ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۷ »

به نام خدا

        

« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۷ »

 

 

 

 

ادامه ی تمهیدات فراماسونری برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی

 

  26 – ساخت فیلم ضد ایرانی 300.

در ماه مارس سال 2007 میلادی (اسفند سال 1385 شمسی) و دقیقاً همزمان با اعمال فشار شدید غرب بر پرونده ی هسته ای ایران، فیلم ضد ایرانی 300 به کارگردانی زک اسنایدر (Zack Snyder) بر روی پرده سینما رفت. این فیلم جنجالی و سراسر دروغ، از کتاب کمدی و بی پایه و اساس (300) نوشته ی فرانک میلر (Frank Miller) اقتباس شده است.(398) 

 

 

به نام خدا

        

« فراماسونری: دجال آخرالزمان-۷ »

 

 

 

 

ادامه ی تمهیدات فراماسونری برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی

 

  26 – ساخت فیلم ضد ایرانی 300.

در ماه مارس سال 2007 میلادی (اسفند سال 1385 شمسی) و دقیقاً همزمان با اعمال فشار شدید غرب بر پرونده ی هسته ای ایران، فیلم ضد ایرانی 300 به کارگردانی زک اسنایدر (Zack Snyder) بر روی پرده سینما رفت. این فیلم جنجالی و سراسر دروغ، از کتاب کمدی و بی پایه و اساس (300) نوشته ی فرانک میلر (Frank Miller) اقتباس شده است.(398)

این فیلم، فیلمی سراسر دروغ و مملو از تحریف ها، مجعولات و دستکاری ها می باشد. در این فیلم، حقایق تاریخی بسیاری وارونه جلوه داده شده است که از آن جمله می توان به چهره ی خشایارشاه پادشاه ایران، چهره های سربازان ایرانی، رفتار و منش ایرانیان و ... اشاره کرد. دروغ های تاریخی فیلم مذکور به قدری فراوان می باشند که برای بررسی آن ها مقاله ای کامل مورد نیاز است و ما به دلیل پرهیز از اطاله ی کلام، در این مقاله به آن ها نمی پردازیم.

اما این فیلم، در پس ظواهر هنری و تاریخی خود، حاوی پیام ها و اهداف سیاسی خطرناکی است. در این قسمت از مقاله، تلاش داریم تا به بررسی جنبه های سیاسی و نیز اهداف شیطانی فیلم 300 بپردازیم تا لایه های پنهان این فیلم، بیش از پیش بر خوانندگان عزیز هویدا گردد.

مسایلی که سبب شده است فیلم 300 به عنوان یک فیلم سیاسی و آلت دست کشور های ماسونی مطرح شود، عبارتند از:

1)  در حال حاضر (سال 2007 میلادی) که جهان غرب، به بهانه ی پرونده ی هسته ای، ایران را آماج شدید ترین حملات تبلیغاتی قرار داده است(399) و با اهرم شورای امنیت سعی در تضعیف ایران دارد، ساخت فیلم 300 بزرگترین کمکی بود که صنعت سینمای ماسونی و صهیونیستی هالیوود می توانست به  دولت های  غربی  نماید.  زیرا  این  فیلم  با  ارایه ی  چهره ای  خشن  و جنگ طلب از ایرانیان، زمینه را برای تنفر اروپاییان و آمریکاییان از ایران آماده کرده و این تنفر سبب می گردد تا اجماعی در داخل کشورهای غربی بر علیه ایران تشکیل شود. بدین ترتیب زمینه برای هر گونه تحریم سیاسی و اقتصادی ایران آماده تر می شود و حتی در صورت اقدام نظامی غرب بر علیه ایران، مردم این کشورها حمایت بیشتری از جنگ می نمایند؛ زیرا آن ها با استناد به فیلم 300، ایرانیان را ذاتاً انسان های جنگ طلب می دانند. این خدمت بزرگ فیلم 300 به سیاستمداران ماسونی غرب از یک سو، و تولید این فیلم توسط یک کمپانی کاملاً ماسونی(400) وابسته به هالیوود از سوی دیگر، این فرضیه را که فیلم مذکور تنها در جهت خدمت به اهداف فراماسونری ساخته شده است، قویاً تأیید می نماید. (لازم به ذکر است که تعدادی از « برادران وارنر » که صاحب کمپانی سازنده ی فیلم 300 هستند، به صورت قطعی و اثبات شده فراماسون هستند.)(401)

2)  فیلم 300 پر از صحنه ها و دیالوگ هایی است که مستقیم یا غیر مستقیم، به مناقشات سیاسی امروز ایران (و حتی اسلام) با غرب می پردازد و در این بین حق را به جهان غرب می دهد. از مهمترین صحنه ها و دیالوگ هایی که در  این  زمینه  می توان  به  آن ها  اشاره  کرد،  صحنه ها  و  دیالوگ های  زیر می باشند:

A)      در اکثر صحنه های فیلم، ایرانیان با لباس هایی مشابه لباس های عربی و با چهره هایی مشابه اعراب دیده می شوند. این مسأله قطعاً عمدی بوده است؛ زیرا پس از واقعه ی ساختگی 11 سپتامبر، تبلیغات شدیدی علیه اسلام و به خصوص اعراب انجام شد. مخصوصاً به دلیل معرفی گروه تکفیری القاعده به عنوان مسبب اصلی این واقعه، حملات تبلیغاتی زیادی علیه اعراب شکل گرفت.(402)

فیلم 300  با  توجه  به  این  تبلیغات،  به همسان سازی چهره ی ایرانیان و اعراب  پرداخته  تا  بدین  وسیله  چهره ی  افراد  عربستانی  که  توسط رسانه ها به  عنوان  مسببین  حادثه ی  ساختگی  11  سپتامبر  معرفی شده اند، مجدداً در اذهان مردم آمریکا زنده نماید. با این ترفند و به دلیل ذهنیتی که آمریکایی ها از حادثه ی 11 سپتامبر دارند، ایرانیان را خطرناک فرض کرده و هراس از ایران را در دل خود جای می دهند. بدین ترتیب مردم آمریکا از سیاست های خصمانه ی آمریکا در قبال ایران، حمایت بیشتری خواهند کرد.

B)      در فیلم 300، ملکه ی اسپارت در بخش های زیادی از فیلم، حضور موثری دارد. مطمئناً حضور ملکه ی اسپارت در این بخش ها تصادفی نیست؛ به خصوص این که در صحنه های ابتدایی فیلم، دیالوگ هایی از زبان اولین فرستاده ی خشایارشاه بیان می گردد که در آن، به حضور زنان در جلسات سیاسی اعتراض می شود.(403)

 

 

 

 

به نظر می رسد که حضور بی شمار ملکه ی اسپارت در صحنه های مختلف  فیلم،  و  بی حرمتی  سفیر  ایران  نسبت  به  زنان،  حرکتی شیطنت آمیز از سوی تهیه کنندگان فیلم است که با استفاده از آن قصد دارند تا ایرانیان را به نقض حقوق بشر و محدود نمودن زنان، متهم نمایند. به ویژه این که در سال های اخیر، کشورهای استعمارگر غربی، با ابزارهایی همچون دموکراسی غربی، آزادی زنان و ... سعی کرده اند تا ایران را تحت فشار قرار دهند.(404)

البته لازم به ذکر است که در کتاب مصور 300 اثر فرانک میلر که فیلم 300 از مطالب آن اقتباس شده است، به هیچ عنوان ملکه ی اسپارت در صحنه ی گفتگو بین اولین نماینده ی خشایارشاه و لئونیداس (پادشاه اسپارت) حضور ندارد و این کتاب سراسر دروغ نیز به این مسأله اشاره ای نکرده است. بدین ترتیب به نظر می رسد که سازندگان فیلم 300، به عمد و برای اجرای مقاصد سیاسی، ملکه ی اسپارت را در صحنه ی مذکور، شرکت داده اند.(405)

علاوه بر آن، نقش ملکه در کتاب 300 اثر فرانک میلر، بسیار کمرنگ تر از نقشی  او  در  فیلم  300  است  که  این  مسأله  نیز  خود  تأییدی  بر دسیسه آمیز بودن حضور فعال ملکه ی اسپارت در صحنه های تأثیر گذار فیلم 300 می باشد.

بنابراین همان گونه که ملاحظه فرمودید، حضور ملکه ی اسپارت در قسمت های مختلف فیلم نیز، حاوی نکات ظریف سیاسی است و هدف از آن، بیان ادعاهای تکراری کشورهای غربی درباره ی آزادی زنان در غرب! و محدودیت فعالیت زنان! در کشور های اسلامی است.

C) کشته شدن اولین فرستاده ی خشایارشاه به دست لئونیداس، از جمله قسمت هایی  است  که  حاوی  پیام های  سیاسی  مهمی  است.  در صحنه ی مذکور، اولین فرستاده ی خشایارشاه و همراهانش به دست لئونیداس در چاه بزرگی افتاده و کشته می شوند.

در این صحنه، دیالوگ جالب و تأمل برانگیزی بین اولین فرستاده ی خشایارشاه و لئونیداس برقرار می شود؛ بدین صورت که فرستاده ی  خشایارشاه  می گوید: « رسم بر این نیست که فرستاده ی پادشاهان را بکشند. » اما  لئونیداس در پاسخ می گوید: « تو به ملکه ی من توهین و مردم کشورم  را به مرگ تهدید کردی و ... . »

و بدین ترتیب لئونیداس، اولین فرستاده ی خشایارشاه و همراهانش را به درون چاه می افکند.(406)

 

 

نکته ی جالب این که در کتاب مصور 300 اثر فرانک میلر، در صحنه ی مذکور، به هیچ عنوان لئونیداس علت کشتن فرستاده ی خشایارشاه را توهین به ملکه نمی داند و دلیل این کار خود را تهدید خشایارشاه به جنگ با یونان ذکر می کند که این مسأله نیز دستکاری عوامل سازنده ی فیلم را در مطالب کتاب 300 نشان می دهد و پرده از توطئه های آنان برمی دارد.(407)

همان گونه که ملاحظه فرمودید، لئونیداس به عنوان سمبل یک پادشاه و حاکم غربی، برخلاف اصول دیپلماتیک، فرستاده ی خشایارشاه را به قتل می رساند. این صحنه، خود تبلیغی برای خودکامگی رهبران کشورهای غربی است؛ چرا که مطابق فیلم، آنان مجاز به انجام هر کاری هستند.

در واقع می توان گفت که این  بخش  از  فیلم،  بر  جنایت ها  و  اعمال یکجانبه ی کشور های ماسونی اسراییل و آمریکا از جمله دستگیری دیپلمات های ایرانی  در عراق  و  لبنان،(408) اشغال  خودسرانه ی  عراق  و  افغانستان  و ...   که   مخالف   اصول   دیپلماتیک   هستند،   سرپوش می گذارد و این کشور ها را مجاز به انجام هر نوع برخوردی با مخالفانشان می داند.

 

بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که صحنه ی کشته شدن اولین فرستاده ی خشایارشاه و همراهانش به دست لئونیداس نیز کاملاً سیاسی و هدفمند بوده و اعمال غیر دیپلماتیک کشور های ماسونی را در برخورد با مخالفانشان توجیه می کند.

D) چهره ی  دومین  نماینده ای  که  خشایارشاه  به  نزد  یونانیان  فرستاد  تا  آن ها  را  وادار  به  تسلیم  نماید،  بسیار  شبیه  به  چهره ی  جعلی « بن لادن »   است   که   دولت   آمریکا   پس   از   واقعه ی   ساختگی 11 سپتامبر، در رسانه ها به نمایش گذاشته  بود. البته منظور از جعلی این نیست  که  ما  فعالیت  گروه  تکفیری  و  تروریست  القاعده  را  تأیید می نماییم،  بلکه  منظور  این  است  که دولت آمریکا در راستای جعل اسناد  واقعه ی  11 سپتامبر،  فیلمی  منسوب  به  « بن لادن »  را  در رسانه ها  منتشر  نموده  بود  که  در  آن،  شخصی  شبیه  به  « اسامه بن لادن »، آمریکا را تهدید می نمود.

برای مقایسه ی تصویر « بن لادن » واقعی و « بن لادن » جعلی، به تصاویر زیر توجه فرمایید:(409)

 

 

 

در فیلم 300 نیز چهره ی دومین فرستاده ی خشایارشاه،(410) که به منظور تهدید مجدد سپاه اسپارت و دعوت آنان به تسلیم، به سوی آنان رهسپار می گردد، بسیار شبیه  به «بن لادن » جعلی  فیلم  منتشر  شده  از  سوی  دولت  آمریکا می باشد. برای مقایسه ی  بهتر، به تصاویر زیر توجه فرمایید:

 

 

 

همانگونه که ملاحظه فرمودید، شباهت عجیبی بین چهره ی دومین فرستاده ی خشایارشاه در فیلم 300 و « بن لادن » جعلی فیلم پخش شده از رسانه های آمریکایی وجود دارد؛  به  نحوی  که  حتی  جزییات چهره های مذکور از جمله فرم بینی، رنگ پوست، حالت گونه ها و ... نیز بسیار شبیه به یکدیگر می باشند.

به نظر می رسد که شباهت مذکور بی دلیل نبوده و احتمالاً هدف از این اقدام، تداعی حادثه ی ساختگی 11 سپتامبر در ذهن بینندگان آمریکایی بوده است تا بدین وسیله، بینندگان بین القاعده و ایران ارتباط برقرار نمایند  و  القاعده  را  سفیر  و  نماینده ی  ایران  بدانند!  (کما اینکه  در سال های قبل، ادعاهایی مبنی بر این که ایران به القاعده پناه داده است نیز از سوی رسانه های غربی مطرح می شد.)(411)

قطعاً اگر این هدف فیلم سازان و حامیان آن ها به نتیجه برسد، تماشاگران آمریکایی تنفر زیادی از ایران پیدا خواهند نمود و از اقدامات دولت آمریکا علیه ایران، حمایت بیشتری خواهند کرد.

بدین ترتیب به احتمال زیاد، این بخش از فیلم نیز در جهت اهداف شیطانی سردمداران دولت ماسونی آمریکا ساخته شده است و هدف از آن، برقراری ارتباط بین ایران و القاعده می باشد تا با این ترفند، افکار عمومی مردم آمریکا و کشور های غربی از ایران متنفر گشته و زمینه برای مقابله ی اقتصادی، سیاسی یا نظامی با ایران آماده شود.

E) مناظره  و  دیدار  خشایارشاه  و  لئونیداس (پادشاه  اسپارت)،  از  جمله   بخش های کاملاً سیاسی و هدفمند فیلم 300 است که با هدف تمسخر مذاکرات و گفتگوهای صلح آمیز با ایران ساخته شده است.

در این قسمت از فیلم،  خشایارشاه  در  حالی  که  ژستی  مغرورانه  به  خود  گرفته  و  می کوشد تا از موضع قدرت به پادشاه اسپارت بنگرد، ضمن دعوت لئونیداس به تسلیم و دادن وعده ی حکومت یونان به وی، می گوید: « ما می توانیم با هم تبادلات فرهنگی داشته باشیم. »(412)

اما لئونیداس این حرف خشایارشاه را به تمسخر می گیرد و گفته ی او را رد می کند.

این بخش از فیلم به شکلی کاملاً موذیانه، بحث « گفتگوی تمدن ها » را که از طرف ایران در مجامع بین المللی مطرح شده است،(413) به  تمسخر می گیرد و « گفتگوی تمدن ها » را مردود دانسته  و  تنها  راه  برخورد  با  ایران  را  جنگ می داند. در واقع این قسمت از فیلم، دقیقاً مطابق با تمایلات جنگ طلبانه ی تشکیلات فراماسونری است و تلاش دارد تا اذهان مخاطبان را برای پذیرش جنگ با ایران آماده کند.

نکته ی جالب این که در کتاب مصور فرانک میلر (که فیلم بر اساس مطالب آن ساخته شده است)، دیالوگ  مذکور  وجود  ندارد و هیچ بحثی در رابطه با تبادلات فرهنگی و مسایلی از این قبیل انجام نشده است؛ این مسأله  نیز  فرضیه ی  توطئه آمیز بودن  این  بخش  از  فیلم  را  بیش از  پیش   تأیید  می نماید.  بدین ترتیب  به  نظر  می رسد  که  عوامل دست اندرکار فیلم، این دیالوگ را در بین دیالوگ های خشایارشاه و لئونیداس گنجانده اند تا از آن برای مقاصد سیاسی و خدمت به منافع تشکیلات جهانی فراماسونری استفاده کنند.(414)

 

 

 

بنابراین با توجه به مطالب فوق، می توان این قطعه از فیلم را یکی از آشکارترین قطعات سیاسی فیلم دانست که تلاش می کند مذاکره با ایران را بی فایده نشان دهد و جنگ را تنها گزینه برای مقابله با ایران بداند.

F) در  فیلم  300  علاوه  بر  اشخاص، از  نماد ها  نیز  در  جهت  خدمت  به  اهداف آخرالزمانی فراماسونری و مقابله با ایران و اسلام استفاده شده است.

در بخش های  قبلی  این  مقاله  از  جمله  در  قسمت  پیشگویی های نوستراداموس،  ذکر   کردیم  که  دشمنان  اسلام  و  به  خصوص صهیونیست ها و کشور های غربی، مطالعات بسیاری در رابطه با اسلام و تشیع دارند. به طوری که  به عنوان مثال در چند سال قبل، کنفرانسی در ارتباط با شناخت تشیع در تل آویو برگزار شد و در آن، انقلاب های شیعی و ارتباطشان با مهدویت و عاشورا تحت بررسی قرار گرفتند.(415)  

با  توجه به مطالعاتی که دشمنان اسلام در مورد تاریخ و احادیث اسلامی دارند، تلاش می نمایند تا  از  احادیث  و  روایات  استفاده کرده  و  علیه  آن ها برنامه ریزی کنند.

در فیلم 300 نیز مشاهده می شود که از مطالب موجود در احادیث و روایات، استفاده شده و علیه آن ها موضع گیری شده است. برای مثال، در این فیلم، پرچم لشکر خشایارشاه که نماد شر می باشد، به رنگ سیاه است و عجیب این که کارگردان و گروه فیلمبرداری، علاقه ی شدیدی به نمایش این پرچم ها داشته و در صحنه های حساس و کلیدی، آن ها را به نمایش گذاشته اند.

به عنوان نمونه در صحنه های زیر، پرچم های سیاه لشکر منسوب به خشایارشاه، به شکل مغرضانه به نمایش در آمده اند:(416)

 

 

با توجه در تصاویر فوق، به نظر می رسد که استفاده از نماد پرچم سیاه به عنوان پرچم لشکر خشایارشاه، حرکتی کاملاً هدفمند بوده است. بدین ترتیب که با توجه به روایات فراوانی که در مورد خروج پرچم های سیاه از خراسان، برای یاری حضرت مهدی (عج) وجود دارد،(417) عوامل تهیه کننده ی فیلم 300 تلاش کرده اند تا بین پرچم های خشایارشاه (که احتمالاً در اصل نیز سیاه نبوده است!) و پرچم سیاه خراسان در روایات اسلامی، ارتباطی برقرار نمایند و با این ترفند، مردم کشور های غربی را از هر گونه پرچم سیاه ایرانی–اسلامی بترسانند. در واقع می توان گفت که صحنه های مذکور در فیلم 300، تنها به منظور بدنام کردن پرچم های سیاه خراسان طراحی شده اند،  چرا  که  در  بعضی  روایات  از  صاحبان پرچم های سیاه، به عنوان یاران مهدی (عج) نام برده شده است.(418)

 

سرانجام می توان گفت که جهان غرب که از گروه های مطالعاتی متعددی در موضوع اسلام شناسی بهره می برد، تلاش کرده است تا با ساخت فیلم  300، مردم کشور های غربی را در مقابل خطر احتمالی پرچم های سیاه خراسان (ایران) بسیج نماید و برای تحقق این امر، تمام کوشش خود را به کار بسته است تا پرچم های سیاه ایرانی را پرچمی مخرب و ترسناک نشان دهد.

G) از دیگر صحنه هایی که فیلم 300 را با مفاهیم آخرالزمانی پیوند می دهد  و دسیسه های حامیان فراماسونر این فیلم را برملا می کند، صحنه ای است که در آن یک فرد سوار بر اسب سفید، از میان مه به سمت لشکر اسپارت تاخته و سر یکی از سربازان اسپارتی را به صورت رقت باری از تن جدا می کند.

برای مشاهده ی این صحنه، به تصاویر زیر توجه فرمایید:(419)

 

 

 

نکته ی جالب این که دوربین، چهره ی سوار را نشان نمی دهد و به او حالتی رمز آلود می دهد. همچنین اسب سوار مذکور، تنها در همان صحنه به ایفای نقش می پردازد و دیگر در فیلم مشاهده نمی گردد. این مسایل   نشان   می دهد   که  از  نظر  عوامل  سازنده ی  این  فیلم، این  شخص،  یک   انسان  معمولی  نبوده  است؛  بلکه  احتمالاً  منظور فیلم سازان از این شخص، منجی مسلمانان،  یعنی حضرت مهدی (عج) بوده است.(420)

لازم به ذکر است که این بخش از فیلم، حتی در کتاب مصور 300 اثر فرانک میلر نیز وجود ندارد و عوامل دست اندرکار ساخت فیلم، این صحنه را به داستان افزوده اند. این مسأله خود می تواند دسیسه آمیز بودن این قسمت از فیلم را نشان دهد.(421)

بدین ترتیب  به  نظر  می رسد  که  عوامل  صهیونیستی  و  ماسونی تهیه کننده ی این فیلم، تلاش کرده اند تا در این صحنه، از منجی مقدس مسلمانان و ایرانیان، چهره ای خشن ارایه نمایند تا بدین وسیله، مخاطبان فیلم را نسبت به حضرت مهدی (عج) بدبین نمایند. خداوند مسببین این فتنه را لعنت نماید.

H) یکی دیگر از صحنه های فیلم که تلاش دارد تا مفاهیم آخرالزمانی را به مخاطبان القا کند، صحنه ای است که به صورت عمودی و از بالا، جسد تیر خورده ی  لئونیداس و یارانش را نشان می دهد. در این صحنه، جسد لئونیداس، به شکل صلیب به نمایش در آمده است.

برای مشاهده ی این صحنه، به تصاویر زیر توجه فرمایید:(422)

 

 

 

 

 

با توجه در تصویر فوق، به نظر می رسد که عوامل سازنده ی فیلم، تلاش   کرده اند تا بین لئونیداس و حضرت مسیح (ع) همسان سازی نموده و وی را تا حد حضرت مسیح (ع) تقدیس نمایند. از سوی دیگر با توجه به این که در فیلم 300، لشکر ایران نیز به عنوان نماد لشکر اسلام در آخرالزمان، معرفی شده است، تلاش شده است تا جنگ ایران و اسپارت، به عنوان نماد جنگ اسلام و ایران با لشکر مسیح (ع) در نبرد کذایی آرماگدون معرفی شود؛ نبرد آرماگدونی که ساخته ی دست صهیونیست ها و فراماسون ها بوده و این گروه ها با تبلیغ آن، سعی  دارند تا از نیروی  مسیحیان صهیونیست و یهودیان صهیونیست، به منظور رسیدن به اهداف  آخرالزمانیشان بهره برداری نمایند.

بدین ترتیب می توان چنین نتیجه گرفت که صحنه ی مذکور، به منظور تطبیق جنگ ایران و اسپارت با نبرد دروغین آرماگدون ساخته شده و هدف از  آن،  القای  این  مفهوم  به  مخاطبان  است  که  در  جنگ  آرماگدون،  ایران  و  اسلام  به  جنگ  حضرت  مسیح (ع)  خواهند  رفت!  لعنت  خدا  بر دروغگویان باد.

I)        مقایسه ی آتن و اسپارت (نام دو شهر بزرگ یونان قدیم) در بخش های مختلف فیلم، گوشه ای دیگر از کنایه های سیاسی فیلم است؛ به نحوی که لئونیداس (پادشاه اسپارت) در قسمت های مختلف فیلم، آتنی ها را فیلسوف های بی خاصیت و اسپارتی ها را انسان هایی شریف و شجاع  معرفی می نماید.(423)

با کمی دقت می توان دریافت که در فیلم 300، آتن نماد کشور های اروپایی و اسپارت نماد آمریکا می باشد؛ زیرا اتحادیه ی اروپا و کشور های فرانسه، آلمان و انگلستان، در تقابل با ایران و کشور های اسلامی از ابزار مذاکره استفاده می نمایند (هر چند که مذاکرات آنان نیز زهرآلود است)، اما آمریکا با ابزار نظامیگری و میلیتاریسم، به مقابله با ایران و کشور های  اسلامی می پردازد.(424)

فیلم 300 با استفاده از نماد آتن و اسپارت، این تفکر را به بینندگان آمریکایی تزریق می نماید که از بین راه حل های مذاکره و برخورد نظامی، حملات نظامی ابزار بهتری برای مقابله با ایران و کشور های اسلامی است؛ چنانکه در فیلم 300 نیز مرگ آتنی ها توام با خفت و خواری نشان داده شده، اما مرگ لئونیداس و یارانش توأم با عزت و سربلندی به نمایش درآمده است؛

در نهایت نیز لشکر 30000 نفری اسپارتی ها، در حالی که یاد و خاطره ی لئونیداس و یارانش را گرامی داشته و مصمم و استوار به سوی ایرانیان گام برمی دارند، به تصویر کشیده شده اند(425) که این صحنه نیز به  صورت تلویحی از مواضع اسپارتی ها (که نماد آمریکایی های امروز هستند)، حمایت می نماید و از آن ها تمجید می کند.  

  

 

 

بدین ترتیب به نظر می رسد که تهیه کنندگان فیلم، تلاش کرده اند تا با استفاده ی نمادین از اسپارت و آتن، به تبلیغ میلیتاریسم و نظامی گری آمریکایی بپردازند و بدین وسیله ضمن جلب حمایت افکار عمومی آمریکا، راه را برای برخورد نظامی آمریکا با ایران و کشور های اسلامی باز کنند.

همان گونه که ملاحظه فرمودید، فیلم به ظاهر تاریخی 300 تلاش کرده است تا با نماد سازی، به بیان کنایات سیاسی پرداخته و اهداف ماسونی را بسط و توسعه دهد. در این فیلم، ایران زمان خشایارشاه، به عنوان نماد ایران امروز و حتی نماد جهان اسلام معرفی گشته، و اسپارت نیز به عنوان نماد غرب به ظاهر مسیحی در آخرالزمان، معرفی شده است. تطبیق ایران بر جهان اسلام را می توان به سهولت، در فیلم 300 مشاهده کرد؛ به نحوی که تعداد زیادی از سربازان ایرانی و حتی نمایندگان خشایارشاه، با لباس ها و چهره های عربی  نشان داده شده اند. در واقع می توان گفت که فیلم 300، فیلمی است که به تقابل اسلام و ایران با جهان غرب می پردازد و به طور کامل از جهان غرب جانبداری می نماید.

اما نکته ی پایانی که در مورد فیلم 300 باید به آن اشاره کنیم، این است که ساخت « فیلم 300 »، همانند فیلم « مقبره ی گمشده ی مسیح (ع) » و   فیلم « کد داوینچی » نشان می دهد که احتمالاً فراماسون ها در حال اجرای آخرین برنامه های آخرالزمانیشان هستند؛ زیرا در فیلم 300 نیز همانند دو فیلم دیگر، شاهد هستیم که ماسون ها بعضی از ابزار های قدیمی خود را دور انداخته و دیگر نیازی به استفاده از آن ها نمی بینند. از جمله ی این ابزار ها، ادعای پیوند قوی ایرانیان باستان و یهودیان می باشد.

در این حربه، صهیونیست ها تلاش می کردند تا به ظاهر خود را دوست قدیمی ایران  نشان  دهند؛(426) بدین ترتیب  که  وقایعی  همچون  آزاد  شدن  اسیران یهودی  گرفتار  در  بابل  به  دست  کوروش  هخامنشی،(427)  ازدواج  استر  یهودی و خشایارشاه هخامنشی و وزارت مردخای (عموی استر) را در دربار خشایارشاه،(428) به عنوان نماد پیوند ایرانیان باستان و یهودیان معرفی نموده  و  بدین وسیله  تلاش می کردند تا از ایران قبل از انقلاب، به عنوان یک شریک و همکار در منطقه استفاده نمایند.

 

برای  انجام  این  امر،  در  دوران  قبل  از  انقلاب  اسلامی،  تفکرات  ملی گرا  و غیر مذهبی در ایران تقویت شده و تلاش می شد تا ایران باستان، به عنوان تنها هویت ایرانیان معرفی گردد و هویت اسلامی ایرانیان، به بوته ی فراموشی سپرده  شود. (برگزاری  مراسم  2500 ساله ی  شاهنشاهی  بخشی  از  این برنامه ها بود.)(429)

در کنار این جریانات، تفکرات دیگری از جمله بحث دوستی ایرانیان باستان و یهودیان  نیز  به  صورت  افراطی  توسط  صهیونیست ها  تبلیغ  شده  و  چنین  القا می شد که ایرانیان باستان و یهودیان، نزدیک ترین دوستان یکدیگر بوده اند و دین اسلام بین این دوستان شفیق! فاصله انداخته است.(430)

بعد  از  پیروزی  انقلاب  اسلامی  نیز  سیاست  صهیونیستی  ذکر  شده،  از طرف دولت های  ماسونی  آمریکا  و  اسراییل  ادامه  یافته  و  در  برنامه های  ماهواره ای و ... تفکر مذکور تبلیغ می شد.

اما نکته ی جالب این که در فیلم 300 حتی به ایران باستان نیز رحم نشده است و  ایرانیان  باستان  نیز  به  عنوان  موجوداتی  وحشی  معرفی  شده اند! جالب تر این که پادشاه ایرانی مورد بحث در این فیلم (خشایارشاه)، همان کسی است که یهودیان قبلاً به ازدواج وی با استر افتخار می کردند(431) و او را  شاهی  مقتدر  و  نیکو سرشت معرفی می نمودند!

این تغییر جهت صهیونیست ها در فیلم 300 نشان می دهد که آنان دیگر خود را در نزدیکی رسیدن به اهداف آخرالزمانی خود پنداشته و دیگر نیازی به استفاده از ابزار مذکور نمی بینند.

البته در پایان باید یادآور شویم که منظور ما از عبارات فوق، دشمنی با هموطنان یهودیمان و نیز سایر یهودیان آزاده نیست؛ بلکه روی سخن ما با دستگاه های فراماسونی و صهیونیستی یهودی و مسیحی می باشد که از بحث های فوق، استفاده ی ابزاری می نمایند. به عبارت دیگر، مردم مسلمان ایران، با تکیه بر فرهنگ  اصیل  اسلامی–ایرانی  خود،  دوستی  با  همه ی  ادیان  آسمانی  را وظیفه ی خود می دانند و بعد از انقلاب اسلامی نیز روابط حسنه ی خود را با  هموطنان کلیمی، زرتشتی و مسیحی، بیش از پیش ادامه می دهند.

 

 

  27 – برگزاری فستیوال جهانی همجنس بازان در شهر مقدس بیت المقدس.

گروه های همجنس باز، گروه های منحرفی هستند که اعضای آن ها به هیچ دینی پایبند نبوده و تنها به فکر ارضای امیال جنسی و حیوانی خود می باشند. تعداد بسیار زیادی از اعضای این گروه ها، در گروه های شیطان پرست نیز عضویت دارند.(432) در کشور های غربی، اعضای گروه های همجنس باز در هر شهر، یک روز در سال را به جشن و پایکوبی دسته جمعی و رژه در خیابان های شهرشان می پردازند. علاوه بر جشن مذکور، یک جشن بزرگ نیز در هر سال برگزار می شود که در این جشن، همه ی همجنس بازان جهان، در یک شهر بزرگ به دور یکدیگر جمع می شوند و به جشن و پایکوبی و رژه می پردازند تا بدین وسیله به همجنس باز بودن خود افتخار کنند و بی پروا این مسأله را به دیگران اعلام نمایند!(433) 

یک انجمن بین المللی به نام « افتخار بین المللی » یا « Inter Pride »، مسئول سازماندهی جشن سالانه ی همجنس بازان است.(434) این مجمع در اقدامی عجیب و بی سابقه تصمیم گرفت تا یکی از مهمترین شعب بین المللی خود را با عنوان « افتخار جهان » یا « World Pride » در شهر مقدس و مبارک بیت المقدس تأسیس کند(435) و جشن سالانه ی سال 2006 را در این شهر عزیز برگزار نماید.(436) این اقدام به قدری بی شرمانه و وقیحانه بود که علاوه بر مسلمانان بیت المقدس، یهودیان سنتی و فوق ارتدوکس نیز به برگزاری این فستیوال شیطانی اعتراض کردند؛ در نتیجه ی این اعتراض ها، درگیری بسیار شدیدی بین پلیس اسراییل و مسلمانان و یهودیان رخ داد.(437)

البته اعتراض های مذکور، سبب شد تا همجنس بازان از ترس جان خود، از رژه رفتن خودداری کنند و جشن فاسد خود را در یک استادیوم ورزشی برگزار نمایند.(438)

در تصاویر زیر، صحنه هایی از گردهمایی مذکور را ملاحظه می فرمایید:(439)

 

 

 

 

 

 

گروه های فاسد همجنس باز که حمایت همه جانبه ی دولت اسراییل را در جشن سال 2006 تجربه کرده بودند، تصمیم گرفتند تا جشن بین المللی خود را در سال 2007، مجدداً  در  بیت المقدس  برگزار  نمایند؛  با  این  تفاوت  که  در  سال  2007، گروه های مذکور در خیابان های شهر و حتی در نزدیکی دیوار های مسجدالاقصی رژه رفتند تا هتک حرمت ادیان را به اوج خود رسانند.(440)

این حرکت بی شرمانه ی همجنس بازان در سال 2007، منجر به اعتراض مجدد مسلمانان و یهودیان فوق ارتدوکس شد، اما نه تنها این اعتراضات به برخورد شدید پلیس با معترضین منجر گشت،(441) بلکه « Israeli Supreme Court » یا دادگاه عالی اسراییل (که قبلاً به ساختار ماسونی آن اشاره کردیم)، نیز دادخواست حقوقی معترضین را رد کرده و رای خود را به نفع همجنس بازان صادر کرد.(442)

بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که جشن فاسد همجنس بازان، با تلاش و همکاری دولت ماسونی اسراییل شکل گرفت و هدف از آن، توهین به ادیان الهی و ترویج تعالیم ضد دینی ماسونی و شیطان پرستی بود.

اما سوالی که مطرح می شود، این است که چرا بیت المقدس برای برگزاری جشنواره ی بین المللی همجنس بازان انتخاب شد؟

قبل از پاسخ به این سوال، باید یک مطلب مهم را یادآوری کنیم و آن، این است که علاوه بر بیت المقدس (اورشلیم) شهر های بزرگ دیگری نیز در اسراییل وجود دارند؛ این مسأله که چرا با وجود قرار داشتن شهرهای بزرگ و توریستی در اسراییل، چنین جشن فاسدی در بیت المقدس برپا شد، دسیسه های پنهانی موجود در این ماجرا را نشان می دهد.

اما دلایلی که سبب شدند تا همجنس بازان، جشنواره ی بین المللی فاسد خود را در بیت المقدس برگزار کنند، به قرار زیرند:

1)      به گزارش خبرگزاری مهر و سایت موعود،  یکی از شعبات انجمن  جهانی  همجنس بازان  با عنوان « افتخار جهان » یا « World Pride » واقع در شهر بیت المقدس، در بیانیه ی خود ذکر کرده است: « هدف از برگزاری این جشنواره در بیت المقدس، عرق و اصالت دین در این شهر است. »(443)

با  کمی  دقت  درمی یابیم  که  منظور  از  این  سخن،  این  است  که همجنس بازان جهان، به منظور تمسخر ادیان، یکی از مهمترین شهرهای مذهبی دنیا را برای برگزاری جشنواره ی بین المللی خود برگزیده اند تا جسارت و جرأت؟! خود را در مقابله با هر سه دین بزرگ آسمانی (اسلام، مسیحیت و یهودیت)  نشان  دهند؟!  زیرا  همان گونه  که  می دانیم،  شهر بیت المقدس، از نظر هر سه دین بزرگ آسمانی مقدس است. چرا که معراج حضرت محمد (ص) به آسمان و فعالیت های تبلیغی حضرت عیسی (ع) در این شهر اتفاق افتاده و قبله ی حضرت موسی (ع) و محراب بسیاری از پیامبران بنی اسراییل نیز در این شهر می باشد.(444)

بدین ترتیب می توان گفت که یکی از اهداف برگزاری چنین جشنواره ای در شهر مقدس بیت المقدس، تمسخر همزمان سه دین بزرگ الهی است. مطلبی که در بیانیه ی انجمن جهانی همجنس بازان نیز به آن اشاره شده است.

2)      از  دیگر  دلایل  مهمی که احتمالاً  سبب  شده  است  تا  انجمن  جهانی همجنس بازان جشنواره ی خود را در بیت المقدس  برگزار نماید، نزدیکی محل   زندگی   قوم   لوط  (شهر سدوم : Sodom به  شهر  اورشلیم (بیت المقدس) است.

قوم فاسد و گناهکار لوط، در شهر سدوم در نزدیکی بحرالمیت (Dead Sea) و رود اردن  زندگی  می کردند.  قوم  لوط،  اولین  قومی  بودند  که  عمل  شنیع همجنس بازی را رواج دادند و خداوند متعال نیز به کیفر این گناه بزرگ، آن ها را عذاب داده و نابود کرد.(445)

در عصر حاضر، قوم لوط به عنوان نماد گناه و به خصوص بی بند و باری جنسی شناخته  می شود؛  این  نماد  به  قدری  شناخته  شده  است  که حتی در زبان انگلیسی کلماتی همچون (عمل مرتبط با همجنس بازی : Sodomitic)، (همجنس بازی : Sodomy) و ... وجود دارند.(446) علاوه بر این، بعضی از گروه های شیطانی، از جمله یک گروه موسیقی شیطانی Metal در آلمان، نام خود را (سدوم : Sodom)  نهاده اند.(447)  

در  تصاویر زیر، تبلیغات این گروه را ملاحظه می فرمایید:(448)

 

 

 

همان گونه که ملاحظه فرمودید، گروه های شیطان پرست و همجنس باز، شهر سدوم  را  به  عنوان  شهر  آرمانی  خود  می دانند.  این  شهر  فاسد،  در  مجاورت  دریاچه ی  بحرالمیت (Dead Sea)   قرار  داشته   است   که این دریاچه،  فاصله ی  بسیار  کمی  با  بیت المقدس (اورشلیم)  دارد.(449) بدین ترتیب،  فاصله ی  شهر  سدوم  با  بیت المقدس،  حداکثر  در  حدود 75 کیلومتر بوده است.

علاوه بر این، در قرآن و تورات نیز درباره ی فرشتگانی که برای عذاب قوم لوط آمده بودند، گفته شده است که آنان قبل از عزیمت به شهر سدوم، با حضرت ابراهیم (ع) نیز دیدار داشته اند.(450) این مطلب نیز نشان می دهد که فاصله ی شهر سدوم با بیت المقدس (محل زندگی حضرت ابراهیم در آن هنگام) کم بوده است.

در تصاویر زیر، موقعیت تقریبی شهر سدوم را ملاحظه می فرمایید:(451)

 

 

 

با  دقت  در  تصاویر  فوق، درمی یابیم  که  شهر  سدوم  با  شهر  مقدس بیت المقدس فاصله ی کمی دارد.

بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که نزدیکی بیت المقدس به محل شهر  نابود شده ی سدوم، انگیزه ی دیگری برای همجنس بازان و گروه های فراماسونر حامی آنان بود  تا  جشن بین المللی سالانه ی همجنس بازان  را  در  شهر  بیت المقدس  برگزار نمایند و به وسیله ی آن، علاوه بر اهانت به ادیان الهی، زشتکاری های قوم لوط را زنده نموده و اعمال کثیف این قوم را ترویج نمایند.

A)  علاوه بر انگیزه ها و اهدافی که در بالا پیرامون برگزاری جشن همجنس بازان در بیت المقدس ذکر شدند، به نظر می رسد که در این بین انگیزه ی مهم دیگری نیز وجود دارد.

قبلاً  ذکر کردیم  که  تشکیلات  جهانی  فراماسونری،  در  حال  انجام  آخرین تلاش ها برای نابودی مسجدالاقصی و ساخت معبد کذایی سلیمان است. این مسأله تا به آنجا پیش رفته است که در سال 2007، اسراییل علناً شروع به تخریب « باب المغاربة » در مجاورت مسجد الاقصی کرد تا با دستکاری این قسمت، دیوارهای مسجد الاقصی نیز خود به خود تخریب شوند.(452)

با  توجه  به  این  که  گروه های  شیطان پرست  و  به  تبع  آنان  گروه های همجنس  باز،  معبد  دروغین  سلیمان  را  به  عنوان  نماد  کفر،  الحاد  و  گناه می دانند، به نظر می رسد که این گروه ها از شروع برنامه ی ساخت این معبد، خوشحالند.

برگزاری جشن بین المللی سال 2007 همجنس بازان در شهر بیت المقدس و به خصوص رژه ی همجنس بازان در نزدیکی مسجد الاقصی، آن هم در زمانی که آخرین تلاش ها برای تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد دروغین سلیمان صورت می گیرد، نشان دهنده ی ارتباط این مراسم، با ساخت معبد سلیمان است.

در واقع می توان چنین نتیجه گرفت که یک از انگیزه های جشن بین المللی سال 2007 همجنس بازان، اهانت آشکار به مسجدالاقصی و جشن شروع ساخت معبد دروغین سلیمان بوده است. چرا که از یک سو مسجد الاقصی به عنوان نماد خداپرستی بوده و در ذهن دشمنان دین، نابودی آن به معنای نابودی ادیان الهی است و از سوی دیگر، گروه های فراماسونر، صهیونیست، شیطان پرست و همجنس باز که حضرت سلیمان (ع) را به دروغ، کافر و مشرک می دانند،(453) ساخت  معبد  دروغین  سلیمان  را به معنای آغاز دوران گناهکاری و هوسرانی بی حد و حصر می پندارند.

بدین ترتیب  به  نظر  می رسد  که  جشن  بین المللی  همجنس بازان  در بیت المقدس  و   رژه ی  آنان  در  نزدیکی  مسجد الاقصی،  جشن  تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلمان نیز بوده است.

با توجه به مطالب ذکر شده، می توان نتیجه گرفت که جشن بین المللی سال 2006 و 2007 همجنس بازان در بیت المقدس، توطئه ای سازمان یافته از جانب ماسون ها  بوده  که  به  دست  سربازان  خط  مقدمشان   یعنی  همجنس بازان  و شیطان پرستان به انجام رسیده است؛ توطئه ای که هدف آن اهانت به ادیان الهی و بزرگداشت آداب و سنن کفرآمیز و شرک آلود بود.

همان گونه که ملاحظه فرمودید، فراماسونری در طول تاریخ از تمهیدات مختلفی برای تشکیل حکومت حهانی شیطانی استفاده کرده است که ما به بعضی از آن ها اشاره کردیم. مسلماً این تشکیلات شیطانی در آینده نیز برای رسیدن به اهداف پلید خود از تمهیدات متفاوتی استفاده خواهد کرد. پس  بر  ما  واجب  است  تا  این  ابزارها  را  بشناسیم  و  علیه  آن ها برنامه ریزی کنیم و در این راه از خداوند منان مدد جوییم .

ذکر یک نکته ی مهم: در پایان مبحث « تمهیدات فراماسونری برای تشکیل حکومت جهانی شیطانی »، به این نکته ی مهم اشاره می کنیم که سردمداران تشکیلات شیطانی فراماسونری، برای مقابله با اسرار لو رفته ی این سازمان، بسیاری از شواهدی را که حاکی از  اعمال  خرابکارانه ی  این  گروه هاست،  بدون هیچ گونه دلیل  معتبری  رد  می کنند و محققانی که به افشای اسرار این سازمان می پردازند را افرادی بدبین و متوهم می نامند.

این ترفند ماسون ها تا جایی پیش رفته است که سردمداران آن ها، اصطلاحاتی همچون (Conspiracy Hallucination : توهم توطئه)، (Conspiracy Delusion : هذیان توطئه)، (Conspiracy Theory : تئوری توطئه) و ... را وارد گویش سیاسی و فرهنگی کرده اند(454) تا بدین وسیله، شواهد ارایه شده از سوی محققان درباره ی شیطنت های فراماسونری را به تمسخر گرفته و این محققان را انسان هایی بدبین، هذیانی و متوهم جلوه داده و سخنان آن ها را صرفاً تئوری (نه واقعیت) معرفی نمایند.

 

بدیهی است که اگر ما مسلمانان بخواهیم ساده انگار و خوش خیال باشیم و وقایع حادث شده توسط ماسون ها را بر اساس تصادف و شانس تفسیر کنیم و مطابق ضرب المثل معروف، « سرمان را چون کبک در برف فرو نماییم »، دیر زمانی نخواهد گذشت که ماسون ها و دوستان صهیونیستشان بر دنیا غلبه کرده و امپراطوری جهانی شیطانی خود را در اورشلیم (بیت المقدس) پی ریزی خواهند نمود.

بنابراین به برادران و خواهران مسلمان توصیه می کنیم که به سخنان بی پایه و اساس فراماسونر ها توجه ننمایند و در کشف و افشای توطئه های آنان، دودلی به خود راه ندهند و مطمئن باشند که تمامی فتنه های انجام شده از سوی فراماسونرها، یک واقعیت خطرناک و پیچیده می باشد؛ زیرا وقایع تلخ و فعالیت های خطرناکی که از سوی ماسون ها انجام می شوند، به قدری فراوانند که به هیچ عنوان نمی توان آن ها را تصادفی دانست و به سادگی از آن ها رد شد.

یک سوال

با دقت در مطالبی که تاکنون پیرامون فراماسونری مطرح گردید، مسلماً یک سوال بسیار مهم در ذهن خوانندگان مجترم به وجود می آید:

چرا گروه های ماسونی که تلاش دارند تا حکومت ضد مسیح  = AntiChrist) دجال( را برپا کنند،(455) به جای مخالفت با واتیکان و سایر نهادها و کشورهای مسیحی، به مبارزه با مسلمانان و به خصوص ایرانیان پرداخته اند؟

در پاسخ باید گفت که تنها دین آسمانی که در حال حاضر در جهان وجود دارد و با قدرت تمام در مقابل فراماسونری و سایر تفکرات الحادی ایستاده است، دین مبین اسلام می باشد. زیرا مسیحیت تحریف شده ی کنونی (نه شریعت واقعی حضرت مسیح (ع))  و  یهودیت  تحریف  شده ی  کنونی  (نه  شریعت  واقعی  حضرت موسی (ع))، تنها به صورت ظاهری و سطحی به انجام آیین عبادی می پردازند.

از سوی دیگر، به دلیل ضعف تعلیمات جهادی در مسیحیت و یهودیت تحریف شده، این ادیان توانایی مقابله با دشمنان دین را ندارند و به راحتی شکست می خورند.

علاوه بر این ها تشکیلات مذهبی مسیحیت و یهودیت و سران  آن ها،  غرق  در  فساد  و بی کفایتی هستند که نمونه ی آن را در واتیکان کنونی و کنیسه های اسراییل نیز می بینیم؛ این فساد و بی کفایتی تشکیلات مذهبی مسیحیت و یهودیت تحریف شده، سبب می شود که این دو دین در عصر حاضر نتوانند به مقابله با فعالیت های شیطانی فراماسونری و تشکیلات مشابه بپردازند.

اما نکته ی مهم دیگری که می توان در پاسخ به سوال مذکور اشاره کرد، این است که حتی اگر دشمنی فراماسونری را صرفاً با حضرت مسیح (ع) بدانیم و تلاش برای تشکیل حکومت (AntiChrist) را نیز در این راستا توجیه کنیم، باز این مطلب که بیشترین دشمنی فراماسونری با اسلام و ملتهای مسلمان است، نشان می دهد که فراماسون ها  آیین حضرت  عیسی (ع) را بیشتر شبیه  به  آیین  مقدس  اسلام  می بینند تا آیین مسیحیت منحرف شده ی کنونی. بدین ترتیب فراماسون ها که اخلافشان (کابالیست ها)، کتب مقدس از جمله انجیل را تحریف کرده اند، برای مبارزه با حضرت مسیح (ع)، بیشتر با اسلام مبارزه می کنند؛ چرا که این دین عزیز را بیش از هر دین دیگری شبیه به آیین اصلی و تحریف نشده ی آن پیامبر بزرگوار می بینند.

از سوی دیگر، فراماسون ها احتمالاً با مطالعه در کتب اسلامی دریافته اند که اگر روزی حضرت مسیح (ع) قیام کند، قیام وی زیر مجموعه ای از قیام اصلی منجی مسلمانان یعنی حضرت مهدی (عج) خواهد بود و بدین ترتیب حضرت مسیح (ع)، خود یکی از یاران امام زمان (عج) خواهد بود. بنابراین ماسون ها می دانند که برای مبارزه با حضرت مسیح (ع)، قبل از هر چیز باید با فرمانده ایشان یعنی حضرت مهدی (عج)  مقابله  کنند.  به  همین  دلیل  بیش  از  همه  به   مبارزه   با   اسلام پرداخته اند. (البته لازم به ذکر است که ماسون ها، به خدا، پیامبر و ماوراءالطبیعه اعتقادی ندارند.(456)  منظور  ما  از  این  که  ماسون ها  برای  مقابله  با  حضرات مهدی (عج)  و عیسی (ع) آماده می شوند، این است که این گروه ها فکر می کنند که در آخرالزمان ممکن است اشخاصی معمولی با استفاده از روایات اسلامی، خود را حضرت مهدی (عج) و حضرت عیسی (ع) معرفی نمایند و بدین ترتیب با استفاده از حمایت مردمی، بر ماسون ها و همپیمانانشان بتازند! بدین ترتیب تفکر آن ها در مورد حضرت مهدی (عج) و حضرت عیسی (ع) نیز باطل بوده و آنان را انسان هایی معمولی که در آخرالزمان زندگی می کنند، می دانند و با این تفکر باطل، خود را برای مقابله با اشخاصی معمولی (نه اعجازگر) آماده می کنند. ان شا الله خداوند مکرشان را باطل نماید.)

 

 

 

 

 

ادامه دارد .............. بقیه ی مطلب در بخش ۸ .............

 

تذکر: پی نوشت ها  و  منابع  را  می توانید  به  صورت  فرمت های  PDF  یا  Word  با  حجم  کم، از  آدرس  اینترنتی  زیر دانلود کنید:

 

http://www.zshare.net/download/4315435a6b8f1d                                     :PDF

 http://www.zshare.net/download/431549327c2a86                                     :Word    

 

(توجه: آدرس های اینترنتی موجود در پی نوشت ها و منابع را Copy کرده و آن ها را در بخش Address مرورگر اینترنتی خود، Paste نمایید. تنها با این کار می توانید به صفحه ی اینترنتی مذکور مراجعه نمایید و با کلیک کردن بر روی آدرس اینترنتی در صفحه ی PDF یا Word، نمی توانید وارد صفحه ی اینترنتی مربوط به آدرس مذکور شوید.)  

 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد