خاندان در فرهنگ و تمدن دوره عباسى نقش به سزایى داشتند و به جهت آشنایى با فلسفه ، مفاهیم فلسفى را در کلام امامیه وارد کردند. ابوسهل نوبختى ، حسن بن موسى نوبختى (صاحب کتاب فرق الشیعه ) و ابواسحق ابراهیم بن نوبخت (صاحب کتاب الیاقوت ) از جمله متکلمان امامیه منسوب به این خاندان هستند.
11. یکى از شخصیتهاى برجسته امامیه شیخ صدوق صاحب کتاب من لایحضره الفقیه است . وى در کتب خویش بیشتر بر نصوص دینى تاءکید ورزیده است . کتاب التوحید شیخ صدوق جامع عقاید اصلى و مهم امامیه است .
روش شیخ صدوق از جهتى در مقابل روش متکلمان نوبختى است . نوبختیان سعى مى کردند از مباحث فلسفى و عقلى در کلام سود جویند و شیخ صدوق بیشتر از نصوص دینى بهره مى جست . مقایسه کتاب الیاقوت و الاعتقادات این مطلب را روشن مى سازد.
12. شیخ مفید از دیگر متکلمان مشهور امامیه است که سید مرتضى و شیخ طوسى از شاگردان او محسوب مى شوند. مهمترین کتاب کلامى وى اوائل المقالات است . تفکر کلامى مفید از جهت توجه به عقل و نقل حد وسط میان روشن متکلمان نوبختى و شیخ صدوق محسوب مى شود. سید مرتضى متکلم دیگر امامیه پس از شیخ مفید کلام امامیه را بیشتر به جانب عقلانیت کشاند. شیخ طوسى که داراى دو مجموعه هاى تهذیب الاحکام و الاستبصار است در زمینه کلامى کتاب تمهیدالاصول را نگاشته و روش ‍ عقلانى سید مرتضى را تکمیل کرده است و متکلمان شیعى پس از او تنها به شرح و بسط آراى سلف پرداختند تا در قرن هفتم با ظهور خواجه نصیر الدین طوسى کلام شیعه دچار تحولى دیگر شد.
13. خواجه نصیر الدین طوسى در میان متکلمان دوره غیبت بیش از دیگران بر کلام امامیه تاءثیر گذارده است . او بیش از همه به عقاید شیعه رنگ فلسفى داد و با تاءلیف کتاب تجرید الاعتقاد یکى از مهمترین کتابهاى کلامى شیعه را آفرید. اهمیت این کتاب را از شروحى که بر آن نوشته شده مى توان یافت .
علامه حلى که جامع علوم عقلى و نقلى بود شرح کشف المراد را بر تجرید خواجه نگاشت و پس از وى هم متکلمان برجسته اى چون علامه مجلسى ، فیض کاشانى و ملاعبدالرزاق لاهیجى آثار دیگرى را در کلام امامیه آفریدند.
14. کلام شیعه در سه مرحله متوالى ، به تدریج بر جنبه عقلانى آن افزوده شد و به علوم فلسفى نزدیکتر شد. در دوره نخست تاءکید بیشتر بر نصوص ‍ دینى و کلام ائمه بود و عقل در خدمت تبیین معارف وحى و دفاع از حقانیت و عقلانیت آن بود. در دوره دوم مایه هاى عقلانى کلام شیعه افزایش یافت . در نهایت با ظهور خواجه طوسى کلام شیعه با فلسفه مشاء در آمیخت . کلام شیعه در قرنهاى اخیر هم شاهد گرایشهاى نص گرایانه و عقل گرایى معتدل بوده است و این رویارویى همچنان ادامه دارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد