ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

ایمان نیوز

سیاست بین الملل - فرقه شناسی - مهدویت

مهدی موعود(عج ) در نظرات اهل سنت

 مهدی موعود(عج ) در نظرات اهل سنت

  

اهل سنت

جمشید حسینی
مسئله اعتقاد به امام زمان (عج ) قبل از اینکه یک عقیده و ایده شیعی باشد یک مسئله اسلامی است , بلکه فراتر از آن , یک مسئله جهانی و کلی است و می توان گفت آن مقداری که در ماخذ و منابع اولیه اهل تسنن در شان ایشان از پیامبر اکرم (ص ) روایت شده است , در منابع شیعه به آن مقدار وجود ندارد. روایات و احادیث مربوط به حضرت ولی عصر(عج ) را هم اکنون در آن منابع قدیمی عامه از مسند احمد حنبل و پنج صحیح از صحاح سته اهل سنت تا در دائره المعارف فرید وجدی و حتی معاصرین به وفور می بینیم .

 مهدی موعود(عج ) در نظرات اهل سنت

  

اهل سنت

جمشید حسینی
مسئله اعتقاد به امام زمان (عج ) قبل از اینکه یک عقیده و ایده شیعی باشد یک مسئله اسلامی است , بلکه فراتر از آن , یک مسئله جهانی و کلی است و می توان گفت آن مقداری که در ماخذ و منابع اولیه اهل تسنن در شان ایشان از پیامبر اکرم (ص ) روایت شده است , در منابع شیعه به آن مقدار وجود ندارد. روایات و احادیث مربوط به حضرت ولی عصر(عج ) را هم اکنون در آن منابع قدیمی عامه از مسند احمد حنبل و پنج صحیح از صحاح سته اهل سنت تا در دائره المعارف فرید وجدی و حتی معاصرین به وفور می بینیم .
با این وصف باعث کمال تاسف و تعجب است که به مرور ایام , برخی از مسلمین نسبت به مسئله بی تفاوت مانده و حتی جمعی از آنان به دیده شک و تردید نگریسته , و زبان خود را به ایراد و اعتراض گشوده اند , گویی که فقط مذهب شیعه است که عقیده به مسئله امام المنتظر دارد. تا جایی که حتی مسئله مهدی (عج ) را ساخته و پرداخته جامعه شیعه دانسته و گفته اند : « اهل سنت در این مورد نظری بیان ننموده است . »
در این نوشته سعی شده به پاره ای از آنچه از اهل سنت در موضوع امام زمان (عج ) بیان شده , نظری بیندازیم .
در این بخش روی سخن ما با آن دسته از علمای اهل تسنن است که متاسفانه می پندارند موضوع مهدی (عج ) اختصاص به شیعه دارد و آنچه پیرامون ایشان معتقد هستند واقعیت وجودی ندارد. اینک ما وجدان آن افراد را حکم قرار داده و بطور اختصار دورنمائی از این اعتقاد را در منابع ومدارک علمای خود آنان از نظرشان می گذرانیم , باشد که به خود آیند و با میراث پیامبر خویش (عترت ) بیشتر از این ظلم و ستم روا ندارند.
در اکثر روایات که علمای اهل سنت از پیامبر(ص ) روایت کرده اند , حضرت مهدی (عج ) را از دودمان امام حسین (ع ) دانسته اند , آنهم با مشخصاتی که همان موقع از زبان پیامبر نقل شده است . می توان گفت : قدیمی ترین مدرکی که بدست ما رسیده است , مسند احمد حنبل پیشوای فرقه حنبلی اهل سنت است که احادیث مهدی (عج ) را ثبت و ضبط کرده است که این احادیث در مجلدات یک , دو , سه و پنجم ذکر شده است . پس از وی « محمد بن اسماعیل بخاری » , نامی ترین محدث عامه و معاصر امام حسن عسگری (ع ) است که در کتاب صحیح خود « کتاب الاحکام » احادیث « دوازده پیشوای بعد از پیامبر اسلام که همگی از قریش خواهند بود و عزت اسلام بستگی به وجود آنها دارد » را نقل نموده است .
علاوه بر این , بخاری در همان کتاب , موضوعی در باب نزول عیسی بن مریم (ع ) پرداخته که به همکاری وی به امام زمان اشاره کرده است .
بعد از وی « ابن ماجه قزوینی » در کتاب « سنن » خود که آن هم از صحاح عامه است , احادیث مهدی (عج ) را در بخش مخصوص « باب خروج المهدی » آورده است . در همان عصر « ابو داود سیستانی » در کتاب « سنن » خود روایات مهدی موعود را در بحثی از آن به عنوان « کتاب المهدی » بیان داشته است و باز در همین عصر « ترمذی » در کتاب « الفتن » از سنن خود بابی و فصلی به نام ماجا المهدی (عج ) بیان نموده که روایات مربوطه را در آن ذکر کرده است .
اما تنها کسی که در این موضوع از صحاح سته مطلبی ذکر ننموده است , « نسائی » در سنن خودش می باشد که محتوی احادیث و مدارک , احکام دینی می باشد.
دانشمندان بعد از صحاح سته که در باب حضرت مهدی روایت نقل کرده اند , عبارتند از :
1 ـ « ابن قتیبه دینوری » در کتاب خودش « غریب الحدیث » .
2 ـ « ابوبکر بن ابی خیثمه » و « زهیر بن حرب » که ابن خلدون در مقدمه تاریخش می گوید : « ابوبکر بن ابی خیثمه بنا به روایت السهیلی در جمع آوری احادیث وارده پیرامون مهدی (عج ) زحمت بسیار کشیده است »
3 ـ « حافظ ابو نعیم » است که سیوطی در کتاب « الجامع الصغیر » خود و در کتاب دیگرش « العرف الوردی » از وی نام برده است . او احادیثی را که ابونعیم درباره حضرت مهدی (عج ) آورده است جمع آوری کرده , تلخیص نموده و در کتاب خود العرف الوردی درج نموده و احادیث بسیاری بر آن افزوده است . ابو نعیم اصفهانی آنچه بیان کرده است در کتابهای اربعین و فوائد و عوالی او می توان مشاهده کرد.
4 ـ « حافظ ابوالحسن مناوی » در کتاب « ملاحم » خود .
5 ـ « حافظ دارقطنی » در مسند علی , مسند فاطمه و کتاب جرح و تعدیل .
6 ـ « حافظ طیرانی » در « معجم صغیر » و « معجم اوسط » و « معجم کبیر »
7 ـ « حاکم نیشابوری » در مستدرک صحیحین .
8 ـ « ابواسحاق ثعلبی » در تفسیر کبیر و عراش و قصص الانبیا
9 ـ « ابن عبد ربه اندلسی » در کتاب الاستیعاب .
10 ـ « جلال الدین سیوطی » بخشی از کتاب « الحاوی للفتاوی » خود را به نام العرف الوردی فی اخبار المهدی آورده است که در آن چهل حدیث از ابونعیم اصفهانی جمع آوری کرده و تلخیص نموده و آنچه از قلم افتاده بدان افزوده است .
احادیث و روایاتی که سیطوی نقل کرده است بیش از دویست حدیث است و در آن حدیث صحیح , حسن , ضعیف و مجعول وجود دارد. وی هر گاه حدیثی را می آورد به ذکر اسامی کسانی که آن حدیث را نقل نموده اند , می پردازد. ابو داود و ابن ماجد و الحاکم نیشابوری از ام سلمه نقل کرده اند که از پیامبر اکرم (ص ) شنیدم که فرمود « المهدی من عترتی و من ولد فاطمه » , مهدی (عج ) از خاندانم از فرزندان فاطمه (س ) است .
11 ـ « ابوبکر خطیب بغدادی » در کتاب تاریخ بغداد .
12 ـ « حمید قرطبی » در کتاب الجمع بین الصحیحین .
13 ـ « حسین بن مسعود فرا » در کتاب مصابیح السنه .
14 ـ « عماد الدین ابن کثیر » در کتاب الفتن و الملاحم .
او می گوید : « بخشی جداگانه به بیان مساله مهدی اختصاص دادم و الحمد و المنه »
15 ـ « ابن حجر مکی » فقیه سنی که در اثر خود « القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر » به ذکر مساله امام زمان (عج ) پرداخته است . « برزنجی » در کتابش « الاشاعه » این موضوع را بیان کرده و از آن نقل نموده است و همچنین « السفارینی » در « لوامع الانوار البهیه » خود.
16 ـ « ابن عساکر » در کتاب تاریخ الکبیر لدمشق .
17 ـ مفسر قرآن « محمود بن عمر زمخشری » در تفسیر کشاف .
18 ـ « ابن خشاب بغدادی » در تاریخ موالید و وفیات الائمه .
19 ـ « علی المتقی الهندی » صاحب « کنزل العمال » که « ملاعلی القاری الحنفی » در کتاب « المرقاه شرح المشکاه » از این رساله نام برده است و بعد از او برزنجی در کتاب الاشاعه خود.
20 ـ « ملا علی القاری » در کتاب « المشرب الوردی فی مذهب المهدی » .
21 ـ « مرعی بن یوسف حنبلی » در کتاب « فوائد الفکر فی ظهور المهدی المنتظر » که السفارینی در « لواع الانوار البهیه » از او یاد کرده است .
22 ـ « محمد بن علی شوکانی » در اثر خود « التوضیح فی تواتر ما جا فی المهدی المنتظر و الدجال و المسیح » پیرامون حضرت مهدی (عج ) و دو مساله نزول عیسی (ع ) و خروج دجال صحبت نموده است که صدیق حسن در کتاب خود « الاذاعه » از آن یاد کرده و مطالبی را از آن نقل کرده است .
23 ـ « امیر محمد بن اسماعیل صنعانی » مولف کتاب « سبل الاسلام » که صدیق حسن در کتاب « الاذاعه » خود می گوید « المنیر محمد بن اسماعیل صنعانی (یمانی ) احادیث مبنی بر خروج مهدی (عج ) و اینکه او از آل محمد(ص ) و در آخر الزمان ظاهر می شود را جمع آوری کرده است . »
سپس می گوید : « تعیین زمان خروج او نیامده است ولی او پیش از خروج دجال ظهور می کند. »
24 ـ « حافظ ابوالحسن محمد بن الحسن ابدی سجزی » در کتاب خود به نام « مناقب الشافعی »
25 ـ « ابن القیم » در کتابش « المنار »
26 ـ « ابن یوسف المرعی » در کتابش « فوائد الفکر فی ظهور المهدی المنتظر »
27 ـ « شیخ محمد سفارینی » در کتاب « لوامع الانوار البهیه . »
28 ـ « البیهقی » در « دلایل النبوه »
29 ـ « ابن خزیمه » در کتاب خود .
30 ـ « البیهقی » در « دلائل النبوه »
31 ـ « ابن جریر » در « تهذیب الاثار »
32 ـ « ابن مندره » در تاریخ اصبهان .
33 ـ « ابوالحسن الحربی » در « الاول من الحربیات »
34 ـ « ابوعمرو الدانی » در سنن خود .
35 ـ « ابوغنم الکانی » در کتاب « الفتن »
36 ـ « الدیلمی » در « مسند الفردوس »
37 ـ « ابوبکر الاسکاف » در « فوائد الاخبار »
38 ـ « ابوحسین بن المنادی » در کتاب « الملاحم »
39 ـ « ابن سعد » در « الطبقات »
40 ـ الرویانی در مسند خود .

به نقل از کتاب امید

بعد از بیان عده ای از علمای اهل سنت که در کتابهای خود , موضوع امام زمان را بیان نموده اند , به توضیح پاره ای از آنچه در کتابهای اهل تسنن در موضوع امام زمان (عج ) آمده است , می پردازیم :
1 ـ بخاری در باب نزول عیسی بن مریم (ع ) نقل می کند که پیامبر اکرم (ص ) فرمود : « چگونه هستید آنگاه که فرزند مریم در میان شما فرود آید در حالی که امامتان از خودتان خواهد بود. »

2 ـ مسلم در کتاب الایمان از صحیح خود همان حدیث را به این عنوان نقل می کند که : « چگونه خواهید بود آن زمان که فرزند مریم در میان شماها فرود آید و امامتان از خودتان باشد. »
نیز درادامه می گوید : « با کتاب خداوند (تبارک و تعالی ) و سنت پیامبرتان (ص ) امامت شما را بر عهده می گیرد. »
مسلم همچنین در صحیح خود از جابر روایت کرده است که او از پیامبر اکرم (ص ) شنیده است که فرمودند : « عیسی بن مریم (ع ) فرود می آید , پس امیر آنان می گوید بیا و برای ما نماز بگذار. عیسی می گوید نه , گروهی از شما بر گروهی دیگر امیر خواهید بود که خداوند این امت را گرامی داشته است . »
از احادیث معتبر دیگر در این زمینه حدیثی است که « حارث بن ابو اسامه » در کتاب خود و سندیت مطلب خود از جابر نقل کرده که پیامبر فرمود : « وقتی عیسی نزول می کند , امیر آنان مهدی (عج ) می گوید بیا برای ما نماز بگذار , عیسی می گوید نه شما امیر هستید و خداوند این امت را با شما کرامت بخشیده است . »
ابن القیم در المنار خود می نویسد که « اسناد این حدیث بسیار خوب است » و همین حدیث دلالت دارد که مراد از امیر در حدیث منقول در صحیح مسلم همان حضرت مهدی (عج ) است .
شیخ صدیق حسن در کتاب خود « الاذاعه » , احادیث بسیاری را در زمینه ظهور امام زمان (عج ) نقل کرده است که آخرین آنها , حدیث جابر است و در توضیح آن بیان می کند که مراد از « امیر » در این حدیث , جز مهدی , کس دیگری نمی تواند باشد. اما احادیث دیگری وجود دارد که مولفان کتب دیگر اهل سنت به ذکر آنان پرداخته اند. به عنوان مثال :
1 ـ ابوسعید خدری می گوید : « پیامبر خدا(ص ) فرمود شما را به آمدن مهدی (عج ) بشارت می دهم که به هنگام اختلاف مردم و زلزله ها برانگیخته می شود و زمین را از داد و عدل پر می کند همچنانکه از ظلم و بی دادی آکنده شده بود , ساکنان آسمانها و زمین از او خرسند می گردند که وی ثروت را به عدل و دوستی تقسیم می نماید. مردی به او گفت به درستی یعنی چه فرمود : به طور مساوی و خداوند دلهای امت محمد(ص ) را از غنا مالامال می سازد و عدالتش همه را دربرمی گیرد. »
هیثمی در کتاب « مجمع الزوائد » خود می گوید : « احمد حنبل با مدارک ابوعلی به اختصار این حدیث را روایت کرده است . و ضمنا الهیثمی از البزار نقل می کند که ابوهریره از پیامبر نقل کرده است که حضرت در پاسخ به سوالی در مورد حضرت مهدی (عج ) می فرمایند : « او می آید و زمین را پس از آنکه پر از ظلم و بی داد شده , پر از عدل و داد می کند. » الهیثمی ذکر می کند که رجال حدیث همگی مورد اعتماد هستند.
2 ـ الهیثمی از قول طیرانی می گوید : طیرانی در کتابش الاوسط نقل کرده است که از پیامبر اکرم (ص ) نقل شده است که حضرت فرمودند : یکون فی امتی المهدی .... در میان امت من مهدی خواهد بود که در دوران او مردم در رفاه و آسایشی خواهند بود که پیش از آن , شاهد آن نبوده اند , آسمان و زمین , نیکی های خود رابرای عموم عرضه خواهند داشت و نیازهای مردم توسط وی برآورده خواهد شد.
3 ـ ابوداود در سنن خود , فصلی و یا کتابی را به اخبار المهدی اختصاص داده است , در اولش می گوید : « اول کتاب المهدی , و در آخرش می نویسد آخر کتاب المهدی و در ذیل آن یک بخش آورده که سعی نموده است که سیزده حدیث آورد. راس حدیث اول کتاب , حدیث جابربن سمره است که جابر نقل می کند که از پیامبر خدا(ص ) شنیدم که فرمود این دین همچنان پایدار است تا اینکه دوازده خلیفه (جانشین ) بر شما حکومت کنند... »
سیوطی در آخر کتاب خود « العرف الوردی فی اخبار المهدی » می گوید : « در این اشاره ای می باشد به گفته های علما که مهدی (ع ) از آن دوازده تن است . »
در جای دیگر ابوداود از طریق عاصم بن ابی الجنود از ابی زرعه از عبدالله بن مسعود روایت کرده است که پیامبر اکرم (ص ) فرمود : « اگر در دنیا فقط یک روز باقی بماند , خداوند آن روز را طولانی می گرداند تا اینکه مردی از من و از اهل بیت من , برانگیزد که نام او همچون نام من است و زمین را پر از عدل و دادکند , پس از آنکه آکنده از ظلم و بیداد شده باشد. »
منذری و نیز ابن القیم در تهذیب السنن درباره این حدیث چیزی اظهار نکرده اند اما ابن تیمیه در « منهاج السنه النبویه » آن را صحیح دانسته است و الالبانی در « مصابیح السنه » خود در فصل الحسان آن را ذکر کرده است و در رجال شناسی « احادیث المشکاه » درباره آن می گوید : « اسناد این حدیث نیکو است »
در قسمتی دیگر از سنن ابوداود آمده است که « سهل بن تمام بن بدیع » به نقل از « عمران القطان » از قتاده از ابی نضره از ابی سعید خدری نقل می کند که پیامبر اکرم (ص ) فرمود : « مهدی از من است , دارای پیشانی بلند , بینی عقابی , که زمین را پر از عدل وداد کند , پس از آنکه از بی داد آکنده شده باشد و هفت سال زمامداری می کند. »
و ابن قیم در المنار خود می گوید ابوداود با اسناد نیکو آن را روایت کرده است و در مصابیح السنه در فصل الحسان آن را آورده است , الالبانی هم در کتاب خود اسناد آن را نیکو می داند و سیوطی در الجامع الصغیر خود به صحت آن اشاره می کند.
الحافظ بن حجر در « فتح الباری » در سخن از حدیثی که بخاری درصحیحش در کتاب الفتن آن را از انس بن مالک روایت کرده است و می گوید : « پیامبر خدا(ص ) فرمود هیچ روزگاری فرا نمی رسد مگر اینکه روزگار بعدی از آن بدتر باشد تا اینکه به لقای خدایتان بشتابید » وی می گوید که ابن حبان در صحیح خود چنین استدلال کرده است که این حدیث انس در عمومیت خود مربوط به احادیثی می شود که درباره دوران ظهور مهدی (عج ) وارد شده و اینکه او , زمین را پر از عدل و داد کند , پس از آنکه از ظلم و بیداد آکنده شده باشد. »
الخطابی در مورد حدیث انس بن مالک می گوید که پیامبر اکرم (ص ) فرمود : « روز رستاخیز فرا نرسد , مگر آنکه زمان درهم نوردد , سال مانند ماه و ماه مانند یک روز گردد و این در دوران مهدی و عیسی خواهد بود. »
حدیث و روایات دیگری که در نزد اهل سنت مورد بحث و صحبتهای مختلف می باشد « حدیث لامهدی الا عیسی بن مریم » هیچ مهدیی نیست مگر عیسی بن مریم می گوید : بی تردید اسناد احادیث ظهور مهدی (عج ) صحیح تر است . اما « القرطبی » مولف تفسیر مشهور در کتاب خود « التذکره فی امور الاخره » پس از بیان حدیث می گوید اسناد آن ضعیف است و احادیث وارده از پیامبر در تصریح بر ظهور مهدی از اهل بیت او و از فرزندان فاطمه (س ) ثابت است و از این حدیث تنها برای کمال و عصمت حضرت عیسی (ع ) است . حتی جلال سیوطی در کتاب خود همین مطلب را بیان نموده است . اما ابن تیمیه در کتابش به نام « منهاج السنه النبویه » می نویسد : « حدیثی که ابن عمر از پیامبر اکرم (ص ) روایت کرده که در آخر الزمان مردی از اهل بیت من که نامش همچون نام من و کنیه اش همچون کنیه من است ظهور می کند که زمین را پر از عدل و داد می کند , بعد از آنکه از ظلم و بیداد آکنده شده باشد و او همان مهدی است . »
اما در توضیح باید خاطر نشان شد که روایاتی که بر ظهور حضرت حجت (عج ) دلالت می کند کاملا صحیح است که ابوداود و ترمذی و احمد حنبل از ابن مسعود و غیره روایت نموده اند. ابن مسعود روایت کرده است که پیامبر اکرم (ص ) فرمودند : « اگر در دنیا یک روز باقی بماند خدا آن روز را طولانی می گرداند تا اینکه مردی از تبار من یا از اهل بیت من ظهور می کند که نامش همانند نام من و نام پدرش همانند نام پدرم است و او زمین را پر از عدل و داد می کند , پس از آنکه از ظلم و بیداد آکنده و پر گردید. »
ترمذی و ابوداود از روایت ام سلمه استفاده می کنند و نقل می کنند و آن این است که « مهدی از خاندانم , از فرزندان فاطمه است . »
ابو داوود همین حدیث را از ابن سعید هم بیان نموده است که در آن آمده است که « هفت سال بر زمین حکومت می کند » اما ذکر این احادیث , فرقه های متعدد را دچار اشتباه کرده است که گروهی آن را انکار نمود و گروهی هم به این حدیث ابن ماجد متوسل شدند که پیامبر اکرم (ص ) فرموده است : « هیچ مهدی نیست مگر عیسی بن مریم » ولی این حدیث ضعیف است . این روایت که از یونس و یونس از شافعی که از « جندی » که مردی یمنی بوده شنیده است بیان کرده است , در کتب آمده است که شافعی این روایت را از « جندی » نشنیده و یونس هم آن را از شافعی نشنیده است . و ضمنا شیعه , مراد از مهدی , همان مهدی موعود می داند و حدیث را چنین توجیه می کند که مراد این است که نام او محمد بن ابی عبدالله است که در اینجا کنیه حسین بن علی (ع ) به جای نام پدر قرار داده اند و این توجیه را « ابن طلحه » در کتابش « غایه السول فی مناقب رسول » مورد قبول خود قرار داده است .

ابن القیم در آخر کتاب خود « المنار المنیف فی الحدیث الصحیح و الضعیف » فصلی در سخن پیرامون احادیث مهدی و ظهور وی و جمع میان احادیث آن و حدیث خالد الجندی اختصاص داده است که در آن می گوید : در مورد حدیث « لامهدی الا عیسی بن مریم » ابن ماجد در سنن خود از « یوسف بن عبدالاعلی » از الشافعی , از محمد بن خالد الجندی , از ابان بن صالح , از الحسن بن انس بن مالک , از پیامبر(ص ) آن را نقل کرده که تنها محمد بن خالد آن را روایت کرده است و ابوالحسین محمد بن حسین الابری در کتاب مناقب شافعی می نویسد « این محمد بن خالد نزد اهل علم و نقل حدیث ناشناخته است . »
با گفته ابری در مناقب در صحت قول ابن قیم و ابن ماجه و دیگر مولفان , کار قضاوت را به عهده خود عالمان اهل سنت می گذاریم .
ابن حجر مکی در کتاب خود که به نام « القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر (ع ) » است , می گوید : « آنچه باید باور داشت همان است که در احادیث صحیح به ظهور مهدی موعود دلالت دارد که دجال را نابود می سازد و عیسی پشت سر او نماز می خواند و هر جا ذکر مهدی آمده مراد اوست » اما « الحافظ عماد الدین ابن کثیر » در کتاب « الفتن و الملاحم » در فصلی تحت عنوان « ذکر المهدی » می گوید : این در آخر الزمان خواهد بود و او یکی از خلفای راشدین و ائمه مهدیین است » اما احمد حنبل می گوید : « حسن بن موسی به نقل از حماد بن زید از مجالد او از اشعبی و او از مسروق برایمان بازگو کرد که نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم و او قرآن را بر ما قرائت می کرد. مردی به او گفت ای ابوعبدالرحمن آیا از پیامبر خدا(ص ) پرسیده اید که این امت چند خلیفه خواهد داشت گفت از زمانی که به عراق آمده ام , هیچکس پیش از او این را از من نپرسیده و سپس گفت : آری , از پیامبر خدا(ص ) پرسیدم , فرمود دوازده تن همچون شمار نقیبان بنی اسرائیل » اصل حدیث در صحیحین از حدیث جابر بن سمره نقل شده و ثابت است . او گفت از پیامبر(ص ) شنیدم که فرمود : « کار مردم تا زمانی که دوازده تن بر آنان حکومت می کنند رو به راه خواهد بود. » سپس پیامبر(ص ) سخنانی فرمود که بر من پوشیده ماند. از پدرم پرسیدم پیامبر(ص ) چه فرمود گفت : « همگی آنان از قریش هستند » و این لفظ مسلم است و معنای این حدیث بشارت بر وجود دوازده خورشید و خلیفه درستکار است که حق را برقرار و عدالت را پیشه می کنند. و بی تردید یکی از آنها مهدی خواهد بود که پیامبر اکرم (ص ) ظهور او را بشارت داده اند و شیخ عبدالرحمن المبارکفوری در کتاب « تحفه الاحوذی » شرح جامع الترمذی در باب مربوط به احادیث مهدی (ع ) می افزاید : « من گفتم که احادیث مربوط به ظهور مهدی (عج ) بسیار زیاد است ولی اغلب آنها ضعیف است , ولی حدیث معتبر عبدالله بن مسعود در این زمینه , بدون تردید با شواهد و توابعی که دارد قابل استدلال است و در جمع بندی نهایی احادیث باید گفت که ظهور مهدی حق است و نمی توان در آن شک نمود , آنچه در این بخش بیان شد نظرات عده ای از علمای عامه در صحت و سقم احادیث امام مهدی و بیان مطالب آنان بود , در بخش بعدی سعی می شود که نظرات کسانی که احادیث مهدی را انکار و یا شک در ذکر آن دارند , بیان کنیم .
در کتاب صحیح مسلم آمده است :
وقتی عیسی نزول می کند , امیر آنان « مهدی (عج ) » می گوید : بیا برای ما نماز بگذار , عیسی می گوید : نه , شما امیر هستید و خداوند این امت را با شما کرامت بخشیده است .
در سنن « ابی داود » آمده است : این دین همچنان پایدار است تا اینکه دوازده خلیفه (جانشین ) بر شما حکومت کنند
ابی داود , ترمذی و حنبل از پیامبر اکرم نقل می کنند « اگر از دنیا یک روز باقی بماند , خدا آن روز را طولانی می گرداند تا اینکه مردی از تبار من یا از اهل بیت من ظهور می کند که نامش همانند نام من و نام پدرش همانند نام پدرم است و او زمین را پر از عدل و داد می کند. »

انکارکنندگان یا شکاکان موضوع امام مهدی (عج )
اما کسانی که در انکار حدیث مهدی (عج ) سخن گفته اند و یا در مورد آن تردید روا داشته اند , از جمله کسانی که می توان گفت احادیث مربوط به امام مهدی (عج ) را انکار و یا در آن تردید کرده است , اولین شخص « ابومحمدبن الولید البغدادی » است که « ابن تیمیه » در « منهاج السنه » از او نام می برد. او بر حدیث « لامهدی الاعیسی بن مریم (ع ) » تکیه کرده است و ابن تیمیه در پاسخ او می گوید که به علت ضعیف بودنش نمی توان بر آن استناد کرد. وما در ضمن آوردن سخنان دیگران به این هدف می رسیم که اگر این حدیث درست و صحیح باشد جمع میان آن و احادیث مهدی امکان پذیر است . البته شرح زندگی از ابومحمد بغدادی وجود ندارد که آگاهی پیدا کنیم که او کیست .

دومین شخصی که می توان از او نام برد « عبدالرحمن بن خلدون مغربی » , مورخ معروف است که در میان اهل سنت به تضعیف احادیث مهدی (ع ) مشهور گشته است . اگر به مقدمه تاریخ او رجوع شود آگاهی پیدا می کنیم که به طور قطع , احادیث را انکار نکرده بلکه در صحت و درستی آن شک داشته است . به هرحال انکار او یا تردید در اعتقاد به دلایل آن , به راه انحراف از حق و به بیراهه رفتن است . شیخ صدیق در کتابش « الاذاعه » به بررسی سخنان وی پرداخته است و می گوید : « بی تردید مهدی (ع ) در آخرالزمان (بدون تعیین ماه یا سال ) ظهور خواهد نمود , چه اخبار در این باره متواتر باشد , مورد اتفاق جمهور علما و امت از خلف تا سلف می باشد. »
وی سپس می افزاید : « تردید درباره این فاطمی موعود که دلایل بر صحت آن دارند و یا انکار آن , گستاخی بزرگی است در برابر نصوص مشهور و فراوانی که تا حد تواتر رسیده است . »
ابن خلدون در مقدمه اش به تدقیق و تحقیق درباره احادث مهدی (ع ) پرداخته و حکم به ضعف آن داده است . او در ابتدای فصل المهدی در مقدمه تاریخ خود می نویسد : « آنچه میان همه مسلمانان در گذر دورانها مشهور بوده , این است که ناگزیر در آخرالزمان مردی از اهل بیت ظهور می کند که دین را تایید و عدل را آشکار می سازد , مسلمانان از او پیروی می نمایند و او بر کشورهای اسلامی حکومت خواهد نمود و او مهدی (ع ) نامیده می شود و خروج دجال و دیگر نشانه های روز رستاخیز و اینکه عیسی پس از او فرود می آید و دجال را از بین می برد و در نماز به مهدی اقتدا می نماید , همه این موضوعات در روایات آمده است و آنها در این مساله به احادیثی که ائمه ما آنها را استخراج نموده اند استدلال می کنند. باید گفت که اگر تردید در باره صاحب الزمان (عج ) از فردی آشنا به حدیث ابراز می شد یک لغزش بود تا چه رسد به فردی که خود از کسانی است که اهل حدیث و تخصص و کارشناس فن نیست . در صحت این کلام قول شیخ احمد شاکر که به بررسی احادیث مسند پرداخته است ما را کافی است . او می گوید که ابن خلدون درباره مساله ای اظهار نظر کرده که آگاهی کافی بدان نداشته است و در اصل , بدون شناخت وارد این مبحث شده است . او در قسمتی از کتاب خود به نام المهدی (ع ) در مقدمه تاریخ خود دچار اشتباه و سرگشتگی آشکاری شده است . او گفته محدثان را که جرح مقدم بر تعدیل است در نیافته است و آنچنان که اگر در عمق این مطالب دقیق می شد , هرگز چنین اظهاراتی نمی کرد. و ضمنا آیا شهادت ابن خلدون که اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (عج ) درگذشت قرون و اعصار در میان همه اهل اسلام مشهور بوده است , نمی بایست شامل خودابن خلدون می شد و آیا فکر ابن خلدون پس از دانستن اینکه برخلاف این مقوله می اندیشند نوعی انحراف نیست و آیا همه اهل اسلام و مسلمانان بر اشتباه توافق کرده اند
اصولا این موضوع پذیرفتنی نیست بلکه این مساله را کسی نمی تواند اثبات کند مگر با دلیلی که از کتاب خدا و یا سنت پیامبر(ص ) باشد.
اما ابن خلدون در دیگر جاهای فصل کتاب بعد از نقل احادیث می نویسد که ما اینک حدیث وارده دراین باره را بیان می کنیم و سپس می افزاید این تمامی احادیثی است که ائمه ما درباره مهدی (ع ) و خروجش در آخرالزمان آورده اند و سپس در جای دیگر می گوید آنچه که ما از اهل حدیث در موضوع اخبار مهدی (ع ) گفته اند , در حد توان جمع آوری نموده ایم .
با توجه به این مطالب به خوبی درمی یابیم که ابن خلدون تمام آنچه جلال الدین سیوطی در کتاب خود « العرف الوردی فی اخبارالمهدی » از ائمه اهل سنت نقل کرده و به اثبات رسانده است و یا اینکه حدیثی و سخنی که ابن القیم در « المنار المنیف » از حادث ابن ساعه و یا حارث بن اسامه بیان می کند نادیده گرفته است احادیثی که هم سند آنان و هم رجال آن مورد تایید کلیه اهل حدیث عامه قرار گرفته است .
اما ابن خلدون در قسمتی دیگر می نویسد : « گروهی از ائمه احادیث مهدی (ع ) را از قول اصحابی که احادیث به آنها منتهی می گردد نقل کرده اند که بر بعضی از اسناد این احادیث اشکالاتی وارد است که ما آنها را خواهیم آورد و در نزد اهل حدیث معروف اند به جرح مقدم بر تعدیل , پس اگر ما ضعفی از راویان احادیث یافتیم در خود احادیث هم شک خواهیم کرد والبته این بدین معنی نیست که این بحث در مورد راویان صحیحین هم صدق می کند زیرا که اجماع امت , پشتوانه صحت آنهاست . ولی در بقیه کتابها که احادیث را ذکر کرده اند چنین نیست و جای سخن درمورد آنها و اسناد آنها باقی هست . » بدین نحو ابن خلدون جزئی از احادیث را نقل می کند و رجال آن را مورد نقد و قدح قرار می دهد. این در حالی است که آنها از رجال و راویان صحیحین هم هستند. و خود وی است که می گوید « این قدح هرگز در مورد رجال صحیحین نباید صدق بکند! » و اینجا این نظریه به اثبات می رسد که ابن خلدون وارد میدانی شده است که هرگز اهل آن نبوده است و اصولا شناختی و آشنایی در این زمینه نداشته است .
از طرح این مسائل از دیدگاه ابن خلدون و نقد آن نتیجه می گیریم , در سخنان او مطلبی هست که از آن شک و تردید وی در صحت ادعای خود استفاده می شود , و نشان می دهد که او در دیدگاه خود , جزم و ثبات ندارد و درباره موضوعی بحث کرده که شناخت کافی درباره آن نداشته است .
سومین نفر در این موضوع که می توان به آن پرداخت « ابوالاعلی مودودی » است . او در کتاب بش به نام « البیانات عن المهدی » می نویسد که « احادیث مساله مهدی بردو گونه است , احادیثی که نام مهدی به روشنی و وضوح در آنها وارد شده است و احادیثی که فقط از ظهور خلیفه ای در آخرالزمان خبر می دهد ولی سند این روایات در آن مرحله از ثبات خالی است و بگونه ای نیست که بخاری آنها را در کتاب خود بیاورد و یا اینکه مسلم هم روایتی را نقل کرده است که در آن نام مهدی نیامده است . » و در جای دیگر او می گوید « نمی توان گفت در اسلام یک مقام دینی به نام مهدویت وجود دارد که واجب باشد تمام مسلمانان به آن اعتقاد داشته باشند. »
در جواب مودودی باید ذکر کرد که اگرچه احادیث امام مهدی (عج ) به طور مفصل در صحیحین نیامده است ولی این امر اشکالی به وجود نمی آورد زیرا که در غیر این دو کتاب در بسیاری دیگر از کتب علمای حدیث آمده است که می توان به آنها استدلال نمود و به محتوای آنها اعتقاد یافت . در مورد بحث دوم باید جواب داد که جناب آقای مودودی بر طبق گفته , کتابهایی که به عنوان مرجع می دانید مولفان آنان بیان کرده اند که احایثی که در صحیحین از پیامبراکرم (ص ) وارد شده است باید بدون شک و تردیدی پذیرفت و آنچه که در این دو کتاب حدیث در موضوع امام مهدی (ع ) آمده است همگی منقول از پیامبراکرم (ص ) می باشد. در این موضوع به نکته ای که « شیخ محمد سفارینی » در کتابش « لوامع الانوار البهیه » ذکر نموده است می پردازیم , او می نویسد که سخن درباره مهدی (ع ) بسیار گشته تا آنجا که گفته شده است هیچ مهدی نیست مگر عیسی بن مریم (ع ). ولی اهل حق این را درست نمی دانند و معتقدند که مهدی (ع ) غیر از عیسی (ع ) است و او پیش از نزول عیسی (ع ) ظهور می کند و درباره قیام او روایات بسیار زیاد است و به حدی رسیده است که در میان اهل سنت رواج یافته است تا اینکه از معتقدات آنها به شمار می آید... و روی همین اصل اعتقاد به ظهور مهدی (عج ) است که در کتابهای اعتقادی اهل سنت و جماعت آمده است و آن یکی از واجبات است .
چهارمین شخص انکار کننده روایات و احادیث حضرت مهدی (عج ) , « ابن القیم » است . او در کتابش « المنار المنیف » می گوید که : « ادعاهای ظهور مهدی مجهول در عالم غیب , حقیقت ندارد. » اما ابن القیم مانند عده ای دیگر به طور کلی احادیث مهدی را ضعیف نمی داند بلکه در کتاب حدیث صحیح و ضعیف بیان نموده است .
اقوال و عقاید معاصرین در انکار حضرت صاحب الزمان (عج )
از جمله کسانی که می توان در عصر حاضر در انکار موضوع حضرت مهدی (عج ) مورد بررسی قرار داد , عبارتند از :
1 ـ « شیخ محمد رشید رضا » , بنیان گذار مجله « المنار » .
2 ـ « احمدامین » .

الف : شیخ محمدرشید رضا در کتاب تفسیرالمنار می گوید که « همه احادیث واصله در مورد حضرت مهدی (عج ) به طور قطع صحت ندارد و قوت سند آنها مورد تائید قرار نگرفته است . ولی ابن خلدون به اعلال و تضعیف همه آنها اهتمام ورزیده است . هرکس در اخبار و آثار واصله پیرامون مهدی (عج ) , تتبع نماید و سرچشمه ها و منابع آنها را بشناسد درمی یابد که همه این اخبار از شیعه است و از شیعه نقل گردیده است . »
درجواب محمدرشید رضا باید گفت : اعتقاد او به بطلان احادیث مهدی (عج ) برپایه تضعیف این احادیث از سوی ابن خلدون استوار است . پیش از این توضیح دادیم که ابن خلدون جزو کسانی است که در زمینه داوری و نقد صحت و ضعف احادیث بشود به وی اعتماد کرد , زیرا وی از آگاهان و کارشناسان اهل حدیث و علم و حدیث نیست , ضمنا در رد ادعاهای وی پیرامون اینکه همه احادیث نقل شده از شیعه است و به همین دلیل مردود است باید ذکر نمود که احادیث مهدی (عج ) در بسیاری از کتب معتبر سنن و مسندها نقل شده است که سند در آنها از طریق اصحاب پیامبراسلام (ص ) به شخص خود پیامبر(ص ) ختم شده است . ولی احادیث شیعه طبق ادعای شیعیان , به امامان معصوم (ع ) ختم می گردد و چه بسا به پیامبراکرم (ص ) برسد ولی احادیث صحیحین درباره امام زمان (عج ) از پیامبراکرم (ص ) است . که ربطی به شیعه ندارد و ضمنا از شیعه هم نقل قول نشده است . وانگهی مهدی موعود , آن عزیز زهرای اطهر(سلام الله علیها) در نزد شیعه « مهدی » یا « محمدبن الحسن العسکری » می باشد ولی در نزد اهل سنت نامش و نام پدرش عین نام و نام پدر پیامبراکرم (ص ) است . بنابراین اعتقاد اهل سنت درباره مهدی در یک وادی قراردارد و اعتقاد اهل تشیع و شیعیان علی بن ابی طالب (ع ) به مهدی (عج ) در یک وادی دیگر!
در خاتمه باید ذکر کنم که او به انکار مساله ای و بسیاری از غیبیات وارده در نصوص صریح و متواتر در کتاب خداوند متعال و سنت پیامبر عظیم الشان (ص ) مبادرت ورزیده است و این امر موجب آن شده که اثبات قطعی و روشن بودن این غیبیات ضرورت یابد. عدم پذیرش و انکار , جز تندروی فکری و غرور عقلی نمی باشد. افکاری که در جریانهای فلسفه اعتزالی بر داوری عقل درباره اخبار کتب و سنت استوار است بیشترین تثایرگذاری را ایفا نموده است , به طوری که برخی از سبک مغزان و زودباوران که به این سخنان پرزرق و برق دل می بندند و از اسامی و عناوین سرمست می شوند از این جریانات و گفتارها تاثیر پذیرفته اند.
ب : اما نفر دوم « احمدامین » است . او در کتاب « ضحی الاسلام » جلد سوم صفحه 242 و 243 خود می نویسد : « اندیشه و تفکر مهدی (ع ) علل سیاسی , اجتماعی و دینی دارد که به نظر من از شیعه نشات گرفته است و آنان پس از خروج خلافت از دست اهل بیت آن را ابداع کرده اند » . در صفحه دیگر کتاب می گوید : « حدیث مهدی یک حدیث خرافی است و نتایج خطرناکی به خاطر آن در زندگی مسلمانان به وجود آمده است . » وی در صفحه 344 می گوید : « افکار مردم با احادیثی که نقل می شد با نام ملاحم و داستانها و قصه ها لبریز گردید و یک فصل بزرگ در کتابهای مسلمانان باز شد که در آن تمام اخبار وقایع ذکر شده است . بدین سان توطئه ای زشت شکل گرفت که با دگرگون نمودن افکار مردم و با احادیث جعلی و داستانهای منسوب به پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام ) پر ساختند. »
در جوابیه احمدامین باید ذکر نمود که این سخنان به منظور زیر سئوال بردن پیشینیان , دانشمندان و راویان این امت است تا گفته شود که آنان ساده اندیش بودند و از روی سادگی موضوعات را می پذیرفتند. چنین سخنی بی تردید بسیار خطرناک است , چون زیر سوال بردن نقل کننده حدیث به معنای زیر سوال بردن نقل شده است که همان سنت پیامبراکرم (ص ) می باشد. در مقابل این سخنان که زشت ترین گفتار می باشد سخنان ابوبکر خطیب بغدادی در کتاب « شرف اصحاب الحدیث » خود که از بهترین سخن هاست پیرامون اهل حدیث چنین می گوید : « خداوند تبارک و تعالی اهل حدیث را ستونهای شریعت قرار داده است و به وسیله آنان هر بدعت نکوهیده ای را از ریشه کنده است . آنان در بین مردم امنای خداوند هستند و واسطه میان پیامبر خدا(ص ) و امت بشمار می آیند , در حفظ ملت تلاش و کوشش می کنند. فضایلشان پویا و حجت ها و بیانشان استوار است . اصحاب حدیث سلاحشان کتاب الله و حجتشان سنت و اسوه شان پیامبراکرم (ص ) است . از هوای نفس گریزانند و به دیدگاه ها توجه ندارند , هر آنچه از پیامبر(ص ) روایت کنند مورد قبول واقع می گردد. زیرا آنان امانتدار هستند , آنان دادگر و نگاهدار دین هستند.
اگر در حدیثی اختلاف نظر پدید آید , باید به آنان رجوع شود و چون اظهار نظر نمایند نظرشان هر چه باشد مورد قبول واقع می شود. هرکس به بدعت گذاری تظاهر کند که به آنان اعتقاد دارد ولی در ابراز نظر , مخالفت و جسارت نماید و هرکس بر ضدایشان توطئه کند خدای متعال سرکوبش کند و هرکس به آنان دشمنی بورزد خدا از وی روی برگرداند و هرکس از آنان دوری کند رستگار نخواهد شد. و هر فرد دیندار به ارشاداتشان نیازمند است . و هر که نسبت به آنها نظر سو دارد سرانجام نابودشدنی است که خداوند بریاریشان تواناست . »
و در جایی دیگر می گوید : « خداوند آنان را پاسدار دین قرار داده است و مکر دشمنان را از آنان دور ساخته است . در شان و منزلت آنان است که حافظ آثار باشند , و در قول و عمل پذیرای شریعت محمدی و با ضبط و نقل احادیث , از سنت ختمی مرتبت (ص ) پاسداری کنند , تا بنیان آن را استوار نگاه دارند. » این مختصر سخنی از ابوبکر خطیب بغدادی می باشد که در طرفداری از اهل حدیث بیان شده است .
اما درباره این سخن احمدامین در موضوع ملاحم باید متذکر شد که این سخن بیشتر آدمی را به هلاکت می اندازد زیرا , باب ملاحم در مکاتیب سنت نبوی بیشترین احادیث و اخبار غیبیات را در زیر مجموعه خود قرار می دهد. حتی بیشترین احادیث مندرج در این باب از صحیحین و دیگر کتابهای اهل سنت می باشد. ضمنا بر این گونه امور نمی توان نام نظریه اطلاق نمود زیرا از امور غیبی است که در آن جایی برای اظهارنظر نیست . قبول این گونه امور به صحت و درستی احادیث پیامبراکرم (ص ) بستگی دارد که صحت احادیث ظهور مهدی در آخرالزمان مسجل و محرز گردیده است . عقل سلیم با نقل صحیح اختلافی ندارد بلکه با آن هماهنگی دارد. زیرا عقل تابع نقل است . تبعیت عقل از نقل به تعبیر بعضی از علما همانند تبعیت « عامی مقلد » از « عالم مجتهد » است . ظهور امام زمان (عج ) با سنت آفرینش الهی هماهنگی دارد , زیرا سنت الهی این است که حق همواره با باطل در ستیز است و خداوند در هر زمانه ای فردی را جهت اعتلا بخشیدن به دین مامور می سازد که زمین هیچ زمانی از حجت قائم خالی نباشد.
در پایان این مجموعه به توضیح این مطالب بسنده خواهیم نمود که اندیشه امام زمان (عج ) را عده ای معتقدند از قدیم مورد بحث نبوده است به عنوان مثال عده ای اعتقاد دارند که اصولا اندیشه مهدی (عج ) از اعتقادات قدمای اهل تسنن نیست و در قرن اول هجری اصحاب پیامبر(ص ) و پیروانشان از این اندیشه یاد نکرده اند. باید در جواب گفت که احادیث و روایات فراوانی درباره ظهور مهدی در آخرالزمان به نقل از پیامبر(ص ) به ثبت رسیده است و از اصحاب به دست پیروان بعدی رسیده است . و با دقت به این تواتر آنها , چگونه می توان گفت که در قرن اول هجری از اصحاب پیامبر اکرم (ص ) و پیروانشان از این اندیشه یاد نشده است و یا احادیث نگفته اند.
شیخ صدیق حسن خان در کتابش الاذاغه به این امر اشاره دارد و می گوید : « احادیث وارده درمورد مهدی (عج ) که امکان وقوف و تحمل بر آنها حتمی گشته است پانصد حدیث می باشد که در بین آنها نقطه صحت و حسن و ضعیف بودن وجود دارد و این روایات بدون هیچ شک و تردیدی متواتر هستند و اطلاق ویژگی تواتر بر موارد کمتری از آنها در کلیه اصطلاحات مندون در اصول , صدق می کند. از جهتی دیگر آثار رسیده از اصحاب پیامبر(ص ) که بر ظهور مهدی صراحت دارد بسیار زیاد است و حکم رفع دارد چه در این گونه موارد مجال اجتهاد نیست . »
اما مطلب دیگر در مورد اندیشه ظهور حضرت مهدی (عج ) از دیدگاه اهل نستن و اهل تشیع موضوع پایانی مقاله ما را در برخواهد گرفت , و آن این است که عده ای معتقدند از اندیشه ظهور حضرت امام زمان (عج ) اولین کسانی که حمایت کرده اند شیعیان بوده اند و ا ز جمله عقاید آنان ایمان به امام عصر(ع ) است که زمین را از داد و عدل پر می گرداند , و او امام دوازدهم محمدبن الحسن العسکری است این اندیشه و فکر از راه همنشینی و همدمی و اختلاط به اهل تسنن سرایت نموده و در اعتقادات آنان رخنه نموده است اما جزو اصول اعتقادات آنان قرار نگرفته است . در پاسخ این افراد باید ذکر نمود که میان اعتقاد اهل تشیع و اهل تسنن در این موضوع تفاوت فاحشی وجود دارد. به دلیل اینکه حضرت مهدی (عج ) در نزد اهل سنت فقط یک امام از جمله امامان مسلمین است و عدالت گستر است و در آخرالزمان خواهد آمد و رهبری مسلمانان را به دست خواهد گرفت و خروج دجال و آمدن عیسی بن مریم (ع ) در زمان او انجام می پذیرد. اما وی معصوم نیست . اهل تسنن در این مورد به احادیث ثابت و با سند از پیامبراکرم (ص ) استناد می کنند که در کتابهای آنان تدوین شده است و صحت و درستی و ثبوت آن از سوی ائمه حدیث , مفسرین و سنت شناسان و فرهیختگان و دانشمندان بزرگ آنان از « محمدبن ادریس شافعی » و « احمد حنبل » و « بخاری » و « مسلم » و « بیهقی » و « ذهبی » و « زمخشری » تا « ابن تیمیه » و « ابن کثیر » و « ابن قتیبه » و حتی معاصرین مانند « احمدامین » مورد تایید قرار گرفته است اما شیعه , امام مهدی (عج ) را فرزند امام حسن العسکری (ع ) می داند. شخصیتی که دازدهمین امام و معصوم می باشد زیرا همه امامان معصومند و دارای صفات بی حدو حصراند و او روزی خواهد آمد که تمام دنیا را پر از عدل و داد کند.

در این مبحث به ذکر سخن و کلام شیخ ثقه الاسلام کلینی (ره ) از کتاب کافی او که یکی از بزرگترین اثرات شیعه می باشد و در نزد شیعیان جایگاهی مشابه با صحیح بخاری نزد اهل تسنن دارد. و حتی می توان اذعان داشت الحق والانصاف افضل تر از صحیح بخاری است . در این کتاب چندین فصل به احادیث شیعه اختصاص یافته است که آنچه شیعه در مورد امامان خود اعتقاد دارد ذکر شده است .
1 ـ امامان از تمامی علومی که به فرشتگان و پیامبران رسیده است آگاهی دارند.
2 ـ امامان از زمان مرگشان خبر دارند و نمی میرند مگر با اختیار خودشان .
3 ـ امامان نسبت به ماکان و مایکون گذشته و آینده آگاهی کامل دارند و هیچ چیز بر آنان پوشیده نیست .
4 ـ تمامی کتابهایی که از جانب خداوند متعال به زبانهای مختلف و گوناگون نازل گردیده است نزد امامان شناخته شده است و آنان به آن کتابها اشراف کامل دارند.

5 ـ بجز امامان هیچ کس دیگری تمام قرآن را جمع آوری نکرده است و امامان قرآن ناطق اند و بر تمامی علوم قرآن واقفند.
6 ـ آنچه پیش مردم حق شناخته می شود , حق نیست مگر اینکه از امامان نقل گردیده باشد و هر آنچه از آنان نقل نشده باشد , صحیح نیست .
بعد از این سخن , در پایان گفتار ذکر می کنیم که نخستین کتابی که از علمای اهل تسنن در مورد حضرت مهدی (ع ) نوشته شده است کتاب « صاحب الزمان » اثر « ابوالعنبس محمدبن اسحاق بن ابراهیم کوفی » می باشد. تذکر یک نکته را در اینجا لازم می دانم که بیان کنم و آن اینکه آنچه در کتابهای اهل تسنن از روایات به عنوان حضرت مهدی (عج ) آمده است به نقل روایات کلی اکتفا نشده است بلکه از اوصاف و خصوصیات آن حضرت نیز بحث شده است . و در مورد آنچه در این مقاله از نظر شما گذشت باید بگوییم شمه ای است از آنچه در تمامی کتب اهل سنت موجود بوده است . و سعی کردیم بدون هیچ اظهارنظری به تحلیل و شرح آنان بپردازیم و تنها مطلبی که می توانیم در پایان بیان کنم این است :
« السلام علیک فی اللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی »

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد