ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۲ »

به نام خدا

        

« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۲ »

 

 

ادامه ی شواهد ارتباط آمریکا با فراماسونری9 – عضویت هر دو رقیب انتخاباتی انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 آمریکا در گروه مخفی و ماسونی (Skull & Bones).(65)

(جرج بوش و جان کری دو رقیب از یک گروه)؛  این  مسأله  باعث  سر  و  صدای زیادی در روزنامه ها شد و از نظر آنها معنی نداشت که دو رقیب انتخاباتی، عضو یک گروه باشند؛ زیرا در این حالت، رقابت بین این دو بی معنی بود. (از همین جا می توان فهمید که احزاب مخالف و جناح بندی  در   آمریکا معنا ندارد  و  همه ی  احزاب آمریکا، جزء  شبکه های  ماسونی  هستند.)   گروه  استخوان و جمجمه  (Skull & Bones محلی  برای  پرورش  نخبگان   سیاسی   آمریکا   است   تا گروه های ماسونی بتوانند توسط این  نخبگان،  اهداف  شیطانی  خود  را  پیش ببرند. 

 

 

لطفاً برای خواندن مقاله، بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.

به نام خدا

        

« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۲ »

 

 

ادامه ی شواهد ارتباط آمریکا با فراماسونری9 – عضویت هر دو رقیب انتخاباتی انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 آمریکا در گروه مخفی و ماسونی (Skull & Bones).(65)

(جرج بوش و جان کری دو رقیب از یک گروه)؛  این  مسأله  باعث  سر  و  صدای زیادی در روزنامه ها شد و از نظر آنها معنی نداشت که دو رقیب انتخاباتی، عضو یک گروه باشند؛ زیرا در این حالت، رقابت بین این دو بی معنی بود. (از همین جا می توان فهمید که احزاب مخالف و جناح بندی  در   آمریکا معنا ندارد  و  همه ی  احزاب آمریکا، جزء  شبکه های  ماسونی  هستند.)   گروه  استخوان و جمجمه  (Skull & Bones محلی  برای  پرورش  نخبگان   سیاسی   آمریکا   است   تا گروه های ماسونی بتوانند توسط این  نخبگان،  اهداف  شیطانی  خود  را  پیش ببرند.

 

گروه (Skull & Bones)  محلی  برای  انجام اعمال شیطانی و تصمیم گیری برای آینده ی آمریکا و کل جهان است.  در  مورد ماهیت  شیطانی  این  گروه،  اسناد فراوانی وجود دارند که چند تا از آن ها در زیر ارایه می شوند:

A: فیلمی کوتاه و صامت از گروه (Skull & Bones).

برای مشاهده ی فیلم، بر روی آدرس زیر کلیک کنید:

 

http://www.youshare.com/view.php?file=Film%201.avi        (فیلم 1 CD)

 

 

 

B: تصویری از مراسم شیطانی گروه (Skull & Bones) در کنار قبرستان. (این مراسم برای عضویت در گروه ضروری است. گفته می شود که جرج بوش در بین اعضای این گروه، در مراسم مذکور تبحر فراوانی داشته و ملقب به Magog بوده است.).(66)

 

علاوه بر مقالات فراوانی که درباره ی  عضویت جرج بوش  و  جان کری  در  گروه ماسونی (Skull & Bones) وجود دارد،  شواهد  تصویری  نیز  وجود  دارند  که  از حضور این دو سیاستمدار مشهور در  این  گروه،  پرده  برمی دارند.  این  شواهد عبارتند از:

A: تصویر جرج بوش در گروه (Skull & Bones):

 

B: جرج بوش و جان کری در دو روز  مختلف،  در  یک  برنامه ی  تلویزیونی  حاضر شدند و به سوالات پاسخ دادند. در لا به لای  این  سوالات،  سوالی  هم  در رابطه با عضویت در گروه (Skull & Bone) پرسیده شد که هر دو نفر، عضویت در گروه (Skull & Bones)  را  رد  نکردند،  اما  از  توضیح دادن  در  این  زمینه  خودداری نمودند.

 

در برنامه ی مذکور،  مجری برنامه از جرج بوش سؤال می کند: « شما هر دو نفر(بوش و کری)، عضو گروه مخفی (Skull & Bones) هستید؛ بگویید که چه سری در این گروه وجود دارد؟ »

جرج بوش پاسخ می دهد: « موضوع به قدری  سری  است  که  نمی توانیم درباره ی آن صحبت کنیم. »

مجری می پرسد: « این حرف چه معنایی  برای  آمریکا  (مردم آمریکا)  دارد؟ نظریه های   توطئه   (درباره ی   توطئه آمیز   بودن   گروه   Skull & Bones روز به روز بیشتر می شوند. »

جرج بوش می خندد و پاسخ می دهد: « بله مطمئناً  آن ها  (نظریات توطئه) وجود دارند. من نمی دانم. من هنوز صفحات اینترنتی را نخوانده ام. »

مجری می گوید: عدد 322 (کد رمزی گروه Skull & Bones) ...؟

جرج بوش در ادامه می خندد و موضوع بحث عوض می شود.

 

همان طور که گفته شد، جرج بوش در پاسخ به سؤال مجری، عضویت خود را در گروه مخفی (Skull & Bones) کتمان نمی کند؛ بلکه می گوید که  موضوع مورد نظر   سری   است.   همین  مسأله  شک  ما   را  به   شیطانی  بودن فعالیت های گروه مذکور بیشتر می کند.

 

در فیلم دیگر که مربوط به مصاحبه با جان کری است،  مجری سؤالات مشابه می پرسد و  جان کری  هم بسیار  شبیه  به  جرج بوش  به  سؤالات  پاسخ می دهد. به این نحو که، او نیز عضویت در گروه  (Skull & Bones)  را  کتمان نمی کند؛ ولی ابراز می دارد که هیچ چیزی  برای  گفتن  ندارد،  زیرا  موضوع بسیار سری است. جان کری سپس خندیده و بحث را عوض می کند.(67)

 

برای مشاهده ی فیلم مصاحبه ی جرج بوش، بر روی لینک زیر کلیک کنید:

 

http://www.youshare.com/view.php?file=Film 2.avi          (فیلم 2 CD)

 

 

برای مشاهده ی فیلم مصاحبه ی جان کری، بر روی لینک زیر کلیک کنید:

 

http://www.youshare.com/view.php?file=Film 3.avi          (فیلم 3 CD)

 

 

 

 

10 – سخن دونالد رامسفلد(وزیر جنگ سابق آمریکا).

 

« انسان هیچ گاه مانند زمانی که در محراب فراماسونری زانو به زمین  می زند و دعا می کند، به خدا نزدیک نمی شود. » (مجله ی M.S.A. Magazine)(68)

 

اشاره ی مستقیم و صریح رامسفلد  به فراماسونری، و تعریف و تمجید  از  آن، نشان می دهد که خود  وی  نیز  عضو  همین گروه هاست و از آنها حمایت می کند.  (البته خاطر نشان می شویم که اشاره ی او به  « خدا »،  دروغی بیش نیست. چرا که در ابتدای مقاله نیز به ماده گرایی ماسون ها و شیطان پرستان پرداختیم  و گفتیم که آن ها به خداوند و هیچ موجود  فرازمینی اعتقاد ندارند. مدارک فراوانی نیز در مورد این مسأله وجود دارد.)

 

 

Man is never closer  to  God  than  when  he  kneels,  spiritually naked, at the altar of Freemasonry.

Masonic Services Association

M.S.A. Magazine

Volume 19, page 14

 

 

11 – دجال (Antichrist) بودن جرج بوش از نظر پاپ قبلی (پاپ ژان پل دوم).

 

از نظر پاپ قبلی،  ماهیت  اعمال  جرج بوش شیطانی  بوده  و  او  ویژگی های Antichrist  را دارا است. دلایل پاپ در زمینه ی این ادعا، عبارتند از:  برابر  بودن اسم George Bush با عدد 666، توجیهات مذهبی بوش برای اعمال  شیطانی، عضویت   بوش   در   گروه   ماسونی (Skull & Bones   رابطه ی    بوش   با شیطان پرستان و علاقه ی بوش به جنگ و خونریزی.(69)  البته  بیان این مطلب به این معنی نیست که ما هم قبول  کنیم  که  خود  شخص  جرج بوش  دجال  است؛ بلکه از نظر  ما  احتمالاً  خود  تشکیلات  فراماسونری،  دجال  آخرالزمان  است  که ان شا الله در پایان مقاله به این مطلب خواهیم پرداخت.

 

 

 

12 – فتنه های  پیاپی  از  سوی  آمریکا  در  مدار   33  درجه ی   عرض   جغرافیایی جهان.(70)

 

همان طور که گفته   شد،  33  در  فراماسونری  عددی  خوش  یمن  است   و  صاحب  درجه ی  33،  بیشترین   قدرت   را   داراست.  به   نظر  می رسد  که فراماسونرها این موضوع را به تمام فعالیتهایشان تعمیم داده و  تلاش  کرده اند تا  در حوالی مدار 33 درجه ی عرض جغرافیایی،  فعالیت های خاصی  را  انجام دهند. (منظور از حوالی 33 درجه،  مناطق بین  مدارهای  5/32  و  5/33  درجه است.).

 

بعضی از این فعالیت ها عبارتند از:

 

1)      ساخت   اولین   مجلس  اعلی  فراماسونری   طیف   « Scottish Rite »   و معروفترین لژ اسکاتلندی در آمریکا در شهر  چارلستون در مدار 33 درجه.(71)  

 

لژ مذکور، معروفترین و مهم ترین لژ  آمریکاست.   سؤال  اینجاست  که  چرا ماسون ها این لژ مهم را در شهرهای  معروف  و  بزرگ  آمریکا  نساختند،  و شهر  کوچک  چارلستون  (در مدار 33 درجه)  را   به   عنوان   محل  این  لژ برگزیدند!؟

 

 

 

2)      قتل جان. اف.کندی (رئیس جمهور کاتولیک  و  ضد  ماسون  آمریکا)  در  شهر دالاس در مدار 33 درجه.(72)

 

فراماسونها قانونی دارند به نام (King Kill 33.)؛ اعتقاد دارند پادشاه  33  باید کشته  شود  و  ما  می بینیم  که   جان.اف.کندی  ضد ماسون  را  در   شهر دالاس در مدار 33 درجه ترور کردند؛  سؤال اینجاست که چرا این شهر  و چرا در مدار 33 درجه؟  آیا در شهر  دیگری  نمی توانستند این کار را بکنند!؟

 

 

3)      انفجار اولین بمب های  اتمی در  هیروشیما و ناکازاکی  در نزدیکی  مدار  33  درجه، در سال جادوئی از  دیدگاه  ماسون ها  (9451).

البته لازم به ذکر است که هیروشیما در 34 درجه  و  ناکازاکی  دقیقاً  در  33  درجه قرار دارد.  سال 1945 از این جهت سال جادویی ماسون ها است  که اگر سال 1776 را که سال اعلان استقلال آمریکا  و  تشکیل  اولین  کشور  با ارکان  ماسونی  است،   از  1945  کم کنیم عدد 169   به  دست  می آید (169=1945-1776(. عدد 169 حاصلضرب  13  در  13  است و  همان طور که می دانیم 13 عدد خوش یمن ماسون هاست (169=13*13).(73)

 

 

 

 

4)  تهدید مداوم دمشق در نزدیکی مدار 33 درجه.

 

 

 

5)      واقعه ی  طبس  (محل فرود هواپیماهای آمریکائی برای  آزادی  گروگان های این کشور)  در مدار 33 درجه.

 

هدف آمریکا در این تهاجم، حمله به  تهران  بوده  است،  سؤالی  که   مطرح می شود، این است که چرا به  جای  اینکه  آمریکایی ها  مثلاً  در  کویر های سمنان  (که آن جا هم  کویری  و  خالی از  سکنه  است،  اما  نزدیک  تهران می باشد)، فرود بیایند، در طبس که فاصله ی زیادی از تهران  دارد،  ولی  در مدار 33 درجه واقع شده است، فرود آمدند.

 

 

 

6)      اشغال بابل (نزدیک بغداد در عراق) در مدار 33 درجه.(74)

 

شهر بابل،  معروف به شهر شیطانی است. به نحوی که منطقه ی  بابل  در روایات اسلامی نیز نفرین شده است.(75)   همچنین  فرضیه های  علمی  و تاریخی  وجود  دارند  که  ابراز می دارند  احتمالاً  مصریان  باستان،   تعالیم ماسونی خود را از بابلیان مهاجر آموخته اند.  این  شهر،  یکی  از  شهرهای  معروف  آخرالزمان نیز می باشد. چرا که به اعتقاد فراماسونها،  قبل از  ظهور  ضد مسیح  (رهبر بزرگ ماسون ها)  و  به حکومت رسیدنش، شهر بابل  باید فتح شود. علاوه بر این، حضور بابل در مدار 33 درجه، خود عامل دیگری است  که ماسون ها را به سمت تسخیر  آن  می کشاند. از سوی دیگر، گروه های   منحرف اوانجلیکال که ارتباطشان با فراماسونری در  ادامه ی  مقاله  بررسی  خواهد شد) نیز  ادعا می کنند که  قبل  از  ظهور  حضرت  مسیح (ع)،  شهر  بابل باید فتح  شود!   همین  گروه ها  از  اشغال  عراق  توسط  دولت  بوش،  حمایت فراوانی کردند؛   زیرا   این  حرکت   را   زمینه ساز  ظهور  مسیح (ع) می دانستند!(76)

 

 

از  مجموعه ی  مطالب فوق می توان فهمید که  احتمالاً انگیزه ی ماسون ها   و همپیمانانشان از اشغال عراق، صرفاً تسلط بر منابع نفتی این کشور  نبوده است؛ بلکه آنان، هم به دلیل اهمیتی که برای بابل در آخرالزمان قایلند و هم با هدف تحقق اسراییل نیل تا فرات  (به عنوان  پیش زمینه ی  ساخت  معبد سلیمان)، دست به اشغال زده اند.

 

 

 

اما نکته ی جالبی که در این رابطه می توان به آن اشاره کرد،  این  است که در آوریل سال 2006، خبر بسیار مهمی در  رسانه ها و سایت های  اینترنتی درج شد که تحلیل ما را پیرامون اشغال عراق تأیید می نماید.

در این خبر ذکر شده بود که ماهواره ی سرویس جاسوسی روسیه،   تصاویر ماهواره ای عجیبی از یک مراسم مذهبی در منطقه ی باستانی  بابل  عراق ارسال کرد که در این مراسم، تعداد زیادی  از  سربازان  و  فرماندهان  ارشد آمریکایی مستقر در  عراق،  حلقه ای  به  طول یک  کیلومتر  در  اطراف  یک منطقه ی باستانی در حال حفاری تشکیل دادند و با آداب و رسومی همچون آداب و رسوم اقوام جاهلی و بت پرست،  با حالتی  احترام آمیز، مجسمه ی یک موجود شیطانی بابل باستان با عنوان « مار بالدار » را از زیر  خاک  بیرون آوردند و با نهایت احترام در یک محموله ی بار هوایی  قرار دادند  تا  به  آمریکا منتقل کنند.(77)

درج این خبر، سبب اعتراض شدید مسلمانان عراق، پیروان آیین ارتدوکس  در روسیه، و تعدادی از مسیحیان شد. چرا که آن ها این حرکت را  مایه ی  زنده نگاه داشتن آداب بت پرستی می دانستند. قباحت این حرکت آمریکاییان، کار  را  بدانجا  رسانده  که  نویسنده ی  یکی  از مقالات،   از  رواج   گسترده ی  بزرگداشت  و پرستش نمادهای شیطانی و بت های  ملل باستان  در  جهان  غرب،  اظهار تأسف کرده است.(78)  (البته لازم به ذکر است که  نویسنده ی مقاله ی مذکور، از دیدگاهی دلسوزانه برای جهان غرب و  خصمانه  با  ایران، به  بحث پرداخته  و  واقعه ی  اتفاق  افتاده  در  بابل  را  برای  کشوری   که می خواهد با ایرانیان و فرشته های آنان   (هاروت و ماروت  که  بنا  بر  انجیل تحریف شده،  ایرانی  بوده اند!)    در  آرماگدون  بجنگد،   خجالت آور  توصیف کرده است.   در واقع وی با این مقاله قصد داشته تا  آمریکاییان  را  از  اعمال شیطانی  دور  بدارد  و  بدین ترتیب  برای  آرماگدون  و  بازگشت  مسیح (ع) زمینه سازی کند!).

 

 در تصویر زیر، بخشی از خبر درج شده را ملاحظه می فرمایید:

 

 

 

7)      جنگ  33  روزه ی  اسرائیل  با  لبنان   (با دخالت آمریکا)   در   نزدیکی   مدار 33  درجه.

 

آنچه که از اخبار مربوط به این جنگ به  دست  آمده،   این  است  که  آمریکا، اسراییل و انگلیس، بار ها در طی جنگ مذکور مخالفت  خود  را  با  آتش بس اعلام نمودند؛(79) تا آن جا که  « کاندولیزا رایس »  وزیر امور خارجه ی آمریکا، رنج ها و سختی های جنگ را به درد مادر در  هنگام  زایمان!  تشبیه  کرد  و مردم خاورمیانه را به تحمل درد و سختی این جنگ،  برای  تولد  خاورمیانه ی جدید دعوت نمود و بدین ترتیب پذیرفتن هرگونه آتش بس را رد کرد.(80)

 

از سوی دیگر،  با شکست اسراییل  در  روز های  پایانی  جنگ،  گفتگو های آتش بس بین طرفین درگیر  انجام شد.  در اینجا نیز با اینکه توافق آتش بس، از یکی دو روز قبل از پایان جنگ حاصل شده بود، اسرائیل  به  دلایل نامعلوم، این جنگ ظالمانه را که خود آغاز کرده و به لبنان تحمیل نموده بود، تا  33 روز ادامه داد و آتش بس را به تأخیر انداخت!؟

 

این تاخیر آتش بس و تعلل از سوی اسراییل و حامی  آن (آمریکا)  و  ادامه ی جنگ تا  33  روز از  جانب  دولت  اسراییل،   خود  نشانه ای  از  تسلط  تفکر ماسونی بر دولت های اسراییل و آمریکا است. چرا که این کشور ها حتی در حضور مخالفت های گسترده ی مردم جهان، عمداً جنگ را  تا  33  روز  ادامه دادند و دقیقاً پس از 33 روز، جنگ را به پایان بردند.

 

 

8)      تبلیغ جنگ هسته ای دروغین «  Armageddon  » در دشتی  به  همین  نام که در حوالی مدار 33 درجه واقع شده است.

 

« Armageddon » نام جنگی است که بنا بر گفته ی بخش مکاشفات انجیل تحریف شده ی یوحنا، در آخرالزمان و در دشتی به نام  « Armageddon »  یا « هرمجدون » و بین  نیروهای  خیر و شر روی  می دهد  و  سبب  بازگشت مسیح  (ع)    به    زمین    می گردد.     (در   بخش های   انتهایی   مقاله، « Armageddon »  به صورت کاملتر مورد بحث واقع شده است.) 

 

در سال های اخیر،  تبلیغات  وسیعی  پیرامون  آرماگدون  انجام  شده  و  هر حرکت نظامی آمریکا و اسراییل، بر اساس آن و با شعار  بازگشت مسیح (ع) توجیه می گرددد.

 

بنا بر ادعای صهیونیست ها، محل این جنگ در 30 کیلومتری شهر حیفا و  در دشت هرمجدون (Armageddon) در نزدیکی مدار 33 درجه است.

 

 

 

 

 

مجاورت محل وقوع جنگ دروغین آرماگدون با مدار 33 درجه،  استناد  بیش از حد آمریکا و اسراییل بر این جنگ برای  جلب  حمایت  صهیونیست ها،  و  نیز وجود شواهد بسیاری درباره ی  حمایت های  فراوان  تشکیلات  ماسونی  از طرفداران آرماگدون، توطئه آمیز بودن این جنگ و شیطنت حامیان  آن  را  تأیید می نماید.

 

 

 

نکته ی بسیار مهم: مطالبی که درباره ی مدار  33  درجه بیان  شد،  به  این  معنی نیست که مدار 33 درجه ی کره ی زمین، نحس و بدیمن است؛ (چرا که تمام مناطق روی کره ی زمین و آسمان و ... مخلوق خداوند بزرگ می باشند.).  منظور ما از بیان این موضوع، این است که ماسون ها با توجه به عقاید  جاهلی،  کفر آمیز  و  خرافی خود، تلاش می کنند تا وقایع جهان را مطابق میل خود پیش برند و در این  راه،  توجه بسیاری نیز به نمادهای  خود  دارند؛   تا  آن  جا  که  به  دلیل  تقدیس  عدد  33  در فراماسونری، دسیسه های مهم خود را در  شهر ها  و  کشور های  مدار  33  درجه انجام می دهند و بدین ترتیب رنج بسیاری را بر مردم این مناطق تحمیل می نمایند.

 

 

شواهد ارتباط اسرائیل با فراماسونری

 

1  پرچم اسرائیل.

 

در پرچم اسراییل نماد های ماسونی به  صورت  علنی  و  کاملاً  بی شرمانه خود را نشان می دهند. این علایم عبارتند از:

 

  • ستاره ی شش گوش (Hexagram):  قبلاً ذکر کردیم که اکثر یهودیان،  همانند فراماسونر ها  سلیمان (ع)  را  پادشاه  و  جادوگر  می دانند،  نه  پیامبر.).(81) بنابراین علامت « ستاره ی شش گوش » یا « مهر سلیمان »، در بین یهودیان علامتی اعتقادی نیست و به شریعت حضرت موسی (ع) هیچ ارتباطی ندارد. بلکه نشان دهنده ی ارادت آن ها  به  سلیمان  (که  از  دید  آن ها  پادشاه  و جادوگر بوده است)، می باشد.  این در حالی است  که  حضرت  سلیمان (ع) بنا بر اعتقاد مسلمانان، یکی از انبیای پارسای خداوند متعال بوده است.

  

  • علامت نیل تا فرات: این علامت،  که به صورت  2  نوار  آبی  رنگ در  دو  طرف ستاره ی  شش گوش  دیده  می شود،   وسعت  سرزمین  پادشاه  سلیمان (King Solomon) را از دید یهود نشان می دهد.

 

نکته ی جالب این که فراماسونها نیز اعتقاد دارند، که قبل از ظهور ضد مسیح (Antichrist)، باید سرزمین حکومت پادشاه سلیمان به اشغال درآید و بعد از آن ضد مسیح حکومت جهانی را آغاز کند.

اشتراکات  فراوانی  که   بین   نمادها   و   تفکرات   یهودیان   صهیونیست   و فراماسون ها وجود دارد (از جمله مثال های فوق)،   نشان  می دهد  که  به احتمال بسیار زیاد، رابطه ی بسیار محکمی بین این گروه ها وجود دارد.

 

 

 

2 – حضور علامت ستاره ی داوود (Hexagram) پرچم اسرائیل،  در مهر ماسونی و اسکناس  یک  دلاری  آمریکا   (مهر ماسونی  آمریکا  2  قرن  قبل  از  تأسیس اسرائیل ساخته شد.).

 

این  موضوع  می تواند ارتباط اسرائیل با فراماسونری را تأیید کند؛  چرا که مهر ماسونی ایالات متحده ی آمریکا که مملو  از  انواع  و  اقسام  علایم  ماسونی است،  علامت ستاره ی شش گوش را نیز در خود  جای  داده  است.  از  این مطلب می توان دریافت که علامت ستاره ی شش گوش  نیز  یکی  از  علایم واضح ماسونی است که در نمادهای  تشکیلات  مهم  ماسونی  به  کار  رفته است.    ضمن این که  حضور  علامت  ستاره ی داوود  (Hexagram)  در مهر ماسونی و اسکناس یک دلاری آمریکا نشان می دهد  که  نقشه ی  تأسیس اسراییل از قرن ها پیش توسط فراماسون ها ریخته  شده  بود  و   هولوکاست بهانه ای بیش نبود. در واقع می توان از این  مساله   نتیجه  گرفت  که  کشور اسراییل  باید  به  هر  وجه  ممکن  توسط   ماسون ها   تشکیل  می شد   و افسانه ی کذایی هولوکاست  نیز  فقط  بهانه ای  شد  تا  فلسفه ی  وجودی اسراییل، توجیهی داشته باشد.

 

 

 

3 –  دادگاه عالی اسرائیل (Israeli Supreme Court) در بیت المقدس.(82)

 

بسیاری از حکم ها و فرمانهایی که  درباره ی  ترور  فلسطینیان  و  مسلمانان  سایر کشورهای اسلامی وضع  می شود،  از  « (Israeli Supreme Court) یا دادگاه عالی اسرائیل » صادر می گردد.  در این دادگاه به صورت علنی و بدون هیچ  واهمه ای  از علایم ماسونی استفاده شده است.   حضور علایم فراوان ماسونی در این دادگاه، به قدری ما را به  شک  وا  داشت  که  مجبور  شدیم برای اطمینان از  صحت  مقالات  مورد  استفاده،  از  برنامه ی  Google Earth استفاده کرده و صحت عکس ها را به وسیله ی آن بیازماییم. همان طور که در  تصاویر زیر ملاحظه می فرمایید، عکس ها کاملاً واقعی هستند و هیچ تردیدی در صحت آن ها وجود ندارد:

 

 

 

 

در طراحی این دادگاه از علایم ماسونی بی شماری استفاده  شده است  که  ما  در این جا به بعضی از آن ها اشاره خواهیم کرد:

 

  • در طراحی ساختمان این دادگاه، در سقف یکی از قسمت ها، « هرم و چشم جهان بین » ساخته شده است.  این نما در تصویری که از پایین گرفته  شده، بهتر دیده می شود.

 

 

  • یکی دیگر از بناهای دادگاه، یک  Obelisk  است که دقیقاً مشابه  بنای یادبود ماسونی   جرج  واشنگتن  در   آمریکا (البته  با  ابعادی  کوچکتر)   می باشد. (Obelisk یک علامت معروف مصری و ماسونی است.)

 

 

 

 

 

 

  • کتابخانه ی دادگاه، 30 عدد پله دارد و بعد از این 30 پله، 3 رده کتاب وجود دارد که مجموعاً عدد 33 را تشکیل می دهند.

علاوه بر این، قوانین حاکم بر کتابخانه ی دادگاه  نیز  مشابه  قوانین  ماسونی است.  یکی  از قانونهای ماسونی این است که، ماسونی  که  در  هر  رده  و درجه ای قرار دارد، نمی تواند به  اختیارات مربوط به درجات و  مراتب  دیگر  لژ،   دسترسی داشته باشد.

در کتابخانه ی دادگاه عالی اسرائیل نیز قوانین  ماسونی  حاکم  است؛  یعنی هر عضوی حق دارد فقط  از  کتابهای  رده ی  مربوط  به  خود  استفاده   کند.

رده های کتابخانه ی  دادگاه عالی  اسراییل  عبارتند از:  رده ی اول مربوط  به وکلای مدافع، رده ی دوم مربوط به قضات فعال و مشغول به کار و رده ی سوم مربوط به قضات بازنشسته.  بالاترین رده،  مربوط به قضات  بازنشسته  است، اما آن ها نیز نمی توانند از کتابها ی رده های پایین تر استفاده کنند.

این در حالی است که در هیچ کتابخانه ی دیگری این ممنوعیت ها  حداقل  در مورد افراد با مراتب بالای علمی وجود ندارد.

 

 

 

نکته ی بسیار مهم: از دقت در ساختار  « دادگاه عالی اسراییل »  می توان  دریافت که ساختار حکومتی کشور اسراییل  (که ظاهراً با داعیه های  مذهبی  شکل گرفته است)، عملاً و علناً ویژگی های الحادی،  شیطانی و ماسونی  را  نشان  می دهد. وقاحت  این  مسأله  تا  آن  حد  است  که  اسراییلیان  که  ادعای  شریعت  حضرت موسی (ع) را می کنند و  قاعدتاً  باید  از  فرعون  بیزار  باشند،  به  وضوح  از  علایم ماسونی با منشأ مصری در بناهای دولتی خود استفاده می کنند.   از جمله: هرم و چشم جهان بین، Obelisk و....

 

 

 

 

 

4 – بناهای ماسونی شهر ایلات (Eilat) در اسرائیل.(83)

 

شهر ایلات در جنوب اسرائیل و مجاور دریای سرخ  واقع  شده  است.  در  این شهر، علایم ماسونی خود را با جسارت تمام نشان می دهند؛   به طوری  که  می توان گفت در هیچ نقطه از جهان، علایم ماسونی اینچنین  آشکارا  در  ملأ  عام قرار ندارند.

 

 بناهای ماسونی متعددی که در این شهر وجود دارند، عبارتند از:

 

·         بنای  مربوط  به  یکی  از  میادین  این   شهر،   «هرم و چشم جهان بین» می باشد  و  روی  سنگ  یادبود  این  بنا،   علامت  «پرگار و گونیا»   دیده می شود.

 

 

 

 

·         یکی از ساختمان های شهر ایلات که به صورت هرم ساخته شده است.

  

 

 

 

5 – آرم سازمان جاسوسی اسراییل (موساد=Mossad).

 

در  آرم   سازمان جاسوسی اسراییل (موساد)(84)   که   یکی  از  مخوف ترین نهاد های  امنیتی  دنیا  است،    علایم  ماسونی  خود  را  به   وضوح   نشان می دهند. این علایم عبارتند از:

 

1- دو شاخه ی زیتون که هر  کدام  13  برگ زیتون دارند.  (13 عدد خوش یمن ماسون ها و یهودیان است.).

 

2- یک شمعدان  7  پایه ی  3  پله،  که  هم  در  بین  یهودیان  و  هم  در  بین ماسون ها مقدس است. این  شمعدان 7 پایه،  علامت مخصوص  درجه ی « Royal Master » در لژ های ماسونی « York Rite »   (که یکی  از  انواع  لژهای  معروف هستند)، می باشد.(85)

 

توجه: به دلیل مقدس بودن شمعدان 7 پایه در نزد یهودیان، شاید بتوان این شمعدان را به عنوان عقیده ی یهودی موساد نیز توجیه کرد. بنابراین این شاهد ذکر شده برای ماسونی بودن اسراییل، جزء شواهد قوی نیست.

 

 

 

 

 

6 – ماسون بودن تعداد زیادی از نخست وزیران اسراییل.

 

ماسون بودن تعداد زیادی از نخست وزیران اسراییل، از جمله شواهدی  است که ارتباط اسراییل را با فراماسونری نشان می دهد.  در  اسراییل  نیز  همانند  آمریکا،  اکثر  نخست وزیران  ماسون  بوده اند.   در  تصویر  زیر، دو  نفر  از  این نخست وزیران ماسونی را به عنوان مثال آورده ایم:(86)

 

 

نکته ی جالب این که در نامه ای که  از  سوی  یک  تشکیلات  فراماسونی  اسراییل برای « اسحاق رابین » نخست وزیر سابق اسراییل فرستاده  شده است،  از وی به همراه « بیل کلینتون » رییس جمهور سابق آمریکا و « ملک حسین » پادشاه سابق اردن، به عنوان ماسون های صلح طلب تقدیر شده  و  به  آن ها  لقب  ماسون های صلح داده شده است! در تصویر زیر، متن نامه ی مذکور را ملاحظه می فرمایید:(87)

 

 

 

 

 

 

همان گونه که در متن نامه ملاحظه فرمودید،  « اسحاق رابین »  نیز همچون  « بیل کلینتون » یک ماسون بوده است.   از سوی دیگر، متن نامه نشان می دهد که  اکثر دشمنان ملت مسلمان  ایران  و  سایر  مسلمانان  آزاده ی جهان،   عضو  تشکیلات شیطانی فراماسونری  هستند.  برای مثال،  « بیل کلینتون »  که  با  سیاست های خصمانه ی خود،  تحریم  اقتصادی  وسیعی  را  علیه  ایران  اعمال  کرد،  « اسحاق رابین » که در دشمنی با ایران،  شمشیر  را  از  رو  بسته بود،  و  « ملک حسین » پادشاه اردن که با حمایت از صدام در جنگ تحمیلی، نقش مهمی  را  در  به شهادت رساندن جمع کثیری از ملت غیور ایران بازی  کرده  و  حتی  به  صورت  نمادین،  یک گلوله ی توپ ارتش بعثی را به سمت شهرهای مرزی ایران پرتاب نموده بود،(88)همه و همه شاگردان مکتب شیطانی فراماسونری بودند.   از این مطلب  می توان  نتیجه گرفت که امت بزرگ اسلامی، باید هر چه سریع تر دست به دست هم  دهند  تا  به کمک یکدیگر، مانع از قدرت طلبی های بیشتر فراماسونری شوند.

 

 

 

7 – تلاش برای تخریب مسجدالاقصی و ساخت معبد سلیمان.

 

در  قسمت های  ابتدایی  این  مقاله،  ذکر  شد  که   اکثر  یهودیان  (بالاخص صهیونیست ها) و نیز فراماسونرها، سلیمان را پادشاه می دانند و  اعتقاد  به جادوگر بودن وی دارند، تا آنجا که به جای  عبارت  (Prophet Solomon : پیامبر سلیمان)، عبارت (King Solomon : پادشاه سلیمان)  را به کار می برند.(89)

 

یکی از مهمترین برنامه هایی که  گروه های  منحرف  مذکور  تدارک  دیده اند، تخریب مسجدالاقصی  و  ساخت  معبد سلیمان  است.  نکته ای  که  مسلم است، این است که هدف از ساخت معبد سلیمان، ساخت یک معبد به عنوان عبادتگاه خداوند، و  به عنوان معبدی برای شریعت حضرت موسی (ع) نیست، بلکه هدف آن ها، ساخت معبدی به عنوان  نماد  الحاد  و  محلی  برای جولان تمام ابزارها و یادبودهای شیطانی است.  واقعاً  چگونه ادعای صهیونیست ها را مبنی بر اینکه معبد سلیمان جایی برای پرستش  خداوند  است،  می توان پذیرفت، در حالی که در تورات  تحریف  شده  (نه  تورات  نازل  شده  از  جانب خداوند)،   سخن   از   بت پرستی   سلیمان (ع) (نعوذ بالله)   به   میان  آمده است؟(90) از سوی دیگر با توجه به این که در روایات اسلامی از مسجدسازی حضرت آدم (ع) و حضرت ابراهیم (ع) و... سخن به  میان  آمده  است،  چگونه می توان   پذیرفت   که   حضرت  سلیمان (ع)    به    جای    مسجد،    معبد ساخته اند؟(91)    (البته لازم به ذکر است که ما در اینجا  قصد  نداریم  تا  صرفاً بین لفظ  مسجد  و  معبد  تفاوت  قایل شویم،  بلکه  تلاش  می کنیم  تا  بین مفاهیمی که این نامگذاری ها به دنبال خود دارند، افتراق بگذاریم.)

 

بدین ترتیب می توان دریافت که  ادعاهای  صهیونیست ها  مبنی  بر  این  که معبد سلیمان محلی برای پرستش خداوند می باشد، دروغ بوده  و  آن ها  به همراه متحدان نزدیک خود (فراماسون ها) در صدد ساخت محلی برای  مبارزه با نماد های الهی هستند.

 

 

 

– نقش  یهود (بالاخص  یهودیان  ساکن  اورشلیم)  به  عنوان  پرورش دهنده ی تعالیم ماسونی کابالا.

 

نقش  یهود  (بالاخص  یهودیان  ساکن اورشلیم)  به  عنوان  پرورش دهنده ی تعالیم ماسونی کابالا و نشر دهنده ی  اصلی  آن  در  طول  تاریخ،  خود  سند دیگری بر ارتباط اسراییل با فراماسونری است.(92)

 

 

 

 8– حمایت همه جانبه ی کشور ماسونی آمریکا از اسرائیل.

 

حمایت همه جانبه ی کشور  صد در صد  ماسونی  آمریکا  از  اسرائیل  از  بدو تأسیس، و مشترک بودن بسیاری  از  علایم  دولتی  و  رسمی  دو  کشور (از جمله حضور ستاره ی شش گوشه در پرچم اسراییل و  حضور  همین  علامت در مهر ماسونی آمریکا و در پشت دلار)، نشان دهنده ی این مطلب است  که کشور اسرائیل نیز همانند آمریکا، یک کشور کاملاً ماسونی است.

 

 

 

 

 

 

 

شواهد ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونری

 

در سال های اخیر، شواهد فراوانی به دست آمده است که نشان می دهد سازمان ملل متحد  و  بسیاری  از  موسسات  و  ارگان های  وابسته  به  آن (از جمله آژانس بین المللی انرژی اتمی  و ...)،   ارتباط   غیر قابل   انکاری    با    شبکه ی   جهانی فراماسونری دارند.(93) برخی از این شواهد عبارتند از:

 

 

1 – اهدای زمین سازمان ملل متحد از سوی یکی از افراد  خانواده ی  ماسونی  و یهودی الاصل راکفلر به نام (John D. Rockefeller, Jr).

 

زمین  سازمان ملل متحد  توسط  (John D. Rockefeller, Jr)  اهدا شده(94) و   اولین حمایت های مالی از سازمان ملل متحد،  توسط او  انجام  شده  است.

لازم به ذکر است که (John D. Rockefeller, Jr) و تمامی  اعضای  خانواده ی راکفلر (که اصالتاً یهودی بودند، اما به دلیل فرار از  فشار  افکار عمومی  آمریکا پروتستان شده اند)،  عضو  گروه  ماسونی و سری (Bones &Skull ) هستند. (همانند خانواده ی بوش)(95) 

 

 

 

 

2 – معماری داخلی سازمان ملل متحد، مثل ترتیب چیده شدن صندلی ها، شبیه معماری لژ های فراماسونری است.

 

 

 

 

3 – آرم سازمان ملل متحد.

 

در آرم سازمان ملل متحد نیز علایم ماسونی زیر دیده می شوند:

 

  • 33 قطعه بر روی نقشه ی جهان:  در طراحی  این آرم و ترسیم  نقش  کره ی زمین بر روی آن، طول و عرض جغرافیایی به گونه ای رسم شده که در مجموع 33 قسمت به دست آمده است.  نکته ی مهم این که در طراحی  آرم  مذکور،  خطوط عرض جغرافیایی با فواصل کم  رسم  شده  است،  اما  فواصل  خطوط  طول جغرافیایی از  یکدیگر، بسیار  زیاد می باشد.  این  ناهماهنگی  ظاهری،  بی دلیل نبوده  و  هدف  از  آن،  ایجاد  33  قسمت  بر  روی  نقشه ی  جهان بوده است.  در واقع اگر فواصل خطوط طول جغرافیایی موجود در آرم،  کمتر  از مقدار  کنونی  بود، 33  قطعه  ایجاد  نمی شد، اما  ماسون ها   عمداً  خطوط  طول و عرض جغرافیایی را به گونه ای در  آرم  سازمان ملل متحد  گنجانده اند که عدد 33  (عدد خوش یمن فراماسونر ها) به دست آید!(96)

 

  • 13 برگ زیتون در هر طرف:  به  غیر  از  قسمت  ابتدائی  شاخه ی  زیتون  که ساقه ی شاخه است (فلش ها)، 13 برگ زیتون در هرطرف رسم شده است. همان طور که قبلاً  ذکر  شد،  عدد  13  در  بین  ماسون ها  و  یهودیان،  عدد خوش یمنی است(97)  و استفاده از 13 برگ در نماد سازمان ملل متحد،  خود شاهد دیگری بر ارتباط این سازمان، با تشکیلات فراماسونری می باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

4 – حضور علامت  ماسونی  « پرگار و گونیا »  در  یکی  از  نهاد های  وابسته  به سازمان ملل متحد با عنوان « Temple of Understanding ».

 

« Temple of Understanding » نام یکی از نهادهای وابسته به سازمان ملل است  که  بنا بر  ادعای  حامیان  آن،  در جهت   تقریب  ادیان   جهان   حرکت می کند.(98)  این ادعا در حالی بیان می شود که تاکنون هیچ اقدام موثری  در این زمینه، از سوی این نهاد، و نیز سازمان ملل متحد صورت نگرفته است.

 

در پس ظاهر فریبنده ی این سازمان، شواهد فراوانی از نفوذ  فراماسونری  در آن به دست آمده است:

 

1– سازمانی به نام « Temple of Understanding » در پایتخت  آمریکا  (شهر Washington D.C) وجود دارد که مختص فراماسونر ها می باشد و از آن با عنوان  « Temple of Understanding Freemason»  یاد می شود.(99)  این شباهت فراوان در نام نهاد وابسته به سازمان ملل و نام سازمان متعلق به فراماسونری،  یکی  از  شواهدی  است  که  ارتباط  سازمان ملل متحد  با فراماسونری را نشان می دهد.

 

2– در  مقاله ای  که  در  سایت  خبری   « Canada Free Press »   به  آدرس اینترنتی « www.canadafreepress.com » آمده است،  تصویری از یکی از سالن های  ساختمان  نهاد  « Temple of Understanding »   متعلق  به سازمان ملل در نیویورک، درج شده است که در آن،  نماد  « پرگار و گونیا » که یکی از شناخته شده ترین نمادهای  فراماسونری  است،  بر  روی  یک سکوی محراب مانند در وسط سالن به چشم می خورد.(100)

 

در تصویر زیر، سالن مذکور را ملاحظه می فرمایید که  در  وسط  آن،  تصویر « پرگار و گونیا » ی فراماسونری به چشم می خورد:

 

 

 

 

 

 

همان گونه  که  ملاحظه  فرمودید،   نهاد  « Temple of Understanding » متعلق به سازمان ملل متحد، یک نهاد ماسونی است  و  این  مسأله  نیز فرضیه ی ارتباط سازمان ملل متحد را  با  فراماسونری،  تقویت  می نماید. خوشبختانه علمای اسلام، با این نهاد همکاری نمی کنند و همکاری  نهاد مذکور، عمدتاً با مذاهب  کم اهمیتی  همچون  بودیسم،  هندوییسم  و ... می باشد.

 

 

 

با توجه به شواهدی  که  درباره ی  ارتباط  سازمان ملل متحد  با  فراماسونری  بیان کردیم، به نظر می رسد که این سازمان وظیفه  دارد  تا  به  صورتی  کاملاً  موذیانه، کشورهای  غیر ماسونی  را  استثمار  کرده  و  آن ها  را  به  صورت  یکپارچه   تحت سلطه ی تشکیلات  فراماسونری  قرار  دهد  و  بدینسان  موقعیت  را  برای  تشکیل حکومت جهانی شیطانی ماسون ها آماده نماید.

 

جهت گیری های سازمان ملل متحد و سازمان های وابسته به آن (از جمله سازمان انرژی اتمی و ...) از بدو تأسیس  این  سازمان  تا  به  امروز  نیز،  نشان  از  عملکرد دسیسه آمیز این سازمان دارد.  چرا که سازمان ملل متحد و  سازمان های  تابعه ی آن،  همواره در برابر قدرت های زورگوی ماسونی همچون آمریکا،  اسراییل،  انگلیس و ... سکوت کرده و پیکان اتهام را به  سمت  کشورهای  جهان  سوم  و  کشورهای اسلامی  نشانه  می گیرند.   جهت گیری های  خصمانه   علیه   انرژی   صلح آمیز هسته ای  ایران  در  آژانس بین المللی انرژی اتمی  و   شورای امنیت سازمان ملل متحد،  عدم جهت گیری مناسب شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه تجاوز عراق به ایران در طی جنگ تحمیلی،  سکوت در  برابر  جنایت های  آمریکا،  اسراییل  و ... نمونه هایی اندک از کارشکنی های متعدد سازمان ملل متحد هستند.    

 

بنابراین نتیجه می شود که مسلمانان جهان،  نباید اعتماد چندانی به  سازمان  ملل متحد نمایند و خود باید برای حل مشکلات  سرزمین های اسلامی  تلاش کنند.  زیرا اعتماد به سازمانی که خود تحت سیطره ی فراماسونری است،  می تواند  همچون سمی قوی، کشنده باشد.

 

 

 

 

 

شواهد ارتباط واتیکان با فراماسونری

 

همواره در طول تاریخ،  واتیکان  به  عنوان  پایتخت  مسیحیان  کاتولیک  جهان  مطرح بوده است؛ اما کم کم به دلیل  فساد  و  تحجر  کلیسا ها  در  دوران  قرون وسطی، اعتراضات به واتیکان فزونی گرفت؛ تا اینکه با شروع انقلاب صنعتی و  ایجاد  فرقه ی پروتستان، نقش واتیکان بسیار کمرنگ شد. امروزه نیز واتیکان بسیار  ضعیف  بوده  و قدرت کمی در معادلات سیاسی بین المللی دارد.

 

واتیکان که در قرون گذشته، همواره به عنوان دشمن اصلی « شوالیه های معبد » و « فراماسونر ها » مطرح بوده،(101)  به نظر می رسد که  امروزه  تحت  سیطره ی فراماسونری قرار گرفته است.(102)

 

 

شواهدی که ارتباط واتیکان را با فراماسونری نشان می دهند، عبارتند از:

 

1 – وجود برخی از علایم ماسونی در تصاویر نقاشی واتیکان.(103)

 

در تصویر زیر که از یکی از نقاشی های واتیکان اقتباس شده  است،  ملاحظه می گردد که دو فرشته؟!، حلقه ای را به  دور  نماد  « چشم جهان بین »   یا « مثلث نورافشان » که یک نماد کاملاً ماسونی است، گرفته اند.

 

 

 

همان گونه که ملاحظه  فرمودید،  در  تصویر  فوق،  نماد « چشم جهان بین » مشاهده می گردد. از آنجا که نماد مذکور، یکی از  نماد های  مهم  و  معروف فراماسونری است، می توان نتیجه گرفت  که  واتیکان  با  فراماسونری  ارتباط دارد.

 

ممکن است برای خوانندگان محترم این سؤال پیش آید که شاید  نماد  « هرم و چشم جهان بین » از همان ابتدا مربوط به واتیکان و مسیحیت  بوده است  و  گروه های   ماسونی   به  دلیل  اعتقاد   به   مسیحیت،   از   علامت   مذکور  بهره جسته اند؟

 

در جواب باید گفت که علامت « چشم جهان بین » یک علامت الحادی بوده  و به مسیحیت ارتباطی ندارد. زیرا:

 

اولاً این نماد بسیار قدیمی بوده  و  از  دوران  مصر باستان و حکومت شیطانی فرعون اقتباس  شده است  و  تعالیم  الحادی  مصر باستان  با  دین  آسمانی مسیحیت، مغایر است.

 

ثانیاً استفاده ی فراوان  اسرائیل  از  نماد  « چشم جهان بین »  (مانند دادگاه عالی اسراییل)، ادعای  مسیحی  بودن  علامت  مذکور  را  رد  می کند،  چرا  که اسرائیل یهودیت را به رسمیت می شناسد، نه مسیحیت.

 

بدین ترتیب نتیجه می شود که نماد « چشم جهان بین » که از تعالیم الحادی مصر باستان نشأت گرفته است، به مسیحیت هیچ ارتباطی ندارد.

 

با توجه به مطالب گفته شده،  می توان نتیجه گرفت که فراماسونری و تعالیم منحرف آن، توانسته اند به واتیکان (مرکز کاتولیک های جهان) نیز نفوذ کنند.

 

 

2 – اتخاذ  مواضع  صهیونیستی  از  سوی تعدادی  از  پاپ ها  از  جمله  پاپ جدید (بندیکت شانزدهم).(104)

 

اخیراً شاهد توهین های مکرر پاپ جدید به دین اسلام  بوده ایم، اما در همین مدت، ارتباط ایشان با صهیونیست ها بسیار حسنه بوده است! 

 

در  تصویر  زیر ملاقات  پاپ جدید  با  اولمرت  نخست وزیر اسرائیل  را  ملاحظه می فرمایید:(105)

 

 

 

 

 

 

 

یک نکته ی مهم در زندگی پاپ بندیکت شانزدهم وجود  دارد  و  آن  نکته  این است  که پاپ در ابتدای عمرش و در  سنین جوانی،  عضو  « سازمان  جوانان هیتلری » بوده و در این سازمان وابسته  به  نازی ها،  شرکت  داشته است. وی همچنین مدتی را در  پدافند  ضد هوایی ارتش آلمان نازی  گذرانده است، تا جایی که بعد از  جنگ جهانی دوم،  برای مدتی در اسارت نیروهای متفقین  بوده است.(106)   وجود  این  سابقه ی  تاریک،  همواره  بر  سر  پاپ  بندیکت شانزدهم سنگینی می کند.

 

البته پاپ از حضور خود در سازمان جوانان هیتلری،  به عنوان  یک عمل اجباری  یاد می کند و ادعا می نماید که در اکثر جلسات  سازمان مذکور،  از حضور  در  جلسه خودداری می کرده است.  وی همچنین  از  پدر  خود  به  عنوان  فردی  معتقد  به  مبانی کاتولیک و فردی ضد نازی یاد می کند.(107)

 

در هر  حال  باید  گفت  که  وی  توجیهات  مذکور  را  برای   فرار   از   اتهامات  بیان می کند،  و این توجیهات به هیچ وجه مورد قبول نیست. زیرا:

 

اولاً اگر پدر پاپ واقعاً فردی مومن و مخالف نازیسم  بود، چرا در سال های قبل از جنگ جهانی و یا در سال های  ابتدایی  جنگ،  از  آلمان  به  کشور  دیگری مهاجرت نکرد. (همانند بسیاری از اقلیت های آلمان)

 

ثانیاً پاپ که بی ادبانه به ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص) جسارت می نماید  و ایشان  را  جنگ طلب  معرفی  می نماید،  چگونه  خود  در  جنگی  ظالمانه شرکت  کرده است؟!  حتی اگر وی به صورت اجباری  عضو  « سازمان جوانان  هیتلری » بوده  است، می توانست به هر قیمتی از خاک آلمان فرار کند، یا از فرمان مافوق خود سرپیچی کند؛  حتی  اگر  به  قیمت  از دست دادن  جانش تمام شود.  وی که از علاقه ی قلبی و همیشگی خود  به  حضرت مسیح (ع) دم می زند،  چگونه است که حفظ جان و منافع خود را بر پرهیز از جنگ ترجیح  می دهد،  و به خدمت در ارتش  نازی ها  می پردازد؟! این توجیهات فقط برای فریب ساده لوحان و فرار از وجدان کاربرد دارد، نه چیز دیگر.

 

مطالبی که ذکر شد،  بخش کوچکی از  پرونده ی  سیاه  زندگی  پاپ بندیکت شانزدهم بود و ما بقیه ی مسایل را بر عهده ی خوانندگان محترم می نهیم.

 

 

3 – وجود علامت ماسونی Obelisk در میدان مرکزی واتیکان.

 

Obelisk یک علامت ماسونی است که از مصر باستان اقتباس  شده  و  هیچ ارتباطی با مسیحیت ندارد.(108) حضور این  علامت  در  میدان  مرکزی  واتیکان (میدان سنت پیتر)، تأییدی بر ارتباط واتیکان با فراماسونری است.

 

 

 

 

 

 

 

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، بین واتیکان و فراماسونری،  ارتباط قوی وجود دارد. علاوه بر شواهدی که در این مقاله به آن ها پرداخته شد، شواهد  دیگری نیز وجود دارند که ما از پرداختن به آن ها خودداری می کنیم.

 

 

 

 

 

شواهد ارتباط اکثر یهودیان با فراماسونری

 

در مطالب قبل، ردپای یهودیان را در اکثر فعالیت های ماسونی ملاحظه  فرمودید.  در این قسمت، به صورت مختصر به بعضی از آن ها اشاره می کنیم.

 

تعدادی از شواهد مهم که رابطه ی قوی  یهود  و  فراماسونری  را نشان  می دهند، عبارتند از :

 

1 – سازماندهی تعالیم پراکنده ی  کابالا  توسط  یهود  و  انتشار  آن  به  اروپا  که سبب تشکیل گروه های ماسونی شد.(109)

 

 

2 – خوش یمن بودن عدد 13 در بین یهود و فراماسونرها.(110)

 

 

3 – اعتقاد مشترک  یهودیان  و  فراماسونرها  به تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان.(111)

 

 

 

 

 

 

4 – اعتقاد مشترک یهودیان و فراماسونرها به جادوگر بودن سلیمان.(112)

 

 

 

5 – حضور هم زمان  ستاره ی شش گوش  یا  ستاره ی داوود  در  پرچم اسرائیل، تعداد زیادی از کنیسه های یهودی، مهر ماسونی آمریکا، اسکناس  یک دلاری  آمریکا  و لژ های ماسونی.  (همان طور که قبلاً ذکر شد، یهودیان که وارث دین  تحریف شده ی  یهودیت  هستند،  حضرت سلیمان (ع)  را  پیامبر  نمی دانند، بلکه ایشان را پادشاه  و  جادوگر  می دانند؛  حال  سوال  این  است  که  چرا یهودیان  علامت   « ستاره ی شش گوش »   را که  از  دید  آن ها  نماد  مهر سلیمان  است،  در کنیسه های  خود به کار می برند؟!   زیرا  همان گونه  که می دانیم، کنیسه عبادتگاه است، نه مرکز پادشاهی!)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شواهد ارتباط اوانجلیکال ها با فراماسونری

 

اوانجلیکال ها مهمترین گروه مسیحی در  ایالات متحده ی آمریکا  هستند  که  %25 جمعیت  این  کشور  (حدود 80 میلیون نفر)  را تشکیل می دهند.  پیروان  این  فرقه همچنین  سرسخت ترین  دوستان  اسرائیل  و  اصلی ترین  حامیان  جرج بوش   نیز می باشند.

 

در طی سال های اخیر،  شواهد فراوانی به دست آمده  است  که  نشان  می دهد سران فرقه ی اوانجلیکال،  ارتباط زیادی  با  فراماسونری  دارند.  (البته  گهگاه  جنگ زرگری و ظاهری میان فراماسونری و اوانجلیکال ها انجام می شود،  اما  آنچه که  در عمل ملاحظه می گردد، اتحاد بین آرمان های فراماسونری و اوانجلیسم است.)

 

نکته ی مهم این که مردم عادی اوانجلیکال از جمله کودکان، چیزی در خصوص ارتباط این فرقه با فراماسونری نمی دانند و گرفتار جهل هستند، اما رهبران فاسد این فرقه (که همجنس بازی و رسوایی اخلاقی بعضی از آنان همچون « Ted Haggard »،  در سال   2006   تیتر  مطبوعات  آمریکا  شد)(113)،   به خوبی  از  ارتباط  این  فرقه  با فراماسونری خبر دارند.

 

 

 

 

 

 

 

البته لازم به ذکر است که در سال 2007 و یکسال  بعد  از  رسوایی  به  وجود  آمده برای « Ted Haggard »،  « کلیسای لوتران اوانجلیکال ها »  همجنس بازی را  برای کشیشان (Pastors)، مجاز اعلام کرد!(114)

 

تیتر خبر مذکور را می توانید در تصویر زیر ملاحظه فرمایید:

 

 

 

 

 

 

این حرکت مفسدانه ی کلیسای اوانجلیکال ها،  علاوه بر  این که  صلاحیت  مذهبی این فرقه را زیر سوال می برد،  این  نکته  را نیز خاطر نشان می کند که  به  احتمال زیاد، شیوع اعمال فاسد (از جمله همجنس بازی) در سران این فرقه بسیار بالاست.  

 

در هر حال می توان  گفت  که  قانون  اخیر  کلیسای  لوتران  اوانجلیکال،  خود  سند مهمی است که نشان می دهد سران این فرقه، به احتمال بسیار زیاد با  گروه های فاسدی همچون همجنس بازان، فراماسونر ها و ... ارتباط دارند.

 

شواهد دیگری که نشان می دهند فرقه ی اوانجلیکال  با  فراماسونری  ارتباط  دارد،  عبارتند از:

 

1 – حمایت فراوان اوانجلیکال ها (نو انجیلی ها) از کشور ماسونی اسرائیل.(115)

 

 

2 – علاقه ی فراوان اوانجلیکال ها به یهود.  تا  آنجا  که  به « مسیحیان یهودگرا » معروفند.(116)

 

 

3 – اعتقاد  به  لزوم  ساخت معبد سلیمان  به عنوان زمینه ساز بازگشت  حضرت مسیح (ع).(117)

 

این اعتقاد در اکثر  گروه های  مسیحی  دیگر  دیده  نمی شود.  در  واقع  این مسأله  بسیار عجیب است که یک گروه مسیحی (اوانجلیکال ها)، به ساخت معبد سلیمان   اعتقاد  دارند  و  آن  را  به   ظهور   حضرت  مسیح (ع)   ارتباط می دهند!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

4 – وجود ستاره ی شش گوش در  بعضی  از  کتب  اوانجلیکال ها  به  عنوان  یک علامت کلیدی.(118)

 

وجود این علامت ماسونی در کتب  نوانجیلی،  تأییدی  بر  ارتباط  این  فرقه  با ماسون ها و یهودیان است. اعتقاد آن ها به این علامت به قدری زیاد است که حتی از آن در کنار صلیب استفاده می کنند!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

5 – اعتقاد فراوان اوانجلیکال ها به رئیس جمهور ماسونی خود (جرج بوش).

 

در آمریکا،  کمپ های انجیلی به نام  « کمپ عیسی : Jesus Camp »  وجود دارند که اوانجلیکال ها،  فرزندان خود را به این  کمپ ها  می فرستند تا  برای خدمت در ارتش خدا (ارتش آمریکا؟!)،  آموزش  ببینند.  در  مورد  یکی  از  این کمپ ها و  فعالیت های  آن،   فیلم  مستندی  توسط  شبکه ی   ABC News آمریکا تهیه شده است که در آن،  به  ابعاد مختلف کمپ های  مذکور  پرداخته شده است.  لازم  به  ذکر است که  فیلم  مذکور  به  سرعت  از  سایت های اینترنتی حذف شد، اما به لطف خدا  فیلم در همان مدت حضور در اینترنت، به دست نگارنده رسید.

 

در این  فیلم،   کودکان  انجیلی  در  حالی  که  به  پای  عکس  « جرج بوش» افتاده اند و آن را می پرستند، مشاهده  می شوند!  دلیل این  حرکت  عجیب آن ها این است که از دیدگاه نوانجیلی ها ی  افراطی،  « جرج بوش »  تجلی خدا ( حضرت مسیح (ع) ) می باشد!  (در مسیحیت تحریف شده،  مسیحیان اعتقاد به سه وجود خدایی دارند: أب، إبن، روح القدس.)

 

 

در یک صحنه از فیلم،  ملاحظه می گردد که کودکان با دست  به  عکس بوش اشاره  کرده   و   می گویند:   (This is the picture of God! = این عکس خدا است!). علت اینکه کودکان چنین سخن  احمقانه ای را به زبان می آورند، این است که اعتقاد دارند  جرج بوش  با حمله به عراق،  زمینه  را  برای  بازگشت خدا ؟! ( مسیح (ع) )؟! آماده کرده است.  به همین دلیل جرج بوش را  تجلی مسیح می دانند!

 

ترجمه ی  فیلم مذکور به طور خلاصه چنین است:(119)

 

«مجری برنامه: (Jesus Camp)  نام فیلمی است که در این روز   تعطیل  پایان  هفته  در  مقابل  دیدگانتان  قرار گرفته است.  این  فیلم  درباره ی  یک  کمپ انجیلی  به  نام « بچه ها در آتش :  Kids On Fire» است که در آن به کودکان آموزش های فرهنگی و نظامی می دهند تا بتوانند سربازانی برای  ارتش خدا باشند؛  فیلم مذکور  (از تعجب) ابروها را  بالا می برد،  موها  را  بر  تن  سیخ می کند و  پرسش های زیادی را  در  رابطه با  نوانجیلی کردن  کودکان  مطرح می سازد.

 

خواندن دعاهای دسته جمعی، گریه برای رستگاری،  دعا برای  پایان دادن  به  سقط جنین  و  پرستش  تصویر  جرج بوش  (به عنوان تجلی خدا!)  بخشی از  فعالیتهایی  هستند  که  در   کمپ  انجیلی   خانم  پاستور «بکی فیشر»  در منطقه ی  داکوتای   شمالی   (واقع  در  ایالات  متحده  و   نزدیک   دریاچه ی شیاطین)  انجام  می شوند.  این  برنامه ها  با  عنوان  تبلیغاتی  « کودکان در آتش »، موضوع برنامه ی مستندی به نام «کمپ عیسی» می باشند. »

 

خانم (بکی فیشر) مربی آنان می گوید: « من واقعاً می خواهم آنان   را  چنان  تربیت کنم که حاضر باشند جان خود را برای انجیل فداکنند،  همان گونه که در پاکستان  و فلسطین  نیز  چنین  است  و  کودکان (نه جوانان!)  حاضرند  برای اسلام جان خود را  فدا  کنند. » (در یکی از  فیلم های  مربوط  به  این  کمپ،  خانم  بکی فیشر  صراحتاً  از مسلمانان به عنوان دشمن یاد می کند.).

 

یکی از کودکان می گوید: « عده ی زیادی از مردم به خاطر خدا می میرند،  در  حالی که هیچ ترسی ندارند. »

 

کودک دیگری می گوید: « ما  در حال  انجام  تمرین هایی  هستیم  تا  بتوانیم  جنگجو  شویم، البته به روشی کاملاً مفرح. »

 

خانم بکی فیشر  می گوید: « من  تا  به  حال  احساس  نکرده ام  که  توسط کسی (منظور دولت آمریکا است) استثمار شده ام. »

 

مجری: « عده ایی در آمریکا بر این باورند که هدف کمپ مذکور،  پرورش خوی  شیطانی در کودکان است؛  اما عده ای نیز از این فیلم استقبال  کرده اند.  در  دهه ی  اخیر،  ثبت نام جوانان  در  موسسات  نوانجیلی  افزایش  چشمگیری  داشته  است؛ گروه های نوانجیلی، فعالیتهای خود را در مکان های  گوناگونی انجام می دهند که از جمله ی این مکان ها می توان به فستیوال های  Rock  و مسابقات اسب سواری اشاره کرد. »

 

 

برای مشاهده ی فیلم، بر روی لینک زیر کلیک کنید:

 

 

http://www.youshare.com/view.php?file=Film 4.avi         (فیلم 4 CD)

 

 

 

 

 

 

 

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، ترویج فرقه ی منحرف اوانجلیکال،  یکی  از راه هایی است که تشکیلات جهانی فراماسونری  برای  نفوذ  در  مسیحیت  مورد استفاده قرار داده است که متاسفانه این حرکت فراماسونری،  تا حدود زیادی موفق بوده است.

 

 

 

 

 

 

 

شواهد ارتباط بهائیت با فراماسونری

 

فرقه ی  منحرف بهاییت، یکی از فرقه های منحرف است که با حمایت دولت های ماسونی (به ویژه بریتانیا) و با هدف تخریب دین مبین اسلام پا به عرصه ی وجود نهاده است. این فرقه ی خطرناک، با تمام وجود سعی در تخریب اسلام داشته، اما به لطف خدا توطئه های آن عمدتاً ناکام مانده است.

 

شواهد فراوانی وجود دارند که از ارتباط بین بهائیت و فراماسونری پرده برمی دارند. بعضی از این شواهد عبارتند از:

 

1 – مرکز فرقه ی بهائیت و اماکن به اصطلاح زیارتی آن در  اسرائیل  و  به  خصوص شهر های عکا و حیفا واقع شده است.  سالها  پیش،  بابیان بهایی  (بهائیان)  جسد علی محمد شیرازی، اولین خدا و پیامبر خویش؟! را به اسرائیل و  شهر  عکا  منتقل نمودند و با همکاری کشور ماسونی  اسرائیل،  بارگاه  باشکوهی برای او بنا کردند.(120)

 

2 - سران بهائیت و کشور ماسونی اسرائیل از ابتدا روابط علنی نزدیکی با  یکدیگر داشته اند.  به عنوان  مثال:  جمله ای  از  روحیه  ماکسول  همسر  آمریکائی  شوقی افندی  از  رهبران  بهائیت  که  گفته  است:  « سرنوشت  و  آینده ی اسرائیل و  بهائیگری چون حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته است. »(121)

 

این مطلب تنها مربوط به  گذشته  نمی شود،  بلکه امروزه نیز  ارتباط  نزدیکی  بین سران بهاییت و سردمداران اسراییل  وجود  دارد.  برای مثال اخیراً  اولمرت  (نخست وزیر اسراییل) در جمع سران بهایی در بیت العدل (مرکز تصمیم گیری برای بهاییان جهان)  واقع  در  شهر  حیفای  اسراییل،  حضور  یافته  و  با  آنان صمیمانه دیدار کرده است.(122)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3 – چه در غرب و چه در ایران،  درصد قابل توجهی از بدنه ی بهائیت  را  یهودیانی تشکیل می دهند که به فرقه ی بهائیت گرویده اند.  به عنوان نمونه  می توان  به گروش دسته جمعی یهودیان همدان به این فرقه، و نقش « ملا الیاهو »  و « ملا لاله زار » دو نفر از بزرگان  یهود  در  تقویت  جنبش  معروف  « طاهره ی قرة العین» در تبلیغ بابیگری اشاره کرد.(123)

 

 

 

4 – گزارش ساواک از محفل شماره ی 4 بهائیان به تاریخ 7/3/1347:

 

« ... عباس اقدسی  ( از افراد برجسته ی بهائیت)  گفت:  دولت  اسرائیل  در جنگ  46 و 47، قهرمان جهان شناخته شد و ما جامعه ی بهائیت، فعالیت این  قوم عزیز  یهود را ستایش می کنیم ... »!؟(124)

 

این حمایت گستاخانه ی بهاییان از رژیم ماسونی اسراییل در زمانی  که  هیچ فرقه ی   مذهبی   دیگری   در   خاورمیانه   از   اسراییل   حمایت   نمی کرد،  نشان دهنده ی  ارتباط قوی بهاییان با این دولت ماسونی است.

 

 

نکته ی دیگری که باید به آن  اشاره  کرد،  این  است  که  گزارش  ساواک  از بهاییان،  به معنای  مخالفت  و  دشمنی  شاه  با  بهاییان  نیست.   زیرا  بنابر  مستندات  تاریخی،   ارتباطات  خوبی  بین   شاه   سابق   و   بهاییان   وجود داشته است؛  به  نحوی  که  برخی  از  شواهد،  حاکی  از  این  هستند  که محمد رضا پهلوی نیز به این فرقه ی ضاله گرویده است:

 

یکی از مبلغان بهائیت درباره تاثیر متقابل بهائیت بر شاه و  خاندان پهلوی گفته  بود:

 

« کارهایی که اکنون به دست اعلی حضرت شاهنشاه  صورت  می گیرد ،  هیچ کدامشان روی اصول دین اسلام نیست، زیرا شاه به تمام دستورهای بهائی آشنایی دارد و حتی ایشان با اشرف پهلوی در دوران کودکی در مدرسه بهائیان ... درس خوانده اند... حالا مردم ... می گویند بهائی است. چه کاری می توانند بکنند! ... »(125)

 

در نمونه ای دیگر از این سخنان، به صراحت از بهایی بودن محمدرضا پهلوی پرده برداشته شده است:

 

یکی از افراد نظامی به نام سرهنگ اقدسیه در جلسه بهائیان شیراز مورخ 18/4/1347، ضمن بهائی خواندن شاه، درباره نحوه برخورد خود با افراد مسلمانان اظهار داشت :


« ... افتخار ما بر دیانت بهائی است . من زمانی که در ارتش بودم، سربازان و درجه داران و افسران بهائی را احترام می گذاشتم.  ولی اگر یک فرد مسلمان از دیگری شکایت می کرد، دستور شلاق زدنش را می دادم ... ما اطلاع داریم که شاهنشاه آریامهر بهائی می باشند. ما بهائیان همه پولدار هستیم و ترقی بیشتری خواهیم کرد. »(126)

 

از شواهد دیگری که ارتباط محمد رضا شاه با  بهاییان  را  نشان  می دهد، می توان به این مطلب اشاره کرد که وی تعداد زیادی از بهاییان را در مشاغل حساسی چون نخست وزیری   و ... گماشت که از  معروفترین   این  افراد می توان به امیر  عباس هویدا (که  طولانی ترین دوره ی نخست وزیری را داشت)، اشاره کرد.

 

بنابراین باید گفت که بهاییان همواره با رژیم شاه سابق روابط خوبی داشته و متقابلاً از یکدیگر حمایت می کردند.

 

اما دلیل این که چرا ساواک از نشست های بهاییان گزارش  تایید می کرد،  را  می توان به این صورت توضیح داد که سرویس های امنیتی  و  اطلاعاتی شاهان ظالم علاوه بر کسب خبر از مخالفان، وظیفه داشتند  تا  اخباری  را  که  خوشایند  شاهان است نیز تهیه کنند و آنان را در جریان این امور قرار دهند.  از  مثال های  معروف  در  این  رابطه  می توان  به  درخواست ناصرالدین شاه از اداره ی استخبارات خود اشاره کرد که از ماموران این  اداره  خواسته  بود  تا  در  شهر  بگردند  و  اخبار  و  اتفاقات  جالب  و  خنده داری که ممکن است برای شاه جذاب باشد را به شاه اطلاع دهند!

 

 

 

5 – اصولاً در میان نخبگان فراماسونری ایران،  نسبت بالائی از  بهائیان  وجود  دارد که  افرادی  همچون  « علیقلی نبیل الدوله »   ،   « میرزا آقا خان کرمانی » ،   « ابراهیم حکیمی »  ،  « سید  جمال  واعظ »  ،  « ذبیح اله  قربانی »  ،    « احسان  یارشاطر»  ، « امیرعباس هویدا » ، « پری اباصلتی » و ... از  این  دسته اند.  امیر عباس هویدا   که طولانی ترین دوره ی نخست وزیری را  در  زمان محمد رضا پهلوی داشته و به چاپلوسی هم معروف بوده است، و احسان یارشاطر که  تحقیقات  بسیاری  را  در  زمینه ی  ادبیات  فارسی انجام داده است، هر دو هم بهائی و هم فراماسونر بوده اند.(127)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

6 – روابط  قوی  عباس افندی  (از   رهبران   بهاییت)  با   گروه های   ماسونی  و Theosophical Society.

 

در  این  رابطه،  دکتر  عبدالله  شهبازی (از  تاریخ  نویسان  معاصر)  در  کتاب « نظریه ی توطئه » و نیز در مقاله ی « جستارهایی از تاریخ بهاییت»، چنین نوشته است:

 

(سفر  سال‌های  1911 1913  عباس افندی به اروپا و آمریکا، سفری  کاملاً ‏برنامه‌ریزی شده بود. بررسی جریان این سفر، و مجامعی که عباس افندی در  آن ‏حضور یافت، نشان می‌دهد که کانون‌های مقتدری در پشت این ماجرا حضور ‏داشتند و می‌کوشیدند تا این  "پیغمبر" نوظهور  شرقی  را  به  عنوان  نماد پیدایش "مذهب جدید انسانی"، و آرمان « ماسونی تئوسوفیستی »  معرفی کنند. این بررسی ‏ثابت می‌کند که کارگردان اصلی این نمایش، انجمن  جهانی  تئوسوفی (یکی  از ‏محافل عالی ماسونی غرب) بود .... در این  سفر،  تبلیغات وسیعی درباره ی عباس ‏افندی،  به عنوان  یکی  از  رهبران تئوسوفیسم، صورت  گرفت؛  در  حدی  که  ملکه ‏ی رومانی و دخترش ژولیا وی را به عنوان « رهبر تئوسوفیسم » می‌شناختند و به این ‏عنوان با او مکاتبه داشتند. عباس افندی  در  این  سفر  با  برخی  رجال سیاسی و ‏فرهنگی ایران‌ چون جلال‌الدوله پسر ظل‌السلطان، دوستمحمدخان معیرالممالک ‏داماد  ناصرالدین‌شاه،  سید  حسن  تقی‌زاده،  میرزا محمد خان  قزوینی، علیقلی خان ‏سردار اسعد بختیاری و ... ملاقات کرد.  این  ماجرا،  که  حمایت  کانون‌های ‏عالی قدرت جهان معاصر را از بهائی‌گری نشان می‌داد،  بر محافل سیاسی عثمانی ‏و مصر نیز تأثیر نهاد و عباس افندی پس از بازگشت  از این سفر، وزن و  اهمیتی  ‏تازه یافت.)(128)

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه دارد ..............

بقیه ی مطلب در بخش ۳ .............

 

   

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد