ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۴ »

به نام خدا

        

« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۴ »

 

 

تمهیدات فراماسونری برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی

در قسمت های قبلی مقاله، تا حدود زیادی با ماهیت پلید فراماسونری و خصوصیات شیطانی این دجال احتمالی آخرالزمان، آشنا شدیم. در این قسمت مقاله به تمهیداتی که این تشکیلات پلید، برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی از آن ها بهره جسته است، اشاره می نماییم.  

 

 

لطفاً برای خواندن مقاله، بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.

به نام خدا

        

« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۴ »

 

 

تمهیدات فراماسونری برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی

در قسمت های قبلی مقاله، تا حدود زیادی با ماهیت پلید فراماسونری و خصوصیات شیطانی این دجال احتمالی آخرالزمان، آشنا شدیم. در این قسمت مقاله به تمهیداتی که این تشکیلات پلید، برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی از آن ها بهره جسته است، اشاره می نماییم.

تمهیداتی که فراماسونری برای رسیدن به اهداف خود مورد استفاده قرار داده است، عبارتند از:

1 – تلاش برای بدست گیری قدرت سیاسی همه ی کشورهای جهان.

امروزه سران قدرتمند در اکثر کشورها، یا بخشی از تشکیلات فراماسونری هستند و یا تحت تأثیر کشور های ماسونی قرار دارند. این مطلب در مورد کشورهای خاورمیانه مانند ترکیه، عراق، عربستان و ... نیز صدق می کند. برای مثال در ترکیه لژها و مجلات ماسونی همچون « معمار سینان » علناً فعالیت می کنند(209) و بسیاری از سیاستمداران این کشور نیز ماسون می باشند.(210) همچنین در ماه May سال 2007 (سال جاری) فراماسونرهای عراقی جشن تأسیس اولین لژ خود را برگزار کردند.(211) کشورهایی مثل عربستان نیز که لژ ندارند، عملاً تحت سیطره ی کشورهای ماسونی مانند آمریکا و اسراییل قرار دارند. به جرأت می توان گفت که تنها کشوری که در مقابل تشکیلات شیطانی فراماسونری ایستادگی کرده و به عنوان بزرگترین دشمن فراماسونری به شمار می رود، ایران اسلامی است. لازم به ذکر است که در کنار ایران، مجاهدان حماسه ساز لبنانی و فلسطینی نیز قرار دارند، اما حکومت کشورهای مذکور در دست مجاهدان نیست.  البته  در  ایران  زمان پهلوی،  تعداد زیادی از نخست وزیران،  فراماسون بوده اند. مانند: امیر عباس هویدا که بییشترین مدت نخست وزیری را داشته و شریف امامی که استاد اعظم فراماسونری بوده است.(212) ارتباط محمد رضا پهلوی نیز با فراماسونری بسیار زیاد بوده است.(213) بحمدالله با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کشور اسلامی ما از لوٍث وجود این تشکیلات شیطانی پاک شده است.

2 – ایجاد دو کشور قدرتمند آمریکا و اسراییل به عنوان دو بازوی سیاسی و نظامی مهم که قبلاً مفصلاً به آن ها اشاره کردیم.

3 – ایجاد سازمان ملل متحد به عنوان یک دستگاه ماسونی.

در بخش های قبلی این مقاله ذکر کردیم که سازمان ملل متحد با فریب افکار عمومی و در قالب شعار ایجاد صلح و ثبات در جهان، فعالیتهای خود را در جهت منافع فراماسونری انجام می دهد. در مورد ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونری، شواهد بسیار زیاد و محکمی وجود دارد که ما به بخشی از آن ها اشاره کردیم. علاوه بر شواهد مذکور، اگر به جهت گیری های سازمان ملل متحد و شورای امنیت این سازمان در طی سال های قبل توجه کنیم، به حرکت های موذیانه ی  سازمان ملل متحد  در  جهت اجرای  اهداف  ماسونی  پی می بریم. حرکت های موذیانه ی سازمان ملل متحد به نحوی است که حق مسلم ایران را برای رسیدن به فناوری صلح آمیز هسته ای کتمان می کند، اما حتی کوچکترین تنبیهی برای آمریکا و اسراییل به دلیل داشتن سلاح های هسته ای در نظر نمی گیرد؛ این مثال و مثال های دیگری از جمله عملکرد ضعیف شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال تهاجم اسراییل به فلسطین اشغالی و لبنان و نیز صدها نمونه ی دیگر از این قبیل، نشان می دهد که سازمان ملل متحد  نیز  بخشی  از  تشکیلات  شیطانی  فراماسونری  بوده  و بازیچه ی سردمداران این تشکیلات می باشد.

4 – تلاش برای انتشار شعار New world order  یا (نظم نوین جهانی).

 

این شعار که در مهر ماسونی آمریکا نیز درج شده است و یکی از قدیمی ترین مشهورترین شعارهای فراماسونری است،  اخیراً توسط جرج بوش پسر و قبلاً توسط پدر او بارها و بارها عنوان شده(214) و سازمان ملل متحد نیز این شعار را سر لوحه ی خود قرار داده است. فرمان دنیای جدید یا نظم نوین جهانی، فرمان یا نظمی است که ماسون ها قصد دارند آن را با ایجاد یک امپراطوری جهانی شیطانی، پیاده کنند. از نظر ماسون ها این فرمان نهایتاً توسط منجی شیطانی آن ها (Antichrist) که شخصی قدرتمند از بین خود ماسون ها است، اجرا خواهد شد.

5 – نفوذ در ادیان الهی و تلاش برای انحراف پیروان آنها.

فراماسون ها که ادیان الهی را بزرگترین دشمن خود می دانند، با نفوذ در ادیان، قصد تخریب آنها  را هم از درون و هم از بیرون دارند. آن ها به روش های گوناگون در ادیان مختلف نفوذ کرده اند که در بخش های قبلی  این  مقاله،  مفصلاً  به آن ها پرداختیم. مهمترین این روش ها به طور خلاصه عبارتند از:

 

           ← طیف Shriner                                              ← واتیکان

اسلام ← فرقه های عرفانی نوپا                      مسیحیت  ← بعضی از فرقه های پروتستان

           ← بهاییت                                                       ← اوانجلیکال ها 

    

                                                                  

یهودیت ← اکثر یهودیان (بالاخص صهیونیست ها و ساکنان اسراییل)

 

 

6 – استفاده از وسائل ارتباط جمعی برای ایجاد جنگ روانی  و  نیز  انحراف  فکری  و فرهنگی جوامع و رواج فحشا.

7 – ساخت و حمایت از هالیوود.

ماسون ها و یهودیان صهیونیست از ساخت و حمایت از هالیوود، چند هدف عمده داشته اند(215)  که مهمترین آن ها عبارتند از:

1 – ترویج فساد و فحشا از طریق فیلم های مبتذل و الگو برداری جوانان از هنرپیشگان فاسد فیلم های هالیوودی.

2 – بزرگنمایی قدرت های شیطانی در فیلم های هالیوودی. (همان گونه که می دانیم، از نظر اسلام، شیطان از جنس جن و یکی از بندگان خداست که به سبب مخالفت با خواست خدای متعال، از درگاه خدا رانده شده است؛ بنابراین این موجود خبیث هیچ قدرتی ندارد. اما در فیلم های هالیوودی، شیطان بسیار پر قدرت بوده و نعوذبالله قدرتی مشابه خداوند دارد (برای مثال در فیلم ارباب حلقه ها). گر چه در فیلم های هالیوودی لشکر خیر غالباً پیروز می شود، اما این فیلم ها در دل بسیاری از بینندگان ترس ایجاد کرده و آن ها را از قدرت کذایی شیطان می ترساند. به نظر می رسد که این ترفند فیلم های هالیوودی برای آینده ای نه چندان دور در نظر گرفته شده، و هدف از این ترفند، این بوده است که بعد از تشکیل حکومت جهانی شیطانی ماسون ها، افراد مومن اندکی که در جوامع وجود دارند، با ترس از قدرت شیطانی ماسون ها، در برابر آن ها تسلیم شوند.)

3 – ساخت فیلم هایی که در آن ها مسلمانان و به خصوص ایرانیان، تروریست معرفی شده اند. (این حرکت موذیانه بعد از واقعه ی ساختگی 11 سپتامبر، سرعت گرفته و امروزه در اکثر فیلم های هالیوودی، مسلمانان با چهره ای خشن و خونخوار معرفی شده اند.)

8 – مبارزه با اسلام که دشمن اصلی آنها می باشد.

در بین مسلمانان، شیعیان به دلیل برخورداری از فرهنگ عاشورایی و مهدوی، بیشتر مورد تهاجم فراماسونری واقع شده اند و در بین شیعیان نیز، شیعیان ایران به دلیل بهره مندی از حکومتی مقتدر و نیروی نظامی توانمند، و شیعیان لبنان نیز به علت برخورداری از سپاهیان قدرتمند حزب الله، بیش از همه آماج حملات تبلیغاتی دستگاه های ماسونی قرار گرفته اند. 

9 – حمایت از گروه های شیطان پرست، همجنس باز و سکولار به عنوان سربازان خط مقدم خود. مقام های بالای گروه های فراماسونری، افرادی به ظاهر شیک و مودب هستند و لباسهای تمیز و آراسته دارند، ولی گروه های شیطان پرست و همجنس باز حتی در ظاهر هم از انسانیت خارج می شوند و به غلط این تصور به وجود می آید که هیچ ارتباطی بین آنها و فراماسونرها وجود ندارد. در صورتی که همان افراد به ظاهر شیک و تمیز، از این گروه های شیطان پرست حمایت می کنند و شیطان پرستان و همجنس بازان، سربازان خط مقدم فراماسونرها هستند؛ البته لازم به ذکر است که بعضی از افراد گروه های مذکور، از ارتباط بین سران این گروه ها و فراماسونری خبر ندارند و به صورت غیرمستقیم، نقشه های فراماسونری را اجرا می کنند. 10 – ترویج فساد و حمایت از گروه های موسیقی مبتذل. این حرکت فراماسونری نیز با دو هدف عمده شکل گرفته است: 1 – کشاندن جوانان غربی به فساد و دوری آنان از دین و سیاست. 2 – کشاندن جوانان مسلمان به فساد و از بین بردن اراده ی آنان در مقابله با استکبار. (مشابه این اقدام در قرون اولیه ی اسلامی توسط مسیحیان اروپا انجام شد و نتیجه ی آن، فساد اخلاقی مسلمانان اندلس (اسپانیا) و خارج شدن این سرزمین از دست مسلمانان بود.)(216) 11 – تشویق به نگرش افراطی پیرامون علم. قبلاً ذکر شد که نگرش افراطی پیرامون علم، از سوی فراماسون ها و جهت پر کردن خلاء حاصل از کنار گذاشته شدن معنویت ترویج می گردد. در واقع ماسون ها که تعداد بسیار زیادی از آن ها در زمره ی دانشمندان برجسته نیز قرار دارند، تلاش می کنند تا علم را به عنوان یگانه وسیله ای که می تواند انسان را به سعادت برساند، معرفی کنند. این ترویج افراطی را می توان با کمی تفکر تشخیص داد. برای مثال در علوم پزشکی و بیولوژی، انتشار بسیاری از مقاله ها در سطح دنیا بی فایده بوده و بسیاری از آن ها مقالاتی هستند که مشابهشان به سهولت یافت می شود. همچنین تحقیقات فراوانی وجود دارند که در آن ها عملاً اصول اخلاق انسانی و اخلاق پزشکی رعایت نمی شوند، و هدف از آن ها فقط کسب امتیاز علمی است (از جمله بعضی تحقیقات مربوط به روان پزشکی و علوم اعصاب که بعضاً در لابراتوار های پنهانی انجام می شوند). همچنین با وجود پیشرفت های زیادی که انجام شده است، وضعیت بهداشتی جهان نه تنها بهتر نشده، بلکه گاهی بدتر نیز شده است، زیرا اتکا بر علم و دوری از مذهب، بلای جان انسان ها شده است. (برای مثال امروزه دیگر آبله ریشه کن شده است، اما انسان های زیادی بر اثر ابتلای به ایدز می میرند.) از سوی دیگر، تشویق به نگرش افراطی پیرامون علم از سوی کشورهای ماسونی، اهداف دیگری را نیز دنبال می کند. بدین ترتیب که با مشغول نگاه داشتن افراطی ذهن دانشجویان و دانشمندان در تحقیقات علمی و کاستن از وقت فراغت آن ها، اجازه ی فکر کردن به مسایلی همچون مذهب، اجتماع، اوضاع سیاسی جهان و ... را به این قشر پویا و فعال نمی دهند و با این کار اجازه نمی دهند که این افراد به مسایلی همچون وضعیت برادران و همنوعان خود در فلسطین، عراق، آفریقا و... فکر کنند. البته باید این مطلب را ذکر کرد که ادیان آسمانی و به خصوص اسلام، ارزش زیادی برای علم و علم آموزی قایلند(217) و انسان ها را به فراگرفتن آن، بسیار تشویق می کنند؛ اما در هر حال، علم را معبود انسان و تنها وسیله ی او برای رسیدن به رستگاری نمی دانند و انسان را تشویق به رسیدن به کمال در همه ی زمینه ها می نمایند. 12 – ترویج افراطی ورزش ها، بالاخص فوتبال. ورزش مورد قبول همه ی افراد است و فوائد آن بر کسی پوشیده نیست. حتی ادیان آسمانی نیز، انسان را به ورزش کردن تشویق کرده اند.(218) ولی آنچه که امروزه دیده می شود، باز هم ترویج بی حد و اندازه ی ورزش بالاخص فوتبال، آن هم در سطح حرفه ای است. در واقع دستگاه شیطانی فراماسونری با حمایت های فراوان مالی خود از گردانندگان بسیاری از تورنمنت های معتبر ورزشی، افکار انسان ها را از اعمال شیطانی خویش منحرف کرده و در سایه ی این رویدادهای ورزشی، به اجرای پروژه های خطرناک آخرالزمانی خود می پردازد. آنچه که مؤید این مطلب است، همزمانی جام جهانی فوتبال 2008 با حمله ی اسرائیل به نوار غزه می باشد!؟(219) 13 – تلاش برای تخریب مسجد الاقصی که به منظور ساخت معبد کذایی سلیمان در محل این مسجد مقدس صورت می گیرد و قبلاً به صورت مفصل به آن اشاره کردیم. 14 – ایجادتفرقه بین ملت ها به خصوص کشورهای اسلامی، که نمونه هایی از آن را در عراق شاهد هستیم. 15 – اشغال عراق (بابل) که در جهت اهداف آخرالزمانی ماسون ها انجام گرفت. 16 – ترویج مذاهب افراطی انجیلی. در سال های اخیر، با حمایت دولت ماسونی آمریکا، حرکت های فزاینده ای در جهت ترویج مذاهب افراطی انجیلی (از جمله تعالیم اوانجلیکالی) شکل گرفته است. در داخل آمریکا، حادثه ی ساختگی 11 سپتامبر، زمینه را برای رشد دیدگاه های افراطی انجیلی فراهم ساخت(220) و بعد از واقعه ی مذکور، با تلاش پنهان نهاد های ماسونی، تعداد پیروان تعالیم اوانجلیکالی رشد چشمگیری یافت و با افزایش تعداد پیروان این فرقه، عملاً تعداد حامیان اسراییل فزونی یافت. در خارج از آمریکا نیز با حمایت دولت ماسونی آمریکا، شبکه های ماهواره ای اوانجلیکالی به زبان های مختلف شروع به فعالیت کردند. حتی دامنه ی نفوذ این فعالیت های موذیانه به قلمرو فارسی زبانان نیز کشیده شد که افتتاح شبکه ی ماهواره ای « محبت » به زبان فارسی از آن جمله است.(221) این شبکه متأسفانه تا حدودی به اهداف خود رسیده و عده ای از ساده لوحان را فریب داده است که البته جمعیت بسیار ناچیزی می باشند.(222) بدین ترتیب که جمعیت اندکی در نواحی مختلف شهر تهران و حتی بعضی روستاها مسیحی نوانجیلی شده اند. البته اکثریت این افراد از طبقات فقیر جامعه بودند و به دلیل کمک های مالی موسسات مخفی نوانجیلی تغییر مذهب داده اند. هرچند که افراد ابله و هوسران دیگری نیز هستند که به دلایلی همچون سهل انگاری مسیحیت در مورد شرابخواری و ... به صورت پنهانی مسیحی نوانجیلی شده اند. (برای مثال، نگارنده ی این سطور، در اتوبوس به صورت اتفاقی با یکی از این افراد مواجه شده، و شخص مذکور که از طبقه ی اجتماعی پایین بوده است، دلیل نوانجیلی شدن خود را همراهی مراسم دعای اوانجلیکالی با رقص و موسیقی ذکر نموده است؟! لازم به ذکر است که شخص مذکور (که هیچ نام و نشانی نیز از خود ارایه نکرد)، نحوه ی آشنایی خود با تعالیم اوانجلیکالی را مشاهده ی مراسم دعای همراه با رقص اوانجلیکال ها، در شبکه ی ماهواره ای « محبت » ذکر کرده بود.) متأسفانه دامنه ی این تبلیغات،حتی به شهر مشهد مقدس نیز رسیده است و کتابچه های نوانجیلی در این شهر به دست زایران داده شده است. بدین ترتیب که در دی ماه و بهمن ماه سال 1385 شمسی، کتابچه ای 16 صفحه ای با عنوان « اسم او عجیب خواهد بود »، به دست افراد ناشناس در پایانه های مسافربری و مکانهائی که زائران تردد می کنند، توزیع شد. نکته ی مهم این که در پشت جلد این کتابچه، قسمت هایی از انجیل یوحنا (انجیلی که بیش از بقیه ی انجیل ها مورد تأیید اوانجلیکال ها و صهیونیست های مسیحی است)، چاپ شده بود که مردم را دعوت به مسیحیت می نمود.(223) البته خوشبختانه به دلیل عشق فراوان مردم ایران به اسلام، قرآن و معصومین (ع)، حرکت های تبلیغاتی مسیحیت نوانجیلی در ایران با شکست مواجه شده است؛ هر چند این مسأله به معنای این نیست که ما برنامه ریزی برای مقابله با این حرکت ها را فراموش کنیم. در حال حاضر، حرکت های تبلیغاتی مسیحیت نوانجیلی، بیش از همه در جمهوری های تازه استقلال یافته ی شوروی سابق، با موفقیت جریان دارد.(224) علت این مسأله نیز فقر اکثریت جمعیت این کشور ها است، که موجب شده است تا سازمان های نوانجیلی در قالب کمک های مالی و اقدامات بشر دوستانه؟! به تبلیغ عقاید افراطی خود بپردازند. این مسأله نشان می دهد که یکی از مهمترین راه های مقابله با این حرکت های شیطانی، مبارزه با فقر است و برای مبارزه با این حرکت ها، مسئولین کشورهای اسلامی باید به حل معضلات اقتصادی و اجتماعی نیز اهتمام ورزند. 17 – تبلیغ جنگ هسته ای کذایی آرماگدون. آرماگدون یکی از حربه های مجمع ماسونی جهانی است که از آن برای فریب مسیحیان و همراه کردن آنها با خود، استفاده می کند. آرماگدون، جنگی هسته ای است که طبق ادعای اوانجلیکال ها و صهیونیست های یهودی، در دشت آرماگدون (هرمجدون) که در شمال اسرائیل و نزدیک شهر حیفا (اطراف مدار 33 درجه) واقع شده است، رخ خواهد داد. از نظر صهیونیست های مسیحی و یهودی، این جنگ بین دو سپاه خیر (یهودیان و مسیحیان معتقد!؟) و سپاه شر (ایران، روسیه، سوریه، و سایر کشورهای مسلمان؟!) در می گیرد و در آن، سپاه خیر به رهبری حضرت مسیح(ع) پیروز می گردد. با این پیروزی، حکومت 1000 ساله ی مسیح آغاز می گردد و یهودیان باقیمانده نیز مسیحی می شوند!(225) تبلیغ آرماگدون، مورد استقبال اسرائیلی ها و اوانجلیکالها (حدود %25 جمعیت آمریکا یا 80 میلیون نفر) قرار دارد و به عنوان توجیهی برای لزوم وجود اسرائیل تلقی می شود. برای مثال، در زمان مذاکره ی عرفات و اسحق رابین با اسرائیل جهت صلح؟! و تعیین حد و مرز بین اسراییل و تشکیلات خودگردان فلسطین، مخالفت های زیادی در داخل آمریکا و اسراییل به وجود آمد و خواسته ی مخالفان این بود: نباید مرزهای اسرائیل تغییر کند، زیرا اسراییل کنونی کشوری است که میزبان آرماگدون و مسیح (ع) خواهد بود؟!(226) (نکته ی مهم این که بسیاری از اندیشمندان، دلیل قتل اسحاق رابین در آن زمان را نارضایتی صهیونیست های افراطی از مذاکره ی صلح بیان می کنند.)(227) اما چرا می گوییم که این جنگ ساختگی بوده و وجود خارجی ندارد؟ برای بررسی بهتر این مسأله، قبل از هر چیز باید کمی پیرامون انجیل های موجود و محتویاتشان بحث کنیم. انجیل های موجود در بین مسیحیان، مستقیماً سخنان خدا به حضرت عیسی (ع) نیستند و همانند قرآن مجید به طور کامل شامل سخنان الهی نمی شوند، بلکه از دو قسمت عهد عتیق (بخشی که عمدتاً از تورات و کتب پیامبران بنی اسراییل گرفته شده است) و عهد جدید (که روایت حواریون از زندگی حضرت عیسی (ع) است) تشکیل شده است. بخش عهد جدید که بیشتر مورد توجه مسیحیان است، زندگی حضرت عیسی (ع) را از دیدگاه حواریون بیان می کند و سخنان خداوند با حضرت عیسی (ع) را به صورت غیر مستقیم در داخل روایات زندگی حضرت عیسی (ع) آورده است. از بین انجیل های متعددی که وجود داشته است، چهار انجیل لوقا (Luke)، مرقس (Mark)، متی (Matthew) و یوحنا (John) توسط کلیسا مورد تأیید می باشند.(228) (البته این تأیید کلیسا به این معنی نیست که این انجیل ها واقعاً بهترین انجیل ها هستند.) در بین انجیل های نامبرده، ضعیف ترین انجیل مربوط به یوحنا (John) می باشد؛ به نحوی که بنا به گفته ی بسیاری از علما و محققین مسیحی، این انجیل دستخوش اضافات، حذفیات و تغییرات زیادی شده است. همچنین آشفتگی ها و تناقضات فراوانی در متن آن به چشم می خورد. در همین زمینه، به مطلبی که از چند سایت مسیحی و چند سایت تحقیقی پیرامون مسیحیت، اقتباس شده است، توجه فرمایید:(229) « بسیاری از محققان منتقد دریافته اند که انجیل چهارم (انجیل یوحنا)، نشانه هایی از اضافه شدن، کاسته شدن و تغییرات جدی ساختاری دارد که نشان می دهد نوشتن آن، یک پروسه ی طولانی داشته است: (امروزه به صورت آزادانه پذیرفته شده است که انجیل چهارم، قبل از این که به شکل نهایی خود تبدیل شود، تحت یک تکامل پیچیده قرار گرفته است.) مقدمه ای بر انجیل یوحنا، انجیل جدید بیت المقدس » بخشی از کتاب انجیل یوحنا (که انجیل ضعیفی است)، مکاشفات یوحنا (The Revelation) می باشد که این قسمت بنا بر ادعای خود مسیحیان، مربوط به مکاشفات یوحنا می باشد و به زندگانی حضرت عیسی (ع) ارتباطی ندارد. بخش مکاشفات انجیل یوحنا، آکنده از عبارات و کنایات و استعاره های فراوان است و متن سنگینی دارد که در این متن، به بررسی وقایع آخرالزمان پرداخته شده است.(230) کلمه ی آرماگدون (هرمجدّون=Magiddo)، فقط در مکاشفات یوحنا (باب 16، آیه ی 16) وجود دارد و در هیچکدام از انجیل های دیگر، و حتی در قسمت های اصلی انجیل یوحنا نیز یافت نمی شود.(231) در باب 16 کتاب مکاشفات یوحنا چنین آمده است:(232)

 

 

» And he gathered them together into a place called in the Hebrew Armageddon tongue. « John: Revelation (16:16) « او (خدا) آن ها را در محلی که به عبری (مجدّو) خوانده می شود، جمع خواهد کرد. »

 

با توجه به مطالب فوق، می توان دریافت که عده ای از بنی اسراییل که شیطان بر افکارشان مسلط  بود،  در  طول  تاریخ  به  تحریف  گسترده ی  انجیل ها  دست زده اند و بیش از همه، تلاش خود را بر انجیل یوحنا متمرکز کرده اند؛ تا جایی که بسیاری از محققین مسیحی نیز خود به این دستکاری ها اذعان دارند. از آن جا که اولین شیطنت ها در جهت تحریف شریعت حضرت موسی (ع)، از زمان  وفات  آن  حضرت  و  یا  حتی  در  زمان  حیات  ایشان (همانند قضیه ی  گوساله ی  سامری)  به  دست  پیروان  تعالیم  ماسونی – کابالایی  شکل گرفت،(233)  به نظر می رسد که تحریف تورات و انجیل ها (به خصوص انجیل یوحنا)  نیز به دست پیروان همین فرقه صورت گرفته است.

 

یهودیان کابالیست (شکل دهندگان تعالیم ماسونی کابالا)، که فراگیری تعالیم شیطانی و سحر و جادوگری را اختیار کردند، از همان ابتدا در فکر تأسیس یک حکومت شیطانی بودند؛ برای این منظور، آن ها با دستکاری های وسیع در تورات  در  ابتدا  و  سپس  انجیل ها (به خصوص انجیل یوحنا)  در  طول  تاریخ، فعالیت هایی را که قصد داشتند برای ساختن یک کشور اسراییلی بی دین انجام دهند، به صورت آیات تحریف شده در کتب مقدس مذکور، گنجاندند. فراماسون ها که وارث خلف کابالیست ها بودند، از میراث شوم و شیطانی که کابالیست ها برایشان به ارمغان گذاشته بودند، نهایت استفاده را کرده و از آن ها در جهت رسیدن به اهداف آخرالزمانی خود بهره بردند؛ بدین ترتیب، آن ها از تحریفات انجیل های مختلف، به خصوص انجیل ضعیف یوحنا استفاده کرده، و با استفاده از مکاشفات یوحنا تلاش کردند تا مسیحیان را بفریبند و آن ها را با خود همراه کنند.

 

امروزه فراماسونرها، با تبلیغ نبرد کذایی آرماگدون تلاش دارند تا مردم آمریکا و اسراییل و دیگر نقاط جهان را با خود همراه کنند و به آن ها بقبولانند که قبل از بازگشت مسیح (ع)، باید اسراییل وجود داشته باشد و معبد سلیمان ساخته شود. با این حربه، آن ها سعی می کنند تا با تلاش اوانجلیکال ها و یهودیان صهیونیست، به هدف خود برسند و بعد از ساخت معبد سلیمان و تشکیل حکومت جهانی شیطانی، مسأله ی بازگشت مسیح را به فراموشی سپارند.

 

نکته ی مهم در مورد اوانجلیکال ها،  این  که  عده ی  زیادی  از  آن ها  واقعاً  فریب خورده اند و به این مسأله اعتقاد پیدا کرده اند که مسیح (ع) با همان شرایطی که در مکاشفات یوحنا ذکر شده است، باز می گردد، ولی سردمداران اوانجلیکال ها که بسیاری از آن ها با فراماسونری واضحاً ارتباط دارند، با فریب به آنها القا کرده اند که برای ظهور مسیح (ع) باید اسرائیل نیل تا فرات تشکیل شود و ...

 

بدین ترتیب می توان گفت که اکثر جمعیت اوانجلیکال ها فریب خورده اند و مقصر اصلی در این مسایل، رهبران مذهبی آن ها هستند که به دلیل ارتباط قوی با فراماسونری،(234)  در لباس مذهب به جنگ با خدا برخاسته اند و عده ی زیادی را با فریبکاری، با خود همراه ساخته اند. این فریبکاری تا بدان حد فراگیر شده است که امروزه جهانگردان و توریستهای بی شماری از دشت آرماگدون دیدن می کنند(235) که این مطلب نشان دهنده ی توفیق این سیاست در آمریکا و اسراییل می باشد.

 

لازم به ذکر است که ترویج مسیحیت نوانجیلی در ایران و کشورهای دیگر نیز دسیسه ای است که فراماسونرها برای تبلیغ آرماگدون و آماده سازی افکار عمومی برای این جنگ، از آن استفاده می کنند تا به خیال خام خود در این جنگ، آخرین بارقه های امید مسلمانان و سایر خداپرستان آزاده را خاموش نمایند.

 

 

 

 

 

نکته ی عجیب در مورد جنگ کذایی آرماگدون این که، این جنگ از سوی بهاییان نیز مورد توجه واقع شده است. این فرقه ی ضاله که ارتباط آن با شبکه ی جهانی فراماسونری در بخش های قبلی این مقاله اثبات شد، نبردی را که در سال 1918 (نزدیک پایان جنگ جهانی اول)، در سرزمین « مجدو » واقع در فلسطین اشغالی بین ارتش بریتانیا و امپراطوری عثمانی روی داد و به پیروزی بریتانیا انجامید را جنگ معروف آرماگدون می دانند و آن را تقدیس می کنند؛ چرا که این نبرد موجب شد تا دست عثمانیان از عبدالبها (یکی از رهبران بهاییت) کوتاه شود و وی بتواند از مجازات اعدامی که برایش در نظر گرفته شده بود، بگریزد.(236)

 

بعد از ذکر مطالب فوق درباره ی آرماگدون، خاطر نشان می شویم که نبرد آرماگدون، همان نبرد قرقیسیای روایات اسلامی نیست. بعضی از محققین مسلمان، به اشتباه آرماگدون و نبرد قرقیسیا را یکی می دانند، در حالی که این طور نیست و این بینش خطرناک است و به  اعتقادات  و  اهداف  اوانجلیکال ها،  صهیونیست ها  و  فراماسونها  مشروعیت می بخشد.

 

آرماگدون نبردی است که در نزدیکی حیفا و در اسرائیل (البته بنا بر تبلیغات صهیونیست ها) انجام می شود،(237) در حالی که نبرد قرقیسیا، بنا بر احادیث و روایات بسیاری از ائمه، نبردی است که در منطقه ای در شمال شرقی سوریه، جنوب ترکیه و شمال غربی عراق و با هدف تصاحب گنجی که فرات آن را نمایان کرده (نفت؟)، انجام می شود. نبرد قرقیسیا، بین گروه های شر انجام می شود و جنگی است که خداوند برای از بین بردن ظالمان قرار داده تا همدیگر را از بین ببرند(238) و در روایات اسلامی، توصیه شده که مسلمانان بالاخص شیعیان در این جنگ دخالت نکنند. مقایسه ی بسیار خوبی به قلم آقای حمید محمدی، در مورد این  دو  جنگ  صورت  گرفته  است  که  خلاصه ی  آن  را  در  جدول  زیر  ملاحظه می فرمایید:(239)

 

 

 

ویژگیها و اوصاف

نبرد قرقیسیا 

 واقعه آرماگدون

 1.1 موقعیت جغرافیایی

منطقه ی مرزی عراق، ترکیه و سوریه

20 مایلی  جنوب  شرقی  حیفا   در بیت المقدس

 1.2 منابع پیشگویی

 روایات اسلامی متعدد وصریح در کتب فریقین

 تفسیرهای بی مبنا از یک عبارت از کتاب مقدس

1.3 نحوه  ی جنگیدن

درگیری با سلاح های روز و کشته های بسیار

جنگ بزرگ هسته ای با تعداد کشته ی غیر قابل باور

1.4 انگیزه ی رویارویی

درگیری برای تصاحب ثروتی که زیر فرات بوده 

جنگ میان دو سپاه موسوم به حق و باطل!

1.5 زمان جنگ

5 ماه قبل از ظهور حضرت مهدی علیه السلام

در آستانه ی ظهور  حضرت  مسیح علیه السلام
پس از بازسازی معبد سلیمان و تولد گوساله ی سرخ موی 

1.6 طرفین درگیر

مجموعه ای از حکام جاه طلب و حریص
(سفیانی, ترکها و رومیان (شاید روسهاو غربیان) و سپاهی از مصر)

دو سپاه خیر و شر؛ یهودیان و حامیان مسیحی
کفار(=کمونیستهای روسیه , چین و کوبا)،
مشرکان (= اعراب و شیعیان ایران) و سپاه خیر (یهودیان و مسیحیان صهیونیست آمریکا)

1.7 پیروز میدان

سفیانی

سپاه خیر (یهودیان و مسیحیان صهیونیست آمریکا)

1.8 تعداد کشته ها

صد یا چهارصد هزارنفر (اختلاف در روایت)

چند میلیون نفر+ 3/2 میلیون یهودی

1.9 سرانجام کشته ها

حمله ی جانوران برای خوردن لاشه ی مردگان

دفن همه ی مردگان به مدت 7 ماه

1.10 زمینه سازی

نمی خواهد.

همه  ی  قوای   مسیحیان صهیونیست برای زمینه سازی  مورد  استفاده  قرار می گیرد.

1.11 عوارض باور به ...

بی تاثیر در زندگی امروز

حمله به عراق, افغانستان, لبنان، سوریه و شاید ایران ...

1.12 میزان احتمال وقوع

با توجه به انتساب به روایات سفیانی: زیاد

داستانی ساختگی با احتمال وقوع صفر

و پایان ماجرا

ادامه ی فعالیتهای سفیانی (اشغال عراق وعربستان و ...)

ظهور حضرت مسیح (ع) 

 

 

 

 

البته اگر بخواهیم آرماگدون را با روایات اسلامی مقایسه کنیم، این نبرد بیشتر شبیه « فتنه ی روم » است، نه «قرقیسیا ». هر چند که آرماگدون با« فتنه ی روم » نیز اختلافات فاحشی دارد و مقایسه ی این دو نبرد که یکی دروغین و تبلیغاتی است (آرماگدون)، و دیگری جنگی واقعی است (فتنه ی روم)، کاری عبث خواهد بود.

 

« فتنه ی روم » نبردی است که بر طبق روایات، پس از پیمان شکنی روم (آمریکا و متحدانش) با حضرت مهدی (عج) در می گیرد. بدین صورت که رومیان با وساطت حضرت مسیح (ع)، با حضرت مهدی (عج) پیمان صلح می بندند، اما بعد از  2  یا  3  سال  پیمان  خویش  را  می شکنند  و  به  جنگ  با  مسلمانان می پردازند.(240)  این نبرد که از آن با عنوان « فتنه ی روم » یاد می شود، با نبرد دروغین آرماگدون تفاوت های چشمگیری دارد که مهمترین آن ها عبارتند از:

 

1 – در آرماگدون محل نبرد بنا بر ادعای صهیونیست ها، دشت هرمجدون است، اما در فتنه ی روم، محل نبرد مطابق روایات، منطقه ای بین صور (در لبنان) تا عکا (در فلسطین) می باشد.(241)

 

2     – بنابر ادعای صهیونیست ها، نبرد آرماگدون یک جنگ هسته ای و عمدتاً بر عهده ی نیروهای زمینی است، اما در فتنه ی روم مطابق روایات، علاوه بر نیروهای زمینی، نیروهای هوایی و دریایی نیز نقش مهمی دارند و حتی نقش نیرو های دریایی دشمن بسیار برجسته است.(242) (این مطلبی است که با شرایط امروزه ی جهان بسیار مطابقت دارد.

 

3     – بنابر ادعای صهیونیست ها، در نبرد آرماگدون حضرت عیسی (ع) رهبری صهیونیست ها را بر عهده دارند، اما در فتنه ی روم روایات اسلامی، حضرت عیسی (ع) در ابتدا نقش میانجی صلح را ایفا کرده و پس از پیمان شکنی رومیان نیز به لشکر مسلمانان پیوسته و به عنوان یکی از سرداران حضرت مهدی (عج)، به جنگ با ارتش روم می پردازند.(243)

 

بنابراین همان طور که ملاحظه کردید، فتنه ی روم روایات اسلامی، شباهت چندانی با جنگ دروغین آرماگدون ندارد

 

از دیگر جنگ هایی که ممکن است شبیه به نبرد آرماگدون به نظر آید، جنگ حضرت مهدی (عج) و حضرت مسیح (ع) با دجال است. جنگ مذکور گر چه به احتمال زیاد در فلسطین روی می دهد، اما تفاوت های اساسی با آرماگدون دارد. بعضی از این تفاوت ها عبارتند از:

 

1 – بنابر ادعای صهیونیست ها، نبرد آرماگدون یک جنگ هسته ای است؛ اما نبرد حضرت مهدی (عج) و حضرت عیسی (ع) با دجال، لزوماً هسته ای نیست.

 

2 – بنابر ادعای صهیونیست ها، در نبرد آرماگدون حضرت عیسی (ع) رهبری صهیونیست ها را بر عهده دارند؛ اما در فتنه ی دجال، حضرت عیسی (ع) به عنوان یکی از یاران بزرگ حضرت مهدی (عج) در نبرد با دجال شرکت کرده و حضرت مهدی (عج) آن ملعون را می کشند؛ البته بنابر برخی  روایات،  حضرت عیسی (ع)  به  نیابت  از  حضرت مهدی (عج)  دجال  را می کشند.(244) با توجه به این که در قسمت های قبلی مقاله ذکر کردیم که فراماسونری و خدمتگزار همیشگی اش (صهیونیسم) به احتمال زیاد دجال آخرالزمان هستند، به نظر می رسد که صهیونیست ها و بسیاری از یهودیان،  در سپاه دجال و در لشکر  مقابل  حضرت عیسی (ع)  قرار  داشته باشند، نه در رکاب ایشان. این مطلب، دقیقاً بر خلاف ادعای صهیونیست ها در رابطه با حضرت عیسی (ع) و نقش ایشان در آرماگدون است.

 

3 – بنا بر ادعای صهیونیست ها، « لشکر شر » در آرماگدون، اهالی کشور های  ایران، روسیه، چین، کوبا و کشورهای عربی می باشند؛(245) اما در روایات اسلامی ما  درباره ی  نبرد  با  دجال  و  سایر  نبردهای  دوران  ظهور حضرت مهدی (عج)، از انسان های  مومن  و  معتقد  به  ولایت  حضرت ولی عصر (عج)، به خصوص اهالی خراسان (ایرانی ها) و سپاهیان یمانی، به عنوان لشکریان  « سپاه خیر »  نام برده شده است.(246)  این مسأله،  کاملاً بر خلاف ادعای صهیونیست ها در رابطه با سپاهیان خیر و شر در آرماگدون است.

 

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، قضیه ی نبرد حضرت مهدی (عج) و حضرت مسیح (ع) با دجال، شباهت چندانی با نبرد آرماگدون مورد ادعای صهیونیست ها ندارد.

 

با توجه به مطالب گفته شده درمی یابیم که ما مسلمانان، نباید روایات اسلامی را به آرماگدون ارتباط بدهیم؛ زیرا از یک سو نبرد دروغین آرماگدون به هیچ جنگی در روایات اسلامی شباهت ندارد و از سوی دیگر نیز اگر ما آرماگدون را (در حالی که نبرد واقعی نیست) به رسمیت بشناسیم، به نقشه ی شیطانی ماسون ها مشروعیت می بخشیم.    

 

همان طور که ملاحظه فرمودید، تبلیغ جنگ دروغین آرماگدون، از اهمیت بسیاری برای دستگاه فراماسونری و خدمتگزاران آن (صهیونیست ها) برخوردار است. به همین دلیل، آن ها از طرق مختلف به تبلیغ این جنگ دروغین پرداخته اند که از آن جمله می توان به تأسیس کمپهای نوانجیلی، ساخت بازیهای کامپیوتری آخرالزمانی، فیلم ها و... اشاره کرد. در ادامه ی بحث، ما به چند نمونه از آن ها اشاره می نماییم:

 

1 – بازی کامپیوتری (Left Behind) که اخیراً وارد بازار شده است، نمونه ای از تلاش های ماسون ها و صهیونیست ها در جهت انجام اهداف آخرالزمانی است.  در این بازی،  شخصی  که در  نقش  قهرمان  داستان،  ایفای نقش می کند، عضو یک گروه نوانجیلی به نام گروه محنت می شود و باید سربازانی  برای  لشکر  حضرت مسیح (ع)  فراهم  کند  و  برای  آرماگدون زمینه سازی نماید.(247) (البته در این بازی، سازمان ملل  که  برای  صلح؟!  تلاش  می کند  و  مانع  فعالیت های  جنگجویان صلیبی  (یاران مسیح) می شود؟!، به عنوان  سازمانی  که  زیر  نظر  دجال فعالیت می کند، معرفی می گردد؛ هر چند که قبلاً اثبات کردیم که سازمان ملل، کاملاً در راستای اهداف فراماسون ها و صهیونیست ها فعالیت می کند و در اصل یک سازمان ماسونی است).

 

در فیلم تبلیغاتی این بازی، حرکت های شیطنت آمیزی مشاهده می شود. برای مثال در صحنه ای که بازگشت حضرت مسیح (ع) را به زمین نشان می دهد، ساعت شنی که نماد حضرت مسیح (ع) است، در آمریکا و در محل خرابه های برج های دو قلوی تجارت جهانی نیویورک به زمین فرود می آید. در واقع با این کار، سازندگان و حامیان بازی مذکور، خواسته اند تا حادثه ی ساختگی 11 سپتامبر را به عنوان زمینه ساز بازگشت مسیح معرفی کنند و به دنبال  این  مسأله،  مسلمانان  را  که  در  ظاهر  بانیان حادثه ی 11 سپتامبر بودند؟!، به عنوان پیروان دجال معرفی نمایند. ((نعوذبالله) در تبلیغات آن ها، حضرت مهدی (عج) دجال است.)

 

در صحنه های دیگر فیلم تبلیغاتی این بازی، صحنه هایی از تخریب شهرهای بزرگ آمریکا و اروپا از جمله نیویورک، لندن، پاریس و ... به چشم می خورد. همانگونه که مستحضر هستید، بنابر تبلیغات موذیانه ی کشورهای غربی، بمب گذاری شهر های اروپا از جمله بمب گذاری شهر لندن به دست مسلمانان انجام گرفت.(248)  با توجه به این  مطلب،  به  نظر می رسد که هدف سازندگان این فیلم تبلیغاتی از نشان دادن صحنه های مربوط به تخریب شهرهای اروپا و آمریکا، القای این مطلب بوده است که مسلمانان که همواره؟! در شهرهای اروپا و آمریکا بمب گذاری می کنند؟!، دشمنان کشورهای غربی و پیروان دجال هستند!

 

با توجه به توضیحات فوق، درمی یابیم که در پس ظاهر جذاب بازی کامپیوتری (Left Behind)، افکار شیطانی نهفته است و هدف از ساخت آن، بدنام ساختن مسلمانان، و توجیه جنگ های آخرالزمانی فراماسونری (به رهبری آمریکا) علیه کشورهای اسلامی می باشد.

 

برای مشاهده ی فیلم تبلیغاتی این بازی، بر روی لینک زیر کلیک کنید:

 

http://www.youshare.com/view.php?file=Film 5.avi     (فیلم 5 CD)

 

 

                 

 

 

 

 

2 – کشور ماسونی آمریکا در راستای اجرای اهداف آخرالزمانی، و به منظور تأمین سرباز برای ایجاد حکومت شیطانی، کمپ های نوانجیلی در سراسر این کشور تأسیس کرده است که در این کمپ ها به شست و شوی مغزی کودکان پرداخته و به بهانه ی بازگشت مسیح (ع)، آن ها را ترغیب به شرکت در ارتش آمریکا در دوران جوانی می نمایند. مسئولین این کمپ ها، حتی به جای استفاده از عبارت ارتش آمریکا، از عبارت ارتش خدا (یا ارتش مسیح) استفاده می کنند؛ زیرا به ادعای آنان، ارتش آمریکا ارتشی است که برای بازگشت مسیح (ع) تلاش می کند. در مورد یکی از این کمپ ها که  از  بقیه  فعال تر  است  و  کمپ عیسی  یا  (Jesus Camp)  نام  دارد، فیلم های مستند بسیاری تهیه شده است که بعضی از آن ها در این بخش از مقاله مورد بررسی قرار می گیرند:

 

1 – در این فیلم که یک فیلم تبلیغاتی برای (Jesus Camp) است، اطلاعات جالبی درباره ی این کمپ به دست می آید: در بخشی از فیلم، کودکانی ملاحظه می گردند که بعضاً با لباس های رزمی به بازی هایی که شبیه تمرینات نظامی هستند، می پردازند تا در آینده بتوانند در ارتش خدا (ارتش آمریکا؟!) قرار بگیرند و بتوانند در آرماگدون از مسیح (ع) حمایت کنند! (در یکی از صحنه های آغازین فیلم، تصویر پرچم آمریکا،  در  کنار  پرچمی  که  اوانجلیکال ها  به  پرچم  ارتش  حضرت مسیح (ع) منسوب می کنند، به چشم می خورد.)

 

در بخشی از فیلم، کودکی نوانجیلی ملاحظه می گردد که در مقابل دوربین  می گوید: « ما   نسل   کلیدی   هستیم   که   مسیح (ع)   را باز  می گردانیم! »

 

در قسمت دیگری از فیلم، خانم پاستور بکی فیشر (رییس کمپ) صراحتاً می گوید: « اگر  به  دشمنانمان  توجه  کنیم،  خواهیم  دید  که آن ها توجه خود را بر کودکان متمرکز می کنند. به طوری که در فلسطین و پاکستان، کمپ هایی شبیه کمپ های ما وجود دارند که در آن ها طرز کار کردن با نارنجک دستی و مسلسل را به کودکان (نه جوانان!) یاد می دهند. » (خانم بکی فیشر عمداً کلمه ی کودکان را به کار می برد تا اعمال شیطانی کمپ های اوانجلیکالی را توجیه کند، زیرا همان طور که می دانیم، در اسلام تکلیفی بر کودکان نیست و تنها به کودکان مسلمان، آموزش های بنیادی اعتقادی (مانند نماز و روزه) داده می شود و مسایل مهمی همچون جهاد در برابر ظالمین، در سنین جوانی  که  سنین  تکلیف  است  و  بینش  جوانان  رشد  یافته  است،  به آن ها آموخته می شود. در ضمن جوانان جهادگر مسلمان، به هیچ کشور دیگری حمله نمی کنند، بلکه در مقابل ظلمی که به آن ها در خانه ی خودشان روا داشته می شود، به پا می خیزند.)

 

در بخش پایانی فیلم، گوینده می گوید: « ما (اوانجلیکال ها) در حدود %25  جمعیت  آمریکا (حدود 80 میلیون نفر)  را  تشکیل  می دهیم  و کمپ های  فراوانی  مانند (Jesus Camp)  در  سراسر  آمریکا  داریم. دامنه ی نفوذ ما به همه جا از جمله کاخ سفید و کنگره نیز کشیده شده است و در انتخابات آمریکا نقش مهمی بازی می کنیم. »

 

در یک نما از بخش پایانی فیلم، تصویر « Ted Haggard » (کشیش برجسته ی اوانجلیکالی که در سال 2006 به دلیل اثبات همجنس بازی و  مصرف  مواد مخدر،  از  مقام  کشیشی  خلع  شد)،(249)  به  چشم می خورد که به تبلیغ اوانجلیسم و حمایت از کمپ هایی همچون (Jesus Camp) می پردازد! حضور این کشیش فاسد در فیلم های تبلیغاتی (Jesus Camp) و سایر فیلم های تبلیغاتی اوانجلیکال ها، خود شاهد مهمی است که دروغ بودن ادعای مسئولان (Jesus Camp) و سایر موسسات نوانجیلی را درباره ی تعلیم مسایل اخلاقی به کودکان نشان می دهد.  

 

برای مشاهده ی فیلم، بر روی لینک های زیر کلیک کنید:(250)

 

 

 (به فرمت AVI، حجم بیشتر)   http://www.youshare.com/view.php?file=Film 6.avi   

 

                               (فیلم 6 CD)

 

    

(به فرمتFlash ، حجم کمتر)    

 

                            http://www.youshare.com/view.php?file=Jesuscamp1.swf

 

 

 

                     

 

 

 

 

2 – در این فیلم که مجدداً از فیلم های تبلیغاتی (Jesus Camp) اقتباس شده است، نکات بسیار مهمی به چشم می خورد که بعضی از آن ها به شرح زیرند:

 

در ابتدای فیلم، خانم پاستور بکی فیشر (رییس کمپ) به شکل ناخواسته پرده از نیت سودجویانه ی کمپ های انجیلی پرده برمی دارد  و عنوان می کند: « اگر به جمعیت جهان دقت کنیم، متوجه می شویم که یک سوم جمعیت جهان را کودکان زیر 15 سال تشکیل می دهند. به همین دلیل اگر ما قصد انجام برنامه ای را داریم، باید بر روی کودکان زیر 15 سال برنامه ریزی کنیم. »

 

در ادامه خانم پاستور بکی فیشر می گوید: « اگر به دشمنانمان توجه کنیم، خواهیم دید که آن ها توجه خود را بر کودکان متمرکز می کنند. به طوری که در فلسطین و پاکستان، کمپ هایی شبیه کمپ های ما وجود دارند که در آن ها طرز کار کردن با نارنجک دستی و مسلسل را به کودکان (نه جوانان!) یاد می دهند . آن ها (مسلمانان) به کودکان یاد می دهند تا جان خود را برای اسلام  فدا کنند. من هم می خواهم به کودکان یاد بدهم که جان خود را برای انجیل فدا کنند، همان طور که مسلمانان این کار را انجام می دهند؛ اما در هر حال نکته ی مهم اینجا است که حق با ما است (نه مسلمانان)! »

 

در بخشی از فیلم دیده می شود که مربیان این کمپ، کودکان را به حالت خلسه می برند و از این  کار  برای  جلب  توجه  دیگران  استفاده می کنند. نکته ی بسیار مهمی که در این رابطه باید به آن اشاره کنیم، این است که به فرض این که این کار ها نیز واقعی باشند، دلیل بر حقانیت این گروه ها نیستند. زیرا فرو رفتن در حالت خلسه، دلیل بر استفاده از تعالیم الهی نیست، بلکه شیاطین و جن های کافر نیز توانایی انجام چنین اعمالی را دارند. برای مثال، در احادیثی از معصومین (ع) ذکر شده است که مسلمانان بهتر است از معاشرت با جنیان بپرهیزند، زیرا ممکن است که ناخواسته با جنیان کافر مواجه شده و آنان با انجام اعمال خارق العاده (که جزء ویژگی های ذاتی جنیان است و خداوند به آن ها اعطا کرده است)، انسان ها را فریب داده و خودشان ادعای خدایی کنند و انسان ها را از راه راست منحرف نمایند.(251) مطلب مهم و عجیبی که در مورد (Jesus Camp) وجود دارد، این است که محل این کمپ، در کنار دریاچه ای به نام (دریاچه ی شیاطین) یا (Devils Lake)  قرار  دارد(252)  و  توجه  به  این  نکته  نیز تأمل برانگیز است.  

 

برای مشاهده ی فیلم، بر روی لینک زیر کلیک کنید:(253)

 

(به فرمت AVI، حجم بیشتر)     http://www.youshare.com/view.php?file=Film 7.avi

 

                                                               (فیلم 7 CD)

 

  

 

 

(به فرمتFlash ، حجم کمتر)  

 

                            http://www.youshare.com/view.php?file=Jesuscamp2.swf

 

 

                   

 

 

 

 

3 – سومین فیلمی که در مورد (Jesus Camp) وجود دارد، فیلمی مستند در مورد این کمپ است. این فیلم، واقعیات مهمی را بیان می کند که بعضی از آن ها به قرار زیرند:

 

در ابتدای فیلم، یکی از مربیان کمپ در حالی که چکشی در دستش گرفته است،  در  جمع  کودکان  و  خانواده هایشان  می گوید:  « امروز می خواهم به شما (کودکان) نشان دهم که می توانید در موقع مناسب، انسان متفاوتی باشید؛ می توانید تهاجمی باشید، می توانید بجنگید. امروز می خواهیم قدرت دولت شیطان (ایران؟!) را بشکنیم؛ آنهایی که قصد دارند به مدارس شما هجوم آورند و مسیح (ع) را از قلبتان بیرون بکشند؟! هنگامی که دولت ما، دولت عراق را نابود کرد، من ایمان آوردم به این که خداوند دارد از طریق دولت ما (آمریکا) با ما حرف می زند؟! حال، می خواهم ببینم که چه کسی می خواهد این فنجان ها را که نماد قدرت دولت شیطان هستند، بشکند؟ چه کسی داوطلب می شود؟»

 

در ادامه ی فیلم ملاحظه می گردد که که فنجان هایی بر روی میز ها قرار گرفته اند و روی هر کدام از آن ها کلمه ای نوشته شده است. این فنجان ها بنا به ادعای مربی کمپ، نماد قدرت دولت شیطانی (ایران؟!) هستند و کودکان باید برای افزایش شجاعت خود، این لیوان ها را بشکنند. کودکان نیز تک تک می آیند و به نام مسیح (ع) این لیوان ها را می شکنند تا به خیال خود قدرت شیطان را نابود کنند. پس از این مراسم روحانی؟! کودکان تحت تأثیر قرار می گیرند و گریه می کنند!

 

در  پایان  فیلم،  خانم  پاستور بکی فیشر (رییس کمپ)  به  کودکان می گوید: « این  پیشگویی ها (پیشگویی های مکاشفات یوحنا)  را بگیرید و با آن ها (مسلمانان، به خصوص ایرانیان) بجنگید. »

 

برای مشاهده ی فیلم، بر روی لینک زیر کلیک کنید:

 

 

(کیفیت پایین تر، قابل دانلود)

 

      (فیلم 8 CD)                 http://www.youshare.com/view.php?file=Film 8.avi 

 

                                                            

 

 

 

(کیفیت بالاتر، غیر قابل دانلود) 

 

                                       http://www.liveleak.com/view?i=249328211d&p=1

 

 

 

 

               

 

 

 

 

آخرین خبر درباره ی (Jesus Camp) این که کمپ مذکور، در اواخر سال 2006، در دام فیلم های مستند و تبلیغاتی خود افتاد و مجبور به تعطیلی شد؛ بدین ترتیب که به دلیل ترویج خشونت در کودکان و شست و شوی مغزی آنان (که درفیلم های تبلیغاتی و مستند (Jesus Camp) به وضوح ملاحظه می گردد)، این کمپ مورد هجوم افرادی که خط مشی آن را نادرست می دانستند، قرار گرفت و خسارات مالی فراوانی دید. به همین دلیل مسئولان (Jesus Camp) و در رأس آن ها خانم بکی فیشر تصمیم گرفتند تا کمپ را برای مدت چند سال تعطیل کنند.(254) البته لازم به ذکر است که کماکان کمپ های نوانجیلی مشابه (Jesus Camp) در سراسر آمریکا به فعالیت خود ادامه می دهند و تعطیلی (Jesus Camp)، تأثیری بر آن ها نداشته است.  

 

 

 

18 – ترویج کتاب ها و فیلم هایی در مدح جادوگری و انتشار آن  در  بین  کودکان  از  جمله (Harry Potter)

 

یکی از ترفند های خطرناک دستگاه شیطانی فراماسونری برای اجرای اهدافش، تلاش برای انس دادن انسان ها (به خصوص کودکان) با سحر، جادو و تعالیم شبه کابالایی می باشد. قبل از ارایه ی توضیحات بیشتر در این زمینه، توجه شما را به بحث های مقدماتی زیر جلب می کنیم:

 

در تمام ادیان الهی، سحر و جادوگری نکوهش شده است و جزء امور ممنوعه می باشد.(255) در دین اسلام نیز احادیث و روایات بی شماری از معصومین (ع) پیرامون ممنوعیت سحر بیان شده است. برای نمونه در این زمینه می توان به حدیث زیر از امام صادق (ع) به نقل از جد بزرگوارشان حضرت علی (ع) اشاره کرد:

 

« عَنِ الْبَزَّازِ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ (ع) أَنَّ عَلِیّاً (ع) قَالَ:

 

مَنْ تَعَلَّمَ شَیْئاً مِنَ السِّحْرِ قَلِیلًا أَوْ کَثِیراً فَقَدْ کَفَرَ وَ کَانَ آخِرَ عَهْدِهِ بِرَبِّهِ وَ حَدُّهُ أَنْ یُقْتَلَ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ. »(256)

 

« از بزاز از ابی البختری از جعفر (صادق (ع)) از پدرش (ع) از حضرت علی (ع) نقل شده است که فرمودند:

 

هر کس چیزی از سحر بیاموزد، زیاد باشد یا کم، کافر شده است و سرانجام کارش  با  خدایش  است؛  و  حدش  این  است  که  کشته  شود،  مگر  اینکه توبه کند. »

 

این حدیث خود به روشنی نشان می دهد که جادوگری گناه بسیار بزرگی است و حکم سنگینی دارد.

 

اما در جهان امروز که ارزش ها دگرگون شده است و همه چیز به صورت وارونه معرفی می گردد، کتاب ها و فیلم های زیادی در مدح و ستایش جادوگری نوشته  و  ساخته  می شود.  متأسفانه  مخاطب  بسیاری  از  این  کتاب ها  و فیلم ها، کودکان هستند.

 

بدین ترتیب بسیاری از کودکان از دوران خردسالی با سحر و  جادوگری  آشنا می شوند و با توجه به این که در آنان رشد شناختی کامل نیست، بسیاری از آن ها آرزو می کنند که ای کاش  به جای قهرمان  کتاب ها  و  فیلم ها  بودند  و می توانستند هر چیز که می خواستند برای خود مهیا کنند.

 

متاسفانه امروزه بازار بسیاری از این کتاب ها و فیلم ها بسیار داغ است و بعضی از آن ها در زمره ی پرفروش ترین کتاب های تاریخ قرار دارند. از جمله ی این کتاب ها و فیلم ها می توان به (علی بابا و چهل دزد بغداد)، (علاءالدین و چراغ جادو)، (Harry Potter) و (Shrek) اشاره کرد. در بین کتاب ها و فیلم های مذکور، (Harry Potter) هم از نظر میزان فروش و هم از نظر میزان تأثیر، موقعیت ویژه ای دارد.

 

 

 

 

 

 

 

داستان های (Harry Potter) در زمره ی پرفروش ترین کتاب های تاریخ قرار گرفته و از آن انیمیشن ها و فیلم های زیادی ساخته شده است؛ شهرت این مجموعه داستان ها به حدی است که کتاب ها و فیلم های (Harry Potter) از نظر  درآمدزایی  نیز  در  بین  درآمدزاترین  کتب  و  فیلم های  تاریخ،  جای گرفته اند.(257)

 

در این بین،  شواهد  مهمی  وجود  دارند  که  نشان  می دهند  داستان های (Harry Potter) واضحاً در جهت اهداف شیطانی فراماسون ها و صهیونیست ها تولید شده اند. از جمله ی این شواهد، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

 

1 – تعالیم جادوگری (Witchcraft) که (Harry Potter) به کرات  از  آن ها  بهره می برد، قرابت بسیار زیادی با تعالیم شیطان پرستی و همین طور کابالا دارد. به طوری که علایم و وسایل و عباراتی که در (Witchcraft) به کار برده می شوند، عمدتاً همان علایمی هستند که در کابالا و شیطان پرستی به کار می روند. از جمله ی این علایم می توان به علامت های الحادی چون ستاره ی شش گوش، (Baphomet) و ... اشاره کرد که در شیطان پرستی، تعالیم کابالا (و تعالیم فراماسونری که برگرفته از تعالیم کابالا است)، و نیز تعالیم (Witchcraft) به خصوص (Black Witches = جادوگران شیطانی) مشترک  است.(258)   بدین ترتیب  می توان  چنین  دریافت  که  فیلمی  که از  جادوگری (Witchcraft)  حمایت  می کند،  از  تعالیم  مشابه  مانند شیطان پرستی و ... نیز حمایت می کند.

 

 

2 – الهه ی جادوگری (Witchcraft) و خدای جادوگران، (Baphomet) است.(259) این الهه (که حتماً در قسمت های قبلی مقاله با آن آشنا شده اید)، برای شیطان پرستان، کابالیست ها و فراماسون ها نیز مقدس بوده و نماد شیطان می باشد. بنابراین گروه های جادوگری (Witchcraft) نیز،  به مانند شیطان پرستان،   کابالیست ها   و   فراماسون ها،  شیطان   ر ا  تقدیس می کنند.(260) با این اوصاف می توان گفت که فیلم (Harry Potter) نیز که به ترویج جادوگری می پردازد، عقاید شیطان پرستی و فراماسونری را به صورت  غیر مستقیم  ترویج  می نماید؛  چرا  که  این  گروه ها  نیز  همانند گروه های جادوگری، به (Baphomet) اعتقاد دارند.

 

 

 

 

 

 

 

3 – تعالیم  جادوگری (Witchcraft)  چه  از  نوع  خوب (White)  و  چه  از نوع بد (Black)، همگی برپایه ی تفکرات الحادی و جاهلی (Paganism) شکل گرفته اند(261) و پذیرفتن این تعالیم، مستلزم نفی مذهب است. بنابراین کودکانی که در کودکی به جای آموختن کتب الهی و تعالیم مذهبی، فنون و تعالیم الحادی را در داستان ها می آموزند، زمینه ی مستعدتری برای پذیرش کفر و الحاد در دوران بزرگسالی خواهند داشت.

 

بدین ترتیب همان طور که ذکر شد، گروه های جادوگری (Witchcraft)، هم شیطان پرستی (Satanism) و هم تعالیم جاهلی و الحادی (Paganism) را ترویج می کنند.

 

4 – تعالیم  الحادی  کابالا  که  سرمنشأ  تفکر فراماسونری است،(262)  شباهت بسیار  زیادی  با  جادوگری (Witchcraft) دارد؛(263)  بنابراین  هنگامی  که  از طریق  داستان هایی  مانند (Harry Potter جادوگری (Witchcraft)  ترویج می شود، عملاً تعالیم ماسونی کابالا نیز رواج می یابد و بدین ترتیب ذهن کودکان  برای  پذیرش  تعالیم  فراماسونری  در  دوران  بزرگسالی،  آماده تر می گردد.

 

 

 

 

 

 

 

5 – در داستان های (Harry Potter)، از نماد های فراوانی استفاده شده است که بسیاری از آن ها در گروه های مخفی، ماسونی و صهیونیستی نیز استفاده می شوند. برای مثال، سنگ فیلسوفان (Philosopher's Stone) که نام یکی از داستان های (Harry Potter) است،(264)  دارای مفاهیم  کابالایی  و  ماسونی  است؛  زیرا  نماد  سنگ  فیلسوفان،  ستاره ی شش گوش (Hexagram) می باشد(265) که قبلاً پیرامون مفاهیم الحادی و ماسونی آن مفصلاً بحث کردیم. از سوی دیگر، لباس های سیاه رنگ (Harry Potter) و دوستانش نیز کاملاً مشابه لباس های افرادی است که در گروه های مخفی  و  ماسونی  مانند (Skull & Bones) و ...  فعالیت  می کنند.  این مثال ها، بخشی از حرکت های مخفیانه و شیطانی است که در جهت زیبا جلوه دادن نماد های مخفی و ماسونی در داستان های (Harry Potter) صورت می گیرد.

 

 

 

 

 

 

بدین ترتیب همان طور که ملاحظه فرمودید، گسترش کتاب ها و داستان هایی همچون  (Harry Potter)  نیز  تحت  نفوذ  تشکیلات  جهانی  فراماسونی انجام شده است و هدف از آن، تهاجم به ذهن پاک کودکان و جذب کردن آنان به سمت تعالیم الحادی، شیطانی و ماسونی در آینده می باشد؛ وگرنه یک نویسنده ی   آماتور و   یک   داستان   بی محتوا   و   ضعیف،   به   هیچ   عنوان نمی توانستند به چنین شهرت جهانی دست یابند.

 

بنابراین چه خوب است که فرزندان و کودکانمان را با داستان های ناب و اصیل ایرانی و اسلامی بپرورانیم و ذهن آنان را از کودکی، در جهت تعالیم الهی سازمان دهیم. یقیناً این کار می تواند سلامت روحی کودکان امروز و جوانان فردای جوامع اسلامی را تأمین نماید و آنان را در ساختن آینده ای روشن برای دنیای اسلام، آماده کند.

 

 

 

 

 

 

ادامه دارد ..............

بقیه ی مطلب در بخش ۵ .............

  

نظرات 1 + ارسال نظر
سپیده چهارشنبه 29 آبان 1387 ساعت 06:33 ب.ظ http://www.s-aramesh.blogfa.com

به نظر من که مطالبتون واقعا جالب بودن من خیلی دوست دارم پیشگویی هایی رو که هنوز نشده رو حدس بزنم به خاطر همین کتاب نسترداموس رو گرفتم
یه وب دیگه هم دارم اگه بگید چی توش بذارم آموزنده تر میشه ممنون میشم www.electronic30.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد