غرب در طول قرون متمادی به اشکال و روشهای مختلفی به دشمنی و خصومت با موضوع مهدویّت و امام عصر(ع) پرداخته است. گاه این دشمنیها در عرصة رسانهها بوده و گاه در لابهلای نوشتهها. دایرةالمعارفها مجموعههایی هستند که مخاطب خود را در کوتاهترین مدّت با موضوعات بسیاری آشنا میسازند و از همین رو محلّ مراجعة افرادی قرار میگیرند که میخواهند به طور اجمالی با برخی از موضوعات آشنا شوند. بریتانیکا یکی از چندین دایرةالمعارفی است که در این سالها با قلم جمعی از نویسندگان منتشر شده است. در این اثر ذیل دو مدخل به موضوع مهدویّت پرداخته شده که در مقالة پیش رو به تحریفهای آن پاسخ داده شده است. لازم به ذکر است این مقاله در نخستین جشنوارة برترینهای مهدویّت (ویژة مطبوعات) در سال 1381 از جمله آثار برگزیده شناخته شد.
دایرة المعارف بریتانیکا در سال1996 میلادی به شکل لوح فشرده منتشر و در دسترس علاقهمندان آن قرار گرفت. دایرة المعارف بریتانیکا علاوه بر داشتن مقالاتی در زمینة علوم تجربی، دارای مقالاتی در زمینة علوم انسانی و علوم مذهبی نیز میباشد. تهیه کنندگان این دایرة المعارف در مورد معرفی امام زمان(ع) مقالاتی را ارائه دادهاند. بررسی این مقالات نشان میدهد که نویسندگان آنها اطلاع چندانی از موضوع مهدویّت در اسلام نداشتهاند و در بسیاری از موارد، اطلاعات غلط و تحریف شدهای دربارة ولیعصر(ع) به استفاده کنندگان از این دایرت المعارف ارائه دادهاند؛ آنگونه که هر چند انسان خوشبین باشد، نمیتواند برخی از نادرستیها را در این مقاله نادیده انگارد و جای این پرسش باقی میماند که چرا نویسندگان دایرة المعارف، در این زمینه به منابع و مآخذ معتبر و مستند شیعی و سنّی مراجعه نکردهاند. در حالی که عالمان و پژوهندگان شیعه از صدر اسلام تا به امروز کتابهای ارزشمندی در موضوع مهدویّت تدوین نمودهاند، و مقاله نویسان بریتانیکا میتوانستند به راحتی با حوزههای علمی تشیع و مراکز تحقیقاتی در ایران یا سایر نقاط جهان تماس برقرار نمایند و از آثار اصیل و منابع معتبر تشیع و تسنن بهره ببرند، و اطلاعات کاملی نسبت به امر مهدویّت به دست آورند.
این مورد و دیگر موارد از این دست، نشانگر آن است که نه تنها بسیاری از مستشرقان و اسلام شناسان غربی، بلکه مراکز مهمّ تحقیقی غرب نیز، در بررسی عقاید آئین تشیع و مکتب اهلبیت(ع) در پی آن نبودهاند که آنچه را مینویسند، مستند به مراجع دست اوّل و مآخذ معتبر شیعه و سنی باشد. از اینرو یک دانشپژوه و محقّق مسلمان، برای دریافت معارف دینی و حتی تاریخی خود، نمیتواند به آثار تحقیقی و تجزیه و تحلیل غربیان، به چشم وثاقت و اطمینان بنگرد و به آنها مراجعه نماید، تا چه رسد که آنها را مبنای نگرش و تحقیق خود قرار دهد. در این نوشتار، به نقد دو مقاله تحت عناوین: «آخر الزمان در مذاهب اسلام و زرتشت» و «مهدی»، از دایرةالمعارف بریتانیکا پرداخته شده است. در این جا به یادبود، چکیدهای از بخش اوّل مقالة یاد شده آمده و خوانندگان گرامی برای مطالعه بیشتر میتوانند به لوح فشردة ماهنامة موعود و اصل مقالات مراجعه کنند. ذکر این نکته ضروری است که پاسخ تمامی شبهات و اتهامات وارده در دو مقاله مذکور و دیگر موارد، در سخنان معصومین(ع) و آثار بزرگان و علمای تشیع و حتی برخی از علمای اهل سنت با بهترین شکل، موجود بوده و با مراجعه به آنها جای هیچ گونه تردید و ابهامی باقی نمیماند. بنابراین در این مقاله صرفاً به جمع آوری و نقل پارهای از این پاسخها اقدام شده است. امید آنکه این تلاش ناچیز، در کنار خدمات ارزشمند مرزداران عالم تشیع مورد لطف و عنایت حضرت بقیـة الله الاعظم، ارواحنافداه، قرار گیرد.
نویسندگان مقالات مزبور معتقدند: «اسلام دینی نیست که در آن ظهور منجی انتظار برود و جایی برای مسیح نجاتبخش در آن وجود ندارد».
برای پاسخ میگوییم: اسلام دینی است که اساس تعلیمات خود را برتذکرات فطری پایهگذاری کرده، از فطرت انسانها به عنوان گنجینة عظیمی از ودیعههای الهی بهره برده و آن را پشتوانة اصول معارفی و تربیتی خود قرار داده است. یکی از اصول غیر قابل انکار فطری که همواره در طول تاریخ بشری توسط ادیان و مذاهب تکرار شده، موضوع فرارسیدن روز موعودی است که عموم رسالتهای آسمانی با همه ابعادشان اجرا شوند و پس از رنجهای طولانی و نگرانیهای جانفرسا، انسانیت مسیری مطمئن و قرارگاهی مجهز برای تلاشهای آرمانی خود بیاید. شهید صدر2 در این زمینه میگوید: «انتظار آیندهای این چنین، تنها در درون کسانی که با پذیرش ادیان، جهان غیب را پذیرفتهاند راه نیافته، بلکه به دیگران نیز سرایت کرده است. تا آنجایی که میتوان انعکاس چنین باوری را در مکتبهایی که جهتگیری اعتقادی شان، با سرسختی، وجود غیب و موجودات غیبی را نفی میکند، مشاهده کرد. برای مثال، در ماتریالیسم دیالکتیک که تاریخ را بر اساس تضادها تفسیر میکند نیز روزی مطرح است که تمامی تضادها از میان میرود و سازش و آشتی حکمفرما میگردد.
بدینسان میبینیم که تجربة درونی که بشریت در طول تاریخ در مورد این احساس داشته، درمیان دیگر تجربههای روحی، از گستردگی و عمومیت بیشتری برخوردار گردیده است.
دین اسلام نیز در عین حال که به این احساس روحی همگانی، استواری میبخشد؛ با تأکید بر این عقیده که زمین همانگونه که از ظلم و بیداد پر شود؛ از عدالت و دادگری آکنده خواهد گشت، به این احساس، ارزش عینی بخشیده و جهت فکری باورمندان به این اعتقاد را، به سوی ایمانی به آیندة روشن، متوجه میسازد. نگاهی به ادبیات مذهبی در ادیان الهی و حتی آیینهای بشری نشان دهندة اعتقاد دیرینة انسانها به روز موعود است که در آن عدالت، به دست مصلحی جهانی، در سرتاسر آفاق گسترده میشود. تکرار اصل ظهور یک منجی و نیاز به آن، دلیلی بر فطری بودن این احساس است.
اعتقاد به ظهور یک منجی موعود، نه فقط در دین مسیحیت بلکه در دیگر ادیان الهی یا حتی آئینهای بشری مورد بحث و تأکید قرار گرفته است. به عبارت دیگر این امر یک اعتقاد فطری است که در طول تاریخ بشری توسط سفیران الهی پیوسته تذکر داده شده است.3 امّا ویژگی اسلام به عنوان آخرین دین الهی در این است که جزئیات این امر را نیز مورد بحث قرار میدهد و ریشههای فطری بودن عقیده به مهدویّت را نیز بیان میکند.
محمد بن یعقوب کلینی (م 328 ق.) در «کافی» به اسناد خودش از حمران بن اعین، از ابوحمزه از امام باقر(ع) نقل میکند که فرمود: «خداوند از پیامبران میثاق و پیمان گرفت و فرمود: آیا من پروردگار (مالک) شما نیستم؟ گفتند آری، سپس فرمود و اینکه این محمد(ص) رسول من است و علی(ع) امیرالمؤمنین و جانشینان بعد از او ولیّ امر من (و اولی به تصرف) و خزانه داران علم من هستند و همانا به وسیلة مهدی(ع) دین خود را یاری میکنم و دولت خود را توسط او نمایان میسازم، و با او از دشمنانم انتقام میگیرم و به وسیلة او با گردن نهادن یا اکراه، پرستیده میشوم. گفتند ای پروردگار ما، اقرار کردیم و گواه هستیم».4
این روایت نشان میدهد در عوالم قبل از این عالم، هنگامی که خداوند میثاق توحید را از پیامبران اخذ میکرد، میثاق ولایت چهارده معصوم را نیز از آنها اخذ کرد. این اخذ میثاق در روایتهای متعدّدی در مورد تمام انسانها وارد شده است.5
نویسندة مقالات بریتانیکا در مورد مهدی(ع) ادّعا کرده است که عقیده به مهدی در دورههای اغتشاش و عدم امنیت مذهبی و تحولات سیاسی اوایل اسلام (قرنهای هفتم و هشتم میلادی) رواج یافته است.
با توجه به آنچه در مورد فطری بودن اعتقاد به ظهور منجی گفته شد، رواج اعتقاد به مهدی، در دورههای اغتشاش و عدم امنیت مذهبی و سیاسی، نه تنها تردیدی در اصل مهدویّت ایجاد نمیکند بلکه تاکید دیگری بر فطری بودن آن است، زیرا امور فطری هنگامی ظهور و بروز پیدا میکنند که انسان با مشکلات و مصائب شدیدی روبهرو میگردد. در آن هنگام که کشتی آسیب دیده در دل دریای طوفانی دچار امواج میشود مسافران کشتی هر لحظه خود را در ورطة غرق شدن میبینند، براساس فطرت، ناخودآگاه متوسل به یک نجاتدهنده میشوند که میتواند آنها را نجات دهد و شروع به دعا برای نجات خود مینمایند. در صحنة اجتماعی نیز هرگاه امنیت و عدالت در جامعه دستخوش آسیب گردد همان یادآوری فطری باعث میشود افراد جامعه به وجود منجی که میتواند امنیت و عدالت را برقرار کند، متوسل گردند و انتظار ظهور چنین شخصی را در دل بپرورانند.
البته در چنین مواقعی همواره افرادی وجود دارند که بنابر دلایل مختلف مانند حسّ جاهطلبی، دخالت بیگانگان یا حتی انگیزة اصلاح اجتماعی، خود را به نام همان منجی موعود مینامند، و مقام وی را مدّعی میشوند. در حقیقت هنگامی کالای تقلبی رواج پیدا میکند که نوع اصیل آن نیز وجود داشته باشد. و اگر طلایی وجود نداشت کسی نیز به عرضه طلای تقلبی اقدام نمیکرد. بدیهی است که از نظر شیعیان تمامی ادّعا کنندگان ذکر شده در مقالات بریتانیکا غیر واقعی و دروغین میباشند، زیرا همگی آنها علاوه بر نداشتن علایم امامت، نتوانستند به صورت جهانی به گسترش عدالت اقدام نمایند.
نویسندة مقالة بریتانیکا مدّعی است که قرآن، کتاب مقدّس اسلامی اشارهای به او یعنی مهدی(ع) ندارد و به هیچ حدیث قابل اعتمادی، یعنی گفته منسوب به محمد(ص) نیز در مورد مهدی نمیتوان اشاره کرد!!
مراجعه به برخی آیات قرآن بطلان این ادّعا را نشان میدهد، که از جمله میتوان به آیات ذیل توجه نمود: به صراحت این آیات دین اسلام به رغم خواستة کافران و مشرکان باید بر تمام ادیان جهان چیره شود و این هدف و ارادة خدای متعال است. باید از مدّعیان پرسید آیا تاکنون چنین اتفاقی در جهان افتاده است؟ و اسلام بر همة ادیان غالب و چیره گشته یا هنوز باید برای تحقق این فرمودة خدای متعال در انتظار بود و چشم به راه آن کس که رسول خدا(ص) به وی بشارت داده، که این کار به دست توانای او انجام خواهد شد.
انسان در شگفت میشود که چگونه حقایق نادیده انگاشته شده و افرادی که گویا از همان مصادیق بارز مخالفان در آیات فوق هستند به کتمان یکی از برجستهترین و بارزترین عقاید اسلامی که توسط رسول خدا بیان شد، پرداختهاند. روایات منقول از رسول خدا(ص) در امر قیام مهدی(ع) از منابع سنی و شیعی، افزون بر صدها حدیث است که در صدها کتاب و اثر آمده است.
قیام حجّت حق در آخرالزّمان تا آنجا قطعی است که اهل سنّت از رسول خدا(ص) نقل کردهاند که فرمود: «هر کس قیام مهدی را انکار کند همانا بر آنچه بر محمد نازل شده، کفر ورزیده است».
روایات انبوهی که بسیاری از آنها فوق حدّ تواتراند از طریق اهل سنت در قیام مهدی(ع) از سوی رسول خدا(ص) نقل شده که از آن جمله است: «اگر از عمر جهان جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند بزرگ آن روز را طولانی خواهد کرد تا اینکه برانگیزد در آن روز مردی را از فرزندانم که نام او نام من است».10
«مهدی حق است و او از فرزندان فاطمه(س) است».
در مجلّدات اوّل و دوم از دورة پنج جلدی «معجم احادیث الامام المهدی» بیش از پانصد و چهل حدیث به نقل از رسول خدا(ص) آمده است که بیشتر آنها از طریق اهل سنت روایت شده است. منابع و مآخذ این دو مجلد، 408 کتاب و رساله میباشد که حدود بیست اثر از آنها از شیعه و همگی مآخذ دیگر از اهل سنت است. در این آثار انبوه ویژگیهای فروانی از مهدی(ع) و قیام و نهضت جهانی او ترسیم شده است.
نکته مهمتر آنکه امر قیام مهدی در آخرالزمان تا آن پایه قطعی بوده که اهل سنت آثار مستقل در موضوع مهدی و قیام او نگاشتهاند. از جمله در خلال «کتابنامة امام مهدی(ع)» نوشته علی اکبر مهدیپور که بیش از دو هزار اثر تألیف شده در باب مهدویّت را معرفی نموده، هفتاد نوشتة مستقل از اهل سنّت نیز شناسانده شده است. همچنین مؤلف این اثر، در مقدمه خود مینویسد: «هم اکنون بیش از یکصد جلد کتاب مستقل، از علمای اهل سنت در دست داریم که پیرامون آن موعود جهانی، نگارش یافته است».12
مرتضی دهقان، بهروز علیزاده
ماهنامه موعود شماره 100
پینوشتها:1. orthodox.
2. امام مهدی حماسهای از نور، صص 13-14.
3. ر.ک: همان.
4. تفسیرالبرهان، ج 2، ص 47، ذیل آیه 172، سوره اعراف.
5. برای مصادر فراوان دیگر، رک: مدرک یاد شده، صص 15-46، بحار الانوار، ج 25، صص 1-36.
6. سورة توبه (9)، آیة 33.
7. سورة فتح (48)، آیة 28.
8. سورة صف (61)، آیة 8.
9. احقاق الحق، ج 13، ص 213، به نقل از ابنحجر عسقلانی در لسان المیزان، ج 5، ص 130، چاپ حیدرآباد.
10. معجم احادیث الامام المهدی، ج 1، صص 142-143، به نقل از یازده اثر از اهل سنت.
11. همان، ج 1، ص 136-141، به نقل از 50 کتاب از اهل سنت که برخی از آنها، صحاح و مسندهای ایشان است.
12. همان، ج 1، ص 9؛ ج 2، صص، 828-829.
13. برای خصوصیات چاپی آثار همانند دیگر ر.ک: همان، ج 2، صص 46-49.